وقتی پای فاتحان اروپایی به هدف جستجوی طلا به دنیای جدید (ایالات متحده امروزی) رسید، طلا را فلزی شفاف، زرد رنگ و ارزشمند مینامیدند. در مقابل، بومیان آمریکا ذرت را به عنوان ارزشمندترین دارایی زرد رنگشان به فاتحان نشان دادند. در افسانهشناسی، هم خود ذرت به عنوان یک ماده غذایی برای انسانها، و هم فوتوفن کاشت آن نقش برجستهای دارد. در واقع، از جمله عجایب قوم مایا تمثیلهایی است که در مورد کشت و برداشت ذرت دارند.
به عنوان نمونه، مایاها خدایی به نام خدای ذرت (اون اوناکپو -Hun Hunahpu) دارند که به شکل یک ذرت هم ترسیم میشود و در اصل، همان گیاه ذرت است. در داستان خلقتی که مایاها به آن باور داشتند، خدای ذرت سر بریده میشود و در شیبالبا (Xibalba)، دنیای زیرزمینی مردگان دفن میگردد.
در آن دنیا، سر خدای ذرت بر روی درختی خشکیده آویزان میشود و به محض این اتصال، درخت دوباره بار میدهد. این داستان، به نوعی بازگوکننده روند کاشت ذرت است؛ وقتی کله ذرت را جدا میکنند، دانههای آن بر زمین میافتد و دوباره ذرت از آن سبز میشود.
تا همین امروز هم بومیانی که در گواتمالا، مکزیک، هندوراس، اِلسالوادور و بِلیز (Blaze) به سر میبرند، یعنی بازماندگان مایاها، هر سال در فصل برداشت به شکلی نمادین خدای ذرت را قربانی میکنند.
آنها معتقدند که خداوند، انسان را از ذرت خلق کرده است و به همین خاطر مادران در دوران شیردهی ذرت میخورند تا فرزندانی قوی داشته باشند.
افسانه سرخپوستان آمریکا برای ذرت، لوبیا و کدو
سرخپوستان آمریکا هم روایت خاص خود را از ذرت دارند. در افسانههای غذایی متعلق به بومیان آمریکا، تمثیلها درباره ذرت از این هم فراتر میرود و صحبت از افسانه سه خواهر به هم چسبیده و جدانشدنیِ ذرت، لوبیا و کدو در میان است. این خواهران، به دلیل آنکه از لحاظ تغذیهای مکمل هم هستند، صرفا میتوانند با همدیگر رشد کنند و شکوفا شوند.
طبق افسانه سرخپوستها، لوبیا ساقهای رونده دارد و با پیچیدن به دور ساقه ضخیم ذرت، خودش را بالا میکشد و کدو، برگهایی ضخیم و عریض دارد و نزدیک زمین رشد میکند. با توجه به اینکه برگ و ساقههای کدو، خیمهای روی زمین ایجاد کرده و روی خاک سایه میاندازد، از رشد علفهای هرز و صدمه دیدن دو گیاه دیگر جلوگیری میشود.
امروزه از ذرت نه تنها در تورتیلا (نوعی نان نازک و گرد)، ناچو (نوعی چیپس)، تاکو (نانی که در تهیه غذایی به همین نام به کار میرود)، اِنچیلادا (نان ذرتی که به دور فیلینگ خاصی پیچیده میشود)، شربت و روغن ذرت استفاده میشود، بلکه بسیاری از محصولات مصرفی مانند بنزین، رنگ، مواد منفجره، صابون، آنتی بیوتیکها، پلاستیک و لوازم آرایشی هم ذرت دارند.
زنده شدن دوباره خدای ذرت
خدای ذرت پس از کشته شدن توسط خدای شیبالبا، که در دنیای زیرین مایاها زندگی میکرد، سر از تنش جدا شد و روی درخت بیثمری قرار گرفت. درختی که تا آن زمان هرگز میوه نداده بود، شکوفا شده و پر از میوههای دایرهای شکلی گشت که از سر خدای ذرت قابل تشخیص نبودند و در نهایت، تبدیل به درخت کالاباش (Calabash- نوعی جوز) شد.
احتمالا درخت کالاباش که سر خدای ذرت بر آن قرار داده شده بود، درختی از نوع گل ساقهای بوده است. زیرا در ادامه داستان، خدای ذرت قادر شد تا برای به وجود آوردن دوقلوهای قهرمانش، کاکائو تولید کند. دوقلوهایی که با موفقیت پدرشان را زنده کردند.
دوقلوهای قهرمان که ورزیده بودند و استعداد ورزشی داشتند، خدایان شیبالبا را در جریان مسابقه با توپ شکست دادند و آنها را چنان خشمگین کردند که دوقلوها را کشتند.
البته این بخشی از نقشه مبتکرانه دوقلوها بود؛ خدایان شیبالبا از دیگرانی که در جهان زیرین گرفتار شده بودند کمک گرفتند تا استخوانهای دوقلوها را خرد کرده و در یکی از رودخانههای جاری بریزند.
هنگامی که گرد و غبار استخوان دوقلوها فرونشست، آنها دوباره با قدرتهای خدایی متولد شدند، و از قدرت خود برای فریب دادن خدایان جهان زیرین استفاده کردند.
بر آنها چیره شدند و آنها را کشتند و سرانجام راهی برای زنده کردن پدرشان، خدای ذرت، یافتند. دوقلوهای قهرمان نه تنها راهی برای رفتن به درون جهان زیرین و بیرون آمدن از آن پیدا کردند، بلکه خدایان شیطانی را نیز شکست دادند. به این ترتیب افسانههای غذایی حول محور ذرت شکل گرفتند.
با توجه به کل این داستان میتوان احتمال داد که مایاها در سفر بعد از مرگ به جهان زیرین به حفاظت شدن توسط دوقلوهای قهرمان معتقد بودند.
افسانههای غذایی و شکلدهی به فرهنگ
افسانههای غذایی حامل شیوه زندگی و جهانبینی اقوام هستند، نمونه آن افسانه پیدایش برنج است که داستان بوجود آمدن برنج رادر آسیا تعریف میکند.
در روزگاران باستان که انسان هنوز ابزارهای انتقال تجربیات پایداری را در اختیار نداشت، ابداع افسانه و مکتوب کردن آن روی ظروف یا سنگهای آرامگاه از معدود شیوههایی بود که مایاها از آن بهره گرفتند تا عجایب قوم مایا و قصه خدای ذرت و پسران قهرمانش را روایت کنند.
عجایب قوم مایا، قصههایی است که در تجربه امروزی ما از جهان عجیب به نظر میرسند، اما جایگاه خاص خود را در شکلگیری تمدن مایا و مراسم و آیینهای مذهبی آنان برملا میکند و اشتیاق باستانشناسان، تاریخنگاران، انسانشناسان و مردم اهل مطالعه را نسبت به شناخت اجداد بشر امروزی بیشتر خواهد کرد.