«عجیبترین کاری که باید وقتی در خانه دیگران مهمان هستید، انجام دهید یا ندهید چیست؟» این سوالی است که کاربری در ۲۵ می امسال، در یکی از شبکه اجتماعی پرسیده است. احتمالا این کاربر فکرش را هم نمیکرده که یک سوال ساده، میتواند طوفانی را در شبکههای اجتماعی مختلف در مورد کشور سوئد و فرهنگ مهمان نوازی مردم آن کشور ایجاد کند. بله! این سوال هزاران پاسخ به همراه داشته؛ تا آنجا که نظر یک کاربر باعث شعلهور شدن آتش بحث اصلی در مورد سوئدیها، رسوم آنها و بخصوص مهمان نوازی سوئدیها و در نهایت کل دنیا میشود. داستان آنقدر ادامه پیدا میکند که آن سلسله توئیت، به یک منبع خوب پر از اطلاعات مختلف در مورد فرهنگ میهمان نوازی تبدیل میشود. در جریان این رشته توییتها، هشتگی با عنوان Swedengate#، این سوال مهم را مطرح میکند: اگر دوستی وقت شام به خانه شما بیاید، آیا او را سر میز دعوت میکنید؟ یا بدون اینکه لقمهای به او بدهید، غذایتان را میخورید؟
داستان طوفانی که از آن گفتیم، از خاطرهای شروع شد که یکی از کاربران توییتر درباره مهمانی رفتن به خانه دوستش در کودکی بیان کرد. او در آن پست نوشته بود: «من و دوستم در اتاقش مشغول بازی بودیم که مادرش صدایش زد شام آماده است و او به من گفت در اتاقش منتظر بمانم تا او شامش را بخورد و برگردد.»
اندکی پس از آن توییت، کاربر دیگری هم آمد و به سرعت تجربه اول را تایید کرد و افزود: «یک شب من در خانه دوستانم خوابیدم. وقتی بیدار شدیم گفت چند دقیقهای پایین میرود. اما بعد از حدود ۱۵ دقیقه که از پلهها پایین رفتم آنها را در حال خوردن صبحانه دیدم. آنها هم وقتی من را دیدند به من گفتند که غذایشان تقریبا تمام شده و به زودی پیش من خواهند آمد و من هنوز بعد از ۲۵ سال به آن حادثه فکر میکنم.»
خساست غذایی در مقابل مهمان نوازی
و به این ترتیب طوفانی از توییتهای مشابه در توییتر شکل گرفت و هشتگ Swedengate با طرح این سوال ایجاد شد: آیا سوئدیها «خساست غذایی» دارند؟
این حکایتها دیدگاه رایج در مورد آرمانشهر سوئد را بهعنوان جامعهای همهچیز تمام که قبله آمال مهاجران است زیر سوال برد. همه برایشان سوال شده بود که این فرهنگ چگونه میتواند ندادن شام به یک بچه را توجیه کند؟ و خب! قطعا جوابهای زیادی در توییتر چه از طرف سوئدیها، چه مردم دیگر کشورها مطرح شد و نشان داد که خیلی چیزها آنطور که ما فکر میکنیم کاملا مثبت یا منفی نیستند.
بخش عمده عکسالعملها به این هشتگ، از سمت کسانی بود که میگفتند حتی در خواب هم نمیتوانند این حد از بخیل بودن را تصور کنند و غذا ندادن به بچه خانواده دیگری که به خانهشان آمده را، نوعی خساست و تک خوری دانستند. اما برخی از کاربران توییتر با تایید این شیوه برخورد با مهمان که برخی آن را مهمان گریزی نامیدهاند گفته بودند که این مسئله فقط مختص به سوئد نیست و در سایر بخشهای شمال اروپا هم دیده میشود.
در کشاکش این بحثها، پاسخ سوئدیها وضع را روشنتر کرد. هر چند عدهای با پیشینههای فرهنگی خود این پاسخها را هم نپذیرفتند و اینگونه شد که طوفان این هشتگ باز هم ادامهدار شد. برخی از سوئدیها مورد اول که تنها گذاشتن کودک و غذا خوردن خانوادگی بود را تایید کرده؛ اما برخی از سوئدیها مورد دوم یعنی دعوت نکردن به صبحانه را تایید نکرده بودند. سوئدیها مورد اول را بسیار عادی میدانستند و گفته بودند برای ما عجیب است که به کودک شخصی دیگری که برای بازی به خانه ما آمده غذا بدهیم! چون از دید ما، او برای بازی آمده است. بله! همانطور که احتمالا حدس میزنید این پاسخها به شعلهورتر شدن آتشی که در توییتر افتاده بود منجر شد و سوالات دیگری در خصوص فرهنگ مهمان نوازی سوئدی ها در این شبکه اجتماعی مطرح شد؛ طوری که یکی از کاربران در پاسخ به این سوال پرسید غذا دادن به بچهها چرا عجیب است؟
کار به قدری بالا گرفت که هر پاسخی از سوی هر سوئدی در این خصوص اوضاع را بسیار بدتر میکرد. مثلا یکی گفت: «تو از بچه کسی مراقبت نمیکنی، بلکه از مهمان خودت مراقبت میکنی.» حتی شخص دیگری گفته بود: «ما در مورد خیریه صحبت نمیکنیم؛ بلکه فقط میگوییم اگر کودک شما کسی را دعوت کرده، پس باید به او غذا بدهید. یا به فرزندتان بگویید که او را برای شام به خانهاش بفرستد.»
در نهایت، بحث در مورد غذا دادن به میهمانان کار را به باز شدن مسئله تاریخ نژادپرستی و استعماری کشورهای شمال اروپا کشاند. یکی از افراد حتی در پاسخ به نظرات سوئدیها نوشت: «بالاخره، عدالت به سوئد هم میرسد.»، «مشکلات کشورهای نوردیک (منطقه فرهنگی و جغرافیایی اروپای شمالی و اقیانوس اطلس شمالی) با همین هشتگ به خط آغاز خودش میرسد چون مدتها از انتقاد به نژادپرستی معاصر و نقش تاریخی خود در بردهداری و امپراتوری اجتناب کرده و این مسئله باعث میشود این نکته دوباره مطرح شود که سوئد از تولید زنجیر برای بردگان ثروت زیادی به دست آورده است.»
دو روی سکهی مهمان نوازی
از نظر سوئدیها، ماجرا آنقدر سیاه نبود! برخی از آنها میگفتند که موضوع اصلا امتناع از غذا دادن به بچههای دیگران نیست، بلکه به زمان برگشتن کودکان از منزل میزبان مربوط میشود. حتی عدهای گفته بودند که ما هرگاه کودکی قرار است برای غذا خوردن به خانهمان بیاید، از والدینش در مورد این که آیا آنها موافق هستند که برای غذا پیششان بماند؟ و اینکه آیا کودک حساسیت غذایی خاصی دارد یا نه! میپرسیم. اما نکته جالب توجه دیگر این بود که خیلیها در ادامه این طوفان همچنان تاکید داشتند که این رویکرد فقط مختص سوئد نیست و چندین کشور دیگر از جمله آلمان هم آداب اجتماعی مشابهی دارند.
در جریان این توییتها، افراد مختلفی از کشورهای مختلف درباره فرهنگ مهمان نوازیشان صحبت میکردند. مثلا فردی از مراکش گفته بود: «والدین مراکشی من همیشه به ما میگویند، اگر مهمان داریم و چیزی آماده نیست، حداقل باید با چای و بیسکویت پذیرای او باشیم.»
یا شخصی دیگر از اندونزی گفته بود: «اگر مهمانی به خانه ما بیاید، ما مدام سعی میکنیم که مطمئن شویم که خوب غذا میخورد؛ چون در فرهنگ ما گرسنگی هیچکس بخصوص مهمان پسندیده نیست.»
جنجال این هشتگ آنقدر ادامهدار شد که موضوع پناهندهپذیر بودن سوئد هم توسط یکی از کاربران زیر سوال رفت: «سوئد سالانه به اندازه ایالات متحده آمریکا (کشوری ۳۳ برابر بزرگتر) پناهنده میپذیرد و نزدیک به یک درصد از تولید ناخالص ملی خود را به عنوان کمک توسعهای اهدا میکند. پس چرا در فرهنگ خود، جایی برای مهماننوازی به سبک پناهجویان ندارد؟
فرهنگ مهمان نوازی سوئدی
تا یک هفته بعد از شروع این جنجال، مناظره توسط کاربران توییتر سراسر جهان ادامهدار شد و حتی به بررسی این نکته هم رسید که سوئد مدتهاست به عنوان یکی از شادترین کشورهای روی زمین معرفی میشود، چون امید به زندگی، سرانه تولید ناخالص داخلی بالاست، اهالیاش از حمایت اجتماعی در مواقع مشکلات برخوردارند، فساد کم و اعتماد اجتماعی بالاست و سخاوت در جامعه و آزادی در تصمیمگیریهای کلیدی زندگی مردم امری رایج است. بنابراین شاید شیوه پذیرایی با غذا از مهمان، بهترین راه برای ارزیابی فرهنگ یک کشور نباشد.
گذشته از این، درست است که دانشآموزان سوئدی با دریافت حقوق متوسطی از دولت زندگی میکنند و شهریه دانشگاه هم رایگان است، اما غذا در سوئد گران است؛ طوریکه یکی از افرادی که در سوئد زندگی کرده بود، در مقالهای با اشاره به این قضیه نوشت: «هزینه غذا در سوئد به قدری گران است که یک دانشجوی سوئدی پس از ماهها خوردن فقط پاستا، دچار اسکوربوت شده بوده و مثلا برای بچههای دانشگاهی که میخواهند دور هم برای خوردن غذا جمع شوند، پرداخت حساب هر شخص توسط خودش یک امر منطقی است.»
بله! از نظر سوئدیها، غذا دادن به کودکی که به خانهشان میآید بدون اینکه والدین او در جریان باشند، میتواند بیملاحظگی تلقی شود و از نظر آنها این امر باعث میشود که همه چیز از نظم خارج شود. به قول یکی از افرادی که در این طوفان توییتری شرکت کرده بود: «غذا زبان عشق آسیاییها است» و نویسنده سوئدی غذا هم در پاسخش گفته بود: «غذا زبان عشق جهانی است. حتی در سوئد، اگرچه نه به اندازه اکثر کشورهای دیگر.»
بنابراین خوب است باز هم یادآور شویم که چارچوببندی هشتگ Swedengate چندان درست نبوده؛ چون سوئدیها هم به مهمانانشان غذا میدهند، فقط غافلگیری را دوست ندارند. در واقع، اگر مهمان ناخوانده نباشید با خوشحالی با غذاهای خاص خودشان از شما میزبانی خواهند کرد.
جکی حبیب که یک روزنامهنگار آزاد و مستقر در نایروبی و تورنتو است، در مقالهای به بررسی این رویداد پرداخته و برای درک تفاوتهای بین فرهنگ غذایی و مهماننوازی در سراسر جهان، با مردمشناسان و محققان مواد غذایی صحبت کرده است. در ادامه بخشی از مقاله او را میخوانیم تا بیشتر با جزئیات فرهنگ مهمان نوازی در دنیا آشنا شویم. او در این مقاله ابتدا این سوال را مطرح کرده که آیا میزبانان سوئدی واقعا اگر وقت شام باشد، مهمان را برای حضور سر میز غذای خود دعوت نمیکنند؟
ریچارد تلستروم، مورخ مواد غذایی در دانشگاه استکهلم و نویسنده کتابی درباره فرهنگ غذایی سوئد در قرنهای ۱۹ و ۲۰ هم در پاسخ به سوال حبیب گفته، بله قطعا این اتفاق میافتد. او میگوید این عمل در گذشته یعنی در دهههای ۶۰ و ۷۰ مرسوم بوده که مثلا اگر کودکی به خانه دوستش میرفته و وقت شام بوده، برای صرف غذا به خانه خودش برمیگشته است، یا میمانده و در اتاق دیگری منتظر دوستش میشده تا دوستش غذایش را تمام کند.
او در ادامه میگوید این پدیده آن زمان آنقدرها هم بد نبود. چون از دید من آن زمان فرصتی برای من بود تا مجله بخوانیم یا اتاق را کامل نگاه کنم و از طرفی زمان تنهایی آنقدر طولانی نبود که حوصلهام سر برود. او حتی در ادامه گفته بود که این پدیده یک قانون همگانی نبود؛ مثلا خانوادههای روستایی تمایل بیشتری به غذا دادن به مهمانان داشتند، اما در شهرها این که مهمان پذیر باشند کمتر رواج داشت.
تلستروم میگوید که به مرور سیاست یا قانون نانوشته «شام فقط برای میزان» به آرامی محو شد. از دهه ۱۹۹۰، غذا به نماد جدیدی در جامعه تبدیل شد چون سبک زندگی و ساختمانسازی عوض شد اکنون اکثر آشپزخانههای منازل باز هستند و بنابراین مثل گذشته اتاق خاصی برای غذا نداریم.
فرهنگ مهمان نوازی در سایر نقاط جهان
یکی از نکاتی که در طوفان توییتری که از آن صحبت کردیم مطرح شد، بحث فرهنگ مهمان نوازی است و این که مردم کشورهای دیگر در این زمینه چطور رفتار میکنند؟ آیا آنها سخاوتمندتر هستند؟
کریشندو ری، استاد مطالعات مواد غذایی در دانشگاه نیویورک که خودش در هند بزرگ شده، در پاسخ به این سوال میگوید که در هر فرهنگی احساس مهماننوازی وجود دارد، اما برخی از گروههای قومی از الزامات اخلاقی قویتری برای تغذیه دیگران برخوردارند.
چون برخی کشورها در تاریخشان تجربههای از فقر و گرسنگی داشتهاند، احتمالا مهمان نوازی در آنها اهمیت بیشتری دارد؛ بنابراین میتوان گفت در جوامعی با سابقه طولانی فقر، خاطره گرسنگی، باعث ایجاد حس مهماننوازی در آن مردم شده است. به عنوان مثال، در طول قحطی بنگال در سال ۱۹۴۳، حدود سه میلیون نفر بر اثر گرسنگی و بیماریهایی که به دلیل سوء تغذیه تشدید شده بودند، جان خود را از دست دادند و این مسئله هنوز هم در مردم این کشور رایج است که مدام با یادآوری آن به تقسیم غذایشان با همسایگانشان ادامه میدهند و حتی به صراحت میگویند تجربه قحطی باعث شده آنها فقر را بهتر درک کنند و بخواهند مهمان نوازتر باشند.
حتی عدهای از محققان، مسئله مهمان نوازی افراطی را در برخی از فرهنگها به خاطرات محرومیت آنها مربوط میدانند و به عبارتی میتوان گفت اغلب مردم در جوامع فقیر تلاش میکنند فقر و کمبودشان را با سخاوت بیش از حد، هدیه دادن و مهمان نوازی جبران کنند.
اینکه تاکید بر اهمیت غذا در فرهنگ مهمان نوازی، به تجربه قحطی مربوط میشود یا نه، چندان مشخص نیست. آنچه مسلم است، تفاوت الگوهای پذیرفته شده فرهنگی است. بدون تردید، الگوی مهماننوازی سوئدیها، برای اهالی این کشور قابل درک و پذیرفتنی است و مهاجران خاورمیانهای این کشور، به سادگی با این سبک مهماننوازی کنار نمیآیند.