مردمی که کنار رود گَنگ برای غسل و دعا جهت ارواح درگذشتگانشان جمع شدهاند، سادوهای تارک دنیا که با حداقل پوشاک و دارایی روی تکه پارچهای مشغول تماشای جهانند، بازارهای شلوغ و پر از جمعیت، ساریهای رنگارنگ زنان سیاه چرده، کیسههای ادویه خوشرنگ و فروشندههای غذای خیابانی، همه این تصویرهایِ تکهتکه، باور ما را از هندوستان شکل دادهاند؛ کشوری که علاوه بر همه اینها، به جا دادن بیشترین تعداد گیاهخواران در مرزهای خود مشهور است. گیاهخواری در هند بیشتر از آنکه راهی برای حفظ سلامت باشد، در خدمت باورهای مذهبی و سنتی است. اینکه چرا در این کشور، مصرف بسیاری از انواع گوشت و در عین حال وگانیسم تابوست را در ادامه برایتان توضیح خواهیم داد.
اگر گیاهخوارهستید، خوشآمدید
در کنار رنگها، بوها، طعمها، ترکیبها و مذاهب و فرقهها، خود را مهمان یک هندی فرض کنید. غذا ممکن است در سینیهایی که به آن تالی (Thali) میگویند، با کاتاراهای (Katara) رنگارنگ دور تا دورش، یا روی برگ درخت موز مقابلتان گذاشته شود. مزیت تالی این است که مهمان میتواند بسته به ذوق و میل خودش، تکه نانش را در هر کاتارا بزند و نوش جان کند.
حال اگر در هر یک از ایالتهای پنجاب، راجستان، هاریانا، گجرات یا مادهایا پرادش باشید، تالی شما به احتمال ۹۰ درصد گیاهی است و در کاسههای فلزی دورچین، موتر پنیر (Mutter Paneer)، چُولی (Chole)، دال زرد (Yellow Dal)، سمبوسه سبزیجات، ماسور دال (Masoor Dal)، آلو گُبی (Aloo Gobi) و مانند اینها ریختهاند.
میگویند دستکم یک سوم جمعیت یک میلیارد و ۴۰۶ میلیون نفری هند گیاهخوار هستند؛ صحبت از ارقامی بین ۲۷۰ تا۴۰۰ میلیون نفر است.
صحبت از این است که ادیانی مانند هندوییسم، بوداییسم و جِنیسم (Jainism) که قدمتی به اندازه شش تا هفت قرن قبل از میلاد مسیح دارند، خوردن گوشت را برای پیروان خود منع کردهاند. ترک گوشتخواری با پرهیزکاری و عبودیت ارتباط مستقیمی دارد؛ در هند گاو حیوانی مقدس است که بارها در مستندها آن ها را بصورت انفرادی یا گلهای وسط شهرها و در حال ایجاد اختلال در ترافیک دیدهایم و هندوان را به خاطر احترام به حیات دیگر موجودات و مهربانی با حیوانات تحسین کردهایم.
از این لحاظ هند در تقابل با برزیل مرکز گوشتخواری دنیا قرار دارد.
این تمام ماجرا نیست!
باورش سخت است، اما تمام این تصاویر کلیشهای در ذهن، بازگوکننده حقیقت جامعه هند نیستند. محوریت گیاهخواری در این شبه قاره کهن، نه دقیقا رفاه حال حیوانات، محیط زیست یا سلامتی جسمی، بلکه بیشتر وسیلهای جهت دستیابی انسان به مراتب بالای معنوی و سپس جای گرفتن در یکی از کاستها (Caste) بوده است. در این کشور، جنسیت با انتخاب رژیم غذایی ارتباط چندانی ندارد و نه تنها زنان، که مردان هم هوادار رژیمهای گیاهی هستند.
کاست همان نظام طبقاتی هند است که سابقه ای چند هزار ساله دارد و بنیانهای آن بسیار محکم است. مذاهب هندی در عین تقدس شیر، خوردن گوشت را لذتی گناهآلود دانستهاند، خصوصا که گوشت ماده گاو باشد.
بگواد گیتا (Bhagavad Gita)، کتاب مقدس هندوان، سخن از سه نوع غذا گفته و هر نوع را به بسته به نیت فرد دارای فواید و مضراتی دانسته است:
دسته اول، غذاهایی که با نیت خیر خورده میشوند، دوم آنها که به نیت لذت مصرف میشوند و سوم، غذاهایی که در اوقات جهالت خورده میشود. در دسته اول، سبزیجات، میوهها، شیر گاو و غلات جای دارد که بدن را سالم، ذهن را آرام و نور حقیقتجویی را در دل روشن میکنند.
اگر همین غذاها به نحوی آمادهسازی و پخته شوند که هدف از آن لذتجویی باشد (مثلا با افزودن ادویه، نمک یا شکر، یا بسیار داغ یا سرد)، آنگاه نیت فرد تغییر کرده است. خوردن غذا با چنین امیالی، خواستههای مادی و نفسانی را بیدار میکند.
در درسته آخر نیز غذاهایی هستند که در جهالت و بیعقلی مصرف میشوند، غذاهای خشک شده، غذاهای سمی چون الکل، و هر آنچه به جز غذاهای گیاهی است و باعث افزایش خشم، میل به تنبلی، خشونتورزی، و در نهایت پوشاندن روح انسان در هالهای از سیاهی میشود. گوشت نیز جزو این غذاهاست.
خلاصه اینکه «هر چه میخوری، بر ذهن و بدن تو تاثیراتی دارد». پیرو همین تعالیم، مردم گوشت را بسیار اندک مصرف میکنند. برخی نیز ممکن است گوشت مصرف نکنند، اما تخممرغ و لبنیات، بخصوص شیر گاو، در برنامه غذاییشان جا دارد.
باید دانست که سه مذهب بزرگ هند، به تعبیری، خود واکنشی به اعمال برهمنها بودند. یعنی پیش از ظهورشان، هندوان گیاهخوار نبودند و گاو ماده را هم میخوردند و هم قربانی میکردند. اما نظام تقدیم قربانی به درگاه خدایان به تدریج از کنترل خارج شد و بدل به بیرحمی با حیوانات گردید، مذاهب سهگانه در اینجا قدم پیش گذاشتند و گیاهخواری را به عنوان عکسالعملی نسبت به خونریزی برهمنها ترویج کردند.
در هر سه مذهب، به خشونتپرهیزی و نهی از آزار رساندن به موجودات دعوت شده است. پیروان جنیسم اکثرا گیاهخوار و تعدادی وگان هستند و برخی به اندازهای سختگیری دارند که از خوردن گیاهان ریشهدار (مثل پیاز و سیر) هم پرهیز میکنند. زیرا اعتقاد دارند ممکن است هنگام بیرون کشیدن گیاه از خاک، به موجودات داخل خاک آسیب برسد.
در این کشور رنگارنگ، تاثیرات هم هویتانگاری خود با غذا بقدری شدید است که در عین اتحاد مردم، باعث جداییشان هم شده است. مثلا بسته به کاست و طبقه اجتماعیای که هندیها در آن متولد میشوند، ممکن است دو نفر گیاهخوار هم اجازه سهیم شدن در غذای همدیگر را نداشته باشند. به عنوان نمونه، گیاهخوارهایی را در نظر بگیرید که مجازند سیر و پیاز بخورند و آنها که مجاز نیستند حتی در خانهای غذا بخورند که در آشپزخانهاش سیر و پیاز وجود دارد.
شیر در فرهنگ غذایی هند
شیر، یکی از غذاهای مقدس هندوان و هدیهای از خدایان است که نه تنها از آن برای تغذیه، بلکه برای اجرای مراسمهای آیینی هم استفاده میکنند. در معابدی که موشها از سر و روی زائران بالا میروند، شیر برای تغذیه این حیوانات، نذر خدای گانیشا (Ganesha) میشود.
به جز این، شیر غذایی است که به شیوا (Shiva)، خدای جنگ، تقدیم میکنند. همچنین، به علت قائل بودن خاصیت پاککنندگی برای شیر، طی مراسمهایی خاص، آن را بر سر و روی خدایان میریزند یا با آن شستشویشان میدهند.
از گی (ghee) (کره آب شده حیوانی) نیز برای روشن کردن فتیلهِ شعله در سینیهای دعا و معابد استفاده میکنند. شیر و گی هر دو در تهیه شیرینیهای مراسم دعا هم کاربرد دارد.
سرانجام، از یک جهت دیگر نیز بیننده بیرونی با قدم زدن در خیابانها و خرید غذا از دستفروشان دچار محاسبه اشتباه میشود. غذاهای خیابانی هند اکثرا گیاهی هستند، اما باز هم نه لزوما به خاطر گیاهخواری مردم، بلکه به علت ارزانی فراوان مواد اولیه برای تهیه سمبوسه و پانی پوری (Pani Puri) .
فروش این دست غذاها، بخشی از بار اقتصاد و توریسم هند را به دوش میکشد و مردم زیادی از عرضه آنها به عنوان شغلی برای اداره خانواده خود استفاده میکنند، زیرا همیشه گردشگر اروپایی و امریکاییای هست که مشتاق این اغذیههای نامتعارف شرقی و ارزان قیمت باشد.
چرا در دو دهه اخیر هندیها به سمت گوشتخواری رفتهاند؟
در خیابانها، رستورانها و خانههای هندی، گیاهخواری به شکل سنتی رژیم غذایی رایج بوده و هست. ولی این چشمانداز زیبا و صلحطلب از هند همزمان با هندِ مدرن، در حال دگرگونی است. سیاست، فرهنگ، درآمد بالاتر، شکلگیری طبقه متوسط که امکان سفرهای بیشتری را به خارج از کشور دارد و نفوذ فرهنگ غرب در دل سنتهای باستانی، همگی باعث شده تا مردم، مشتاق چشیدن مزههای جدید آن طرف آبی باشند.
به عنوان مثالی واضح، میتوان از مک دونالد نام برد که سال ۱۹۹۵ وارد میدان شد تا در کنار کِیاِفسی (KFC)، پیزا هات (Pizza Hut) و برگر کینگ (Burger King) سودهای هنگفتی به جیب بزند. البته با منوی اختصاصی برای سلیقه هندی، چون اعتراضهای اولیه به تاسیس شعبههایی در مناطق مذهبی، تا نارضایتی از استفاده این برند از طعمدهندههای گوشت گاو در فرنچ فرایزهایش کم نبود.
همین واکنشها باعث شد مک دونالد کتلتهای گوشت گاوش را با مرغ جایگزین کند و به جای بیگ مک (Big Mac) معروف خودش که امضای این برند در سراسر دنیاست، برای هندیها ماهاراجا مک (Maharaja Mac) بپزد.
همینطور اطمینان بدهد که در آشپزخانهاش دو بخش مجزا یکی برای طبخ غذای گیاهی و یکی غذای گوشتی در نظر گرفته شده و حساسیتهای مردم هند را در این باره درک میکند. در ادامه ابداعات هم مک آلو تیکی برگر (McAloo Tikki Burger)، مک وجی (McVeggie)و پیزا مک پاف (Pizza McPuff) از راه رسیدند.
تغییر، شتابانتر از هرکجا ابتدا در شهرهای بزرگ مثل کلکته، بمبئی و دهلینو شروع شد، و بعد به سورات، پونه، احمدآباد، چانای و سایر شهرها هم رسید. فست فودها به پدیدهای جذاب برای طبقه متوسط و کارمند هندی تبدیل شده است.
همچنان که برای نوجوانان و جوانانی که دوست دارند طعم گوشت را مزهمزه کنند، هرچند خلاف سنت خانواده گیاهخوارشان باشد. به همین جهت، پنهانی با دوستانشان در فست فودیها قرار میگذارند و دور هم گناهی نابخشودنی را مرتکب میشوند، که همان لذت بردن از گوشت است. دلایل موجهی هم برای این کارشان دارند.: فشارهای مذهبی، فرهنگی و سیاسی.
بسیاری از خانوادهها نه اجازه ورود گوشت را به منزل میدهند و نه آن را در منزل طبخ میکنند. در اصل، هندوان به معنای پیروان آیین هندوییسم، ۸۰% جامعه این کشور را تشکیل میدهند و گاو ماده را مقدس میدانند.
حزب سیاسی حاکمِ بی جِی پی (BJP) نیز که از سال ۲۰۱۴ قدرت را بدست دارد، ذبح گاو را در بسیاری از ایالتها ممنوع کرده است. به علاوه، گروههای خودجوش مردمی که مراقبت از سنتهای مذهبی و فرهنگی جامعه را وظیقه خود میدانند، هر جا گمان کنند شخصی از قوانین مرسوم تخطی کرده و گوشت خورده، او و خانوادهاش را مجازات میکنند.
اکنون مرغ در صدر گوشت مصرفی هندیها قرار گرفته و این اعتقاد بوجود آمده که پروتئین مرغ بسیار بیشتر از مشتی لپه و عدس پخته شده است. هندیها راحتتر میتوانند دست در جیب کنند و برای سبد غذاییشان هزینه بپردازند و مرغ، گوشت ارزانی است. وجترینهای پنهان (Closet Vegetarian) همین جا متولد میشوند. فرزندان والدینِ نسل اندر نسل گیاهخواری که نمیخواهند این تصویر مخدوش شود، زیرا تابوهای مذهبی در هند هنوز به قوت خود باقیاند و در بحث غذا نیز همینطور.
آسیبهای اجتماعی-اقتصادی-فرهنگی گیاهخواری در هند
اگر در ساختار جامعه هند دقیق شویم، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد گیاهخواری، به مراتب بیشتر از گوشتخواری، به ضرر حیوانات تمام شده است. انبوه گاوها و گوسالههای نر و ماده سرگردان در شهرهای هند، بخصوص ایالتهایی که ذبح گاو در آنها ممنوع است، تصاویر ناراحتکنندهای را از زندگی این موجودات بدست میدهد.
این مسئله محدود به گاوها نیست، زیرا بزها و بزغالهها، مرغ و خروس و حیوانات اهلی دیگر را هم دربرمیگیرد. غالب اوقات ماده گاوی را میبینی به علت فرتوت شدن و سربار بودن، صاحب فقیر خود را در دو راهی سختی قرار داده است.
این مردم آنقدر درآمد ندارند که هم خرج خانواده و هم گاو را بدهند، از طرفی نمیتوانند آن را ذبح کنند تا از گوشتش استفاده کنند. در نتیجه گاوها را رها میکنند تا در زبالهدانیها شکم خود را از پلاستیک پر کنند، در خیابان با وسایل نقلیه تصادف کنند و از زخم و جراحت مدتها رنج ببرند، یا آنکه از دستفروشانِ میوه و سبزی کتک بخورند.
این صحنه در هند آشناست؛ زن یا مرد فقیری چند لحظه از بساطش غفلت کرده و گاوی از فرصت استفاده میکند تا شکمش را سیر کند و بعد، از فروشنده با چوب کتک میخورد. همه تماشاگرند. قاچاق این حیوانات به پاکستان برای ذبح شرعی، با خستگی روزهای متمادی راه بردن از بیراههها، درحال تشنگی و گرسنگی و آسیب دیدن همراه است و خود معضل دیگری است. همه اینها جدای از مشکلات بهداشتیای است که همزیستی آدمها و حیوانات بلاصاحب در سطح شهر ایجاد میکند.
از طرفی، گفتیم که پیروی از گیاهخواری در هند به شکل مستقیم با مذهب افراد ارتباط دارد و هر فرد هندی در کاستی متولد میشود که حق خروج از آن را ندارد. این سیستم نظام اجتماعی، در تولید و بازتولید فقر و تبعیض بین مردم کشور نقش اساسی داشته است. اساس سیستم کاست بر پاکی و ناپاکی افراد جامعه استوار شده و در مورد غذا نیز قوانین سختگیرانهای دارد.
به عنوان مثال، در بعضی نقاط هند مثل چاتارپور، نگهداری مرغ و ماکیان و فروش تخممرغ، به طور سنتی کار طبقه پست جامعه شمرده شده، و حتی توانگران هم سراغ تاسیس مرغداری نمیروند. در این هنگام فردی از طبقه پانچاما (ناپاکان)، با فقر مالی شدید، چه میتواند بکند؟ آیا باید پول اندک را صرف خرید دانه برای مرغها کند و خانواده خود را گرسنه بگذارد؟ یا پرندهها را رها کند که سرگردان شوند و طعمه سرنوشت؟ یا اینکه آنقدر بهشان غذا ندهد که بمیرند؟ به این شکل، فقر نسل به نسل در خانواده این افراد ادامه پیدا میکند.
افراد بسته به کاست خود نمیتوانند از غذای هم استفاده کنند، یا برای هم غذا بپزند، یا مبادله غذایی داشته باشند؛ درحالیکه میدانیم غذا تا چه اندازه میتواند عاملی برای اتحاد و نزدیکی انسانها باشد.
مثال سوم از مضرات گیاهخواری بر گوشتخواری در هند، پیروان جنیسم هستند. این افراد بنا به قوانین دینی خود هرگز به پرورش و استفاده از حیوانات مشغول نشدهاند تا بدین وسیله با پاکسازی خوراک خود پرهیزکار بمانند.
آیا میتوان انگیزه ایشان را حیواندوستی دانست یا بیشتر دغدغهِ عاقبت خود را داشتهاند؟ در جنیسم رستگاری نهایی این است که فرد تمام لباسها را از تن بدر آورد و تا مرز مرگ به خود گرسنگی بدهد. زیرا اعتقاد آنست که پرهیزگاری را با تلاش و کوشش خود بدست میآورید.
چرا وگانیسم در هند با مخالفت روبروست؟
تعداد وگانهای واقعی هندی یک درصد جمعیت کل گیاهخواران این کشور است و پذیرش و گسترش وگانیسم در میان هندوان، حتی آنهایی که گوشت نمیخورند، به مراتب سختتر از نقاط دیگر دنیاست.
وگان بودن در هند یعنی درخواست کنید تا این مردم نه گی بخورند، نه خامه، نه پنیر، نه شیر و نه کرهای در غذایشان باشد. حال فرض کنیم هندویی هیچ نوع گوشتی مصرف نکند، اگر از او بخواهید شیر را هم کنار بگذارد با شما سخت مخالفت خواهد کرد، چون شما سعی در تغییر دادن باورهای مذهبی اجداد وی داشتهاید، از او خواستهاید به خدای شیوا و گانیشا بیاحترامی کند و در مراسمهای دعا، دیگر شیر و عسل به آنها تقدیم نکند.
هندیها وگانیسم را مدی غربی و وارداتی میدانند و برای آنها پیروی از دستورات دینی درباره غذا و الزامات منطقه محل زندگی، از هر چیزی مهمتر است. بنابراین، میتوان فهمید که چرا وگانها در این کشور مورد تهدید جانی و نفرتپراکنی بزرگان قومی و مذهبی واقع میشوند، فارغ از اینکه در رسانههای اجتماعی از قربانی کردن حیوانات در اعیاد انتقاد کنند، یا هندو باشند و بخواهند با نشان دادن تصاویر دامداریها مردم را از شیر نوشیدن منصرف کنند. نمونه بارز آن خشم مردم مذهبی نسبت به کمپینهای پِتا برای تشویق مردم به عدم مصرف شیر گاو و قربانی کردن بزها بود که از جانب هندیها به مداخله در امور مذهبی تعبیر شد.
همانطور که در پاراگرافهای قبلی هم گفتیم، شیر در جامعه هند به عنوان هدیه خدایان دانسته میشود، بنابراین حتی اگر اقناع افراد به کنار گذاشتن گوشت شدنی باشد، شیری که در چای، ناهار، شام، شیرینی نذری و دسرهای خانگی به عنوان ماده غذایی ارزان و فراوان ریخته میشود به سادگی حذف شدنی نیست.
جایگزینهای گیاهی شیر گاو نیز بین دو تا چهار برابر قیمت بیشتری دارد، که پرداختش برای میلیونها نفر ممکن نیست. نکته بعدی، فقر غذایی مردمی است که برای دسترسی به خوراک رایج در این کشور نیز درآمد آنچنانیای ندارند. خرید شیر سویا و گوشت گیاهی که شبیه شوخی است!
برای وگان بودن، بدون اینکه تصادفا پا روی قول و قرارتان با خودتان بگذارید، باید به زندگی در متروپولیتنهایی مثل بمبئی، کلکته و لاکنو فکر کنید و شام و ناهار خوردن در رستورانهای لوکس وگان. پیدا کردن توفو (پنیر سویا)، پنیر وگان و انواع گوشتهای گیاهی هم داستان مشابهی دارد. از طرفی اگر هیچ محصول گیاهی مشابه لبنی را در رژیمتان جای ندهید، به علت احساس گرسنگی مدام، ناچارید صرفا از سبزیجات و میوهها تغذیه کنید که تعادل تغذیه را به هم میریزد و عواقب بدی برای سلامتی دارد.
خوب، بد، زشت در کنار هم
در هند گیاهخواری از ترتیبات مذهبی جامعه نشات گرفت و توسط کاستهای بالایی پذیرفته شد. سپس مردم طبقات دیگر نیز برای اینکه میان خود و آن طبقات برگزیده ارتباطی ایجاد کنند رو به گیاهخواری آوردند. اما اگر هند را به طور کلی در نظر بگیریم، بسیاری از کاستها و اجتماعات، غذای غیرگیاهی هم مصرف میکنند، پس نمیتوان گیاهخواری را معادل هندوییسم و هند دانست.
همینطور با وجود سابقه دو یا سه هزار ساله گیاهخواری، در هند، نسبت به وگانیسم، مقاومت عمدتا مذهبی وجود دارد که پیشرفت این سبک زندگی را کند میکند. بالاخره اینکه، هندوستانِ امروز، بیشتر از هر زمانی در معرض جهانی شدن و تاثیر گرفتن از افکار و ایدههای دیگر است.
در این جامعه بشدت طبقاتی، قید و بندها بعد از هزاران سال در حال گستتن هستند و این گسست، خود را در فاصله گرفتن نسل جدید از گیاهخواری مذهبی و حرکت به سوی گوشتخواری نشان میدهد.
بنابراین، گوشتخواری یا گیاهخواری به خودی خود نمیتواند دلیلی بر رستگار نشدن یا شدن انسان باشد. خوب است این نوشته را با مثالی آشنا که اتفاقا متعلق به هند است به پایان ببریم. مهانداس کارامچاند گاندی، بزرگترین شخصیت هند در قرن بیستم هم، زمانی گوشتخواری میکرد. او از کودکی تحت تربیتی سخت، گیاهخوار مذهبی بود، اما در دل به گوشت علاقه داشت و در جوانی گوشت بز را امتحان کرده بود.
گاندی در جریان مقابله با استعمار انگلیس به گوشتخواری روی آورد، زیرا این فکر در او پدیدار شد که هندیها به علت عدم دریافت پروتئین کافی ضعیف مانده و مغلوب انگلیسیها شدهاند. همچنین چکیده استدلال مذهبیِ «آنچه انسان میخورد، بر خلق و خوی او تاثیر دارد»، در تصمیم او بیاثر نبود.
مذاهب، خوردن گوشت را باعث پرخاشگری، شهوتپرستی و بیرحمی میدانستند، گاندی نیز از همین استدلال در توجیه لزوم گیاهخواری بهره میگرفت و گیاهخواران را افراد خوشخلقتری میدانست، اما بعدها با دیدن هیتلر که گیاهخواری سخت معتقد و در عین حال فرد بیرحمی بود، نظرش تغییر کرد. البته گاندی بعدا با مطالعه و از روی آگاهی گیاهخواری را تا پایان زندگی دنبال کرد و به این جهت، الگوی خوبی برای انتخاب آگاهانه وگانیسم است.