«آشپزخانههایتان بوی چندان خوشی ندارد؛ تسلیبخش، دلپذیر یا چنین چیزی نیست؛ خونیست که جلز و ولز میکند و بوی گند نامقدسِ جنایت»
چند خط بالا، قسمتی از ترانه «گوشت جنایت است» از آلبومی به همین نام، اثر گروه راک آلترناتیو انگلیسی اسمیتس است. تاریخ انتشار این ترانه سال ۱۹۸۵ است؛ زمانی که کمتر کسی وگانیسم را میشناخت و از غذای وگان یا رژیم وگان چیزی میدانست.
آن روزها، پرداختن به فضای یک کشتارگاه و حیواناتی که لحظات آخر زندگی را سپری میکنند موضوع بکری بود که بعدها به اشکال مختلف در هنر تکرار شد. موریسی، ترانهسرا و خواننده گروه احتمالا با الهام از ترانه مشابه دیگری در سال ۱۹۸۳، این آهنگ را برای اعلام مواضع شخصیاش نوشت و پیشگام طرح مباحث مربوط به حقوق حیوانات و انتخابهای اخلاقی در بحث غذا شد.
اکنون چهار دهه از انتشار این آهنگ گذشته و وگانیسم بیشتر از هر زمان به عرصه افکار عمومی راه پیدا کرده است. وگانیسم (که با تلفظهای مختلف مثل وِگَنیسم و ویگَنیسم هم خوانده میشود) در سادهترین شکل خود رژیم غذایی عاری از خشونت است.
به این معنا که افراد، آگاهانه گوشت و تمام مواد غذایی را که به نحوی از انواع حیوانات تهیه شده باشد، از بشقاب خود حذف میکنند. گرچه این تعریفی است که در ذهن اکثر افراد جامعه جای گرفته، اما رژیم وگان به تنهایی بسیار فراتر از یک رژیم غذایی سختگیرانه یا یک مد زودگذر است.
قصه رژیم وگان و فلسفه وگانیسم
رژیم غذایی تنها بخشی از وگانیسم است. وگانیسم هم مثل فرهنگ گیاهخواری هند یا فرهنگ غذایی گوشتخواری در برزیل داستان خاص خودش را دارد.
در تعریف پیشرفتهترِ این کلمه، رژیم وگان نوعی سبک زندگی است که معتقدان به آن دایره همدلی و انتخاب آگاهانهشان را گسترش داده و در تمامی جنبههای زندگی وارد کردهاند، به خصوص جنبههایی که بر نیازهای مادی انسان مصرفگرا متمرکز است، مثلا تفریحات، وسایل مصرفی روزانه، خودرو، نیازهای پزشکی و غیره.
علاوه بر مصرف نکردن گوشت (قرمز، ماهی، مرغ، انواع حیوانات وحشی، حشرات، آبزیان و سختپوستان) لبنیات، شکر سفید (به علت احتمال تصفیه آن با خاکستر حیوانات)، ژله (به علت احتمال دارا بودن ژلاتین حیوانی) و عسل (به علت بهرهکشی از زنبورها و محروم کردنشان از غذای خود)، وگانها چیزهای دیگری را هم خط قرمز خود میدانند.
کابرد ابریشم، پشم، پر، خز، پوست، چرم، صدف، مروارید، عاج، شاخ، دندان و استخوانی که در پوشاک، لباس، کیف و کفش، خودرو، لوازم آرایش و لوازم بهداشتی و وسایل دکوری به کار رفته باشد از جمله این خط قرمزهاست.
همچنین رفتن به باغوحش، پارکهای آبی، پارکهای پرندگان، دلفیناریوم، سیرک، فیلسواری یا اسبسواری، مسابقات با حیوانات و مشابه آن، خرید و تجارت حیوانات وحشی و نژاددار به علت استثمار حیوانات، برگزاری فستیوالهایی مثل گاوبازی در اسپانیا، شکار نهنگها در جزایر فاروی دانمارک غیرقابل قبول دانسته میشود، همچنان که آزمایش روی حیوانات در علم پزشکی و استفاده از حیوانات برای کار یا شکار سایر حیوانات.
این تعریف، دایره وگنیسم را به زندگی روزمره گسترش میدهد، اما همچنان ناقص است.
وگانیسم در بالاترین سطح خود، مکتبی فکری در راستای خشونتزدایی از اعمال و ارتباطات بشر با موجودات زنده و کره زمین است. از این منظر، رژیم وگان با مفاهیم و مکاتب متعددی همراستاست و سعی بر برانداختن گونهپرستی (speciesism) و اصلاح روشهای زندگی انسانها دارد.
گونهپرستی هم به صورت کلی یعنی ترجیح دادن یک گونه و منافع او (در اینجا انسان) بر سایر گونهها (بیشتر منظور حیوانات است).
وگانها در این سطح انگیزههایی مانند نجات حیوانات وحشی، مزرعهای و بشر از انقراض، احترام و حفظ تنوع زیستی زمین، نجات طبیعت از نابودی و آلودگی، جلوگیری از گسترش بیرویه شهرها و تغییر کاربری زمین را دارند.
از دیگر دغدغههای آنها میتوان به درخواست برای پایبندسازی دولتها به تعهداتشان، صنایع و شرکتهای بزرگ به رعایت اخلاق، بازنگری، حذف یا وضع قوانین جدید، مقابله با تبلیغاتی که مصرفگرایی را توجیه میکند، در اختیار قرار دادن حقایق پزشکی در مورد عوارض مصرف گوشت و غذاهای فراوری شده بر سلامت روحی و جسمی انسان، توجه به مسئله گرمایش جهانی و ارایه جایگزینهای سبز و توسعه پایدار اشاره داشت.
وگانیسم به زبان ساده
قبل از بررسی این موضوع، اجازه بدهید بین چند مفهوم تفاوت قائل شویم. گیاهخواری و وگانیسم شاید شباهتهای زیادی داشته باشند، اما مترادف نیستند.
گیاهخواران یا وجترینها (vegetarian) قسمت اعظم بشقاب غذای خود را از گیاهان و غلات و حبوبات پر میکنند و هرچند گوشت مصرف نمیکنند، اما لبنیات یا تخممرغ در رژیم غذاییشان جا دارد.
در مقابل، رژیم وگان را به پاک گیاهخواری ترجمه کردهاند و هیچ ردی از محصولات حیوانی نمیتوان در این الگوی غذایی پیدا کرد.
بررسیها نشان میدهد که پرورش حیوانات برای مصارف صنعتی در دامداریها موجب تولید دستکم ۴۰ الی ۵۰ درصد گازهای گلخانهای است.
رژیم وگان ؛ داستان یک انتخاب
«یک جهان، جانهای متعدد، انتخاب ما!» آنچه خواندید شعار جامعه وگان است که زیر لوگوی سبز رنگ آن خودنمایی میکند. قدیمیترین ارگان رسمی وگانیسم در دنیا که در ایالات متحده پا گرفت. در سایت این جامعه، رژیم وگان را یک فلسفه و شیوه زندگی تعریف کردهاند و آغاز آن را سال ۱۹۴۴ میدانند.
بعدها در سال ۱۹۶۴ جامعه وگان به عنوان خیریهای ثبت رسمی شد و لزلی جی.کراس (Leslie J Cross) وگانیسم را «اصل رهایی حیوانات از استثمار توسط انسان» تعریف کرد. هرچند وگانیسم در این تعریف یک فلسفه و شیوه زندگی است، اما باورهای بنیادین آن با باورهای بنیادین دیگری همپوشانی یا مشابهت دارد.
به طورکلی، میتوان اینگونه در نظر گرفت که وگانیسم جنبشی اخلاقی است. برای بشری که از سطح نیازهای اولیه مادی فراتر رفته و طی دو قرن اخیر تلاش داشته تا متمدنتر باشد و ساختارهای اجتماع را نظاممندتر و عادلانهتر سازد، فرصتی فراهم شده تا بنیانهای اخلاقی قدیم خود را در موضوعات متعدد به نقد و پرسش بکشد.
عده دیگری از وگانها بروز بیماریهای کشنده و اوجگیری شیوع انواع سرطان، بیماریهای قلبی، سکتههای قلبی و مغزی، آلزایمر، چاقی، آب مروارید، ضعف بینایی و بیماریهای متعدد کشنده و غیرکشنده دیگری را با مصرف بالای گوشت قرمز و فرآوری شده مرتبط میدانند، نتایجی که تحقیقات پزشکی متعدد نیز بر آن صحه گذاشته است و توصیه به مصرف کم گوشت دارند.
در این میان انگشت اتهام به سوی برندها، کارتلها، شرکتهای بزرگ چندملیتی نشانه رفته است که غذاهای فراوری شده را با رنگ و لعاب و چاشنی تحریک تنوع و لذت جویی به خورد میلیونها نفر میدهند.
جدیدترین ادعای وگانها در مورد لزوم تغییر الگوی غذایی به خطرات مصرف گوشت حیوانات وحشی و نگهداری آنها به صورت فشرده و غیربهداشتی در کنار اجتماعات انسانی و بروز بیماریهایی مانند کووید ۱۹ برمیگردد.
این بیماری بر اثر تغذیه از سوپ خفاش در کشور چین بوجود آمد و به یک پاندمی کشنده جهانی تبدیل شده است که خسارات مادی و معنوی آن بر کمتر کسی پوشیده است.
در نهایت، دلیل دیگر بیان شده برای برتری رژیم وگان، گرمایش جهانی است که هماکنون نیز به صورت سیل، طوفان، خشکسالی، گردبادهای گردوغبار، آتشسوزی در فصول خشک سال و ثبت دمای غیرعادی در نقاط مختلف جهان بروز کرده است.
از نظر وگنها، در بلندمدت، تغییر اکوسیستم زمین باعث قحطی محصولات کشاورزی و آب شیرین خواهد شد. جنگها بر سر تصرف اندک منابع آب شیرین در کشورهای خاورمیانه و شاخ آفریقا در انتظار زمانند و داخل مرزهای این کشورها، بروز نارآمیهای قومی بر سر آب بعید نیست؛ اما حتی این هم تمام ماجرا نیست.
به سوی یک هدف مشترک
در جهان امروز، به رژیم وگان از زوایای متعددی میتوان نگاه کرد. اما اصلیترین تقابلی که در این مکتب بیان میشود، تقابلی از جنس اخلاقی و معنوی در مقابل دیدگاه منفعت محوری است که انسان از قرن ۱۸ در پیش گرفته است.
بر اساس این دیدگاه ماتریالیستی (Materialism)، انسان قادر است با پیشبینی الگوهای موجود در طبیعت به مهار نیروهای آن بپردازد و بر طبیعت مسلط شود و زمین و موجوداتش همه منابعی هستند که در راه رفاه بشر مصرف میشوند.
با نگاهی تاریخی، غلبه انسان بر طبیعت را میتوان تمثالی از غلبه مرد سفید بر سایر مردان و مرد بر زن گرفت، زیرا طبیعت و زمین در بسیاری از باورهای کهن از جنس ماده و مادر هستند.
به همین نسبت سلطهطلبی مردانه و صنایع و جنگها به هدف دستیابی به منابع بیشتر و نیروی کار ارزانتر، به قیمت آلودهسازی آب، زمین، خاک و کشتار و فقر انسانهای دیگر تمام شده است.
پس تعجبی ندارد که وگانیسم در تقاطعی تاریخی با فمنیسم، اکوفمنیسم (Ecofeminism)، حفظ محیط زیست، مقابله با مصرفگرایی، حمایت از حقوق حیوانات و حیوانات پرورشی، مخالفان شکار، سلامتی و بهداشت، مقابله با دخانیات، مقابله با صنعت خودرو، زندگی سبز، صنعت گردشگری پایدار، توسعه پایدار جوامع، خشونت پرهیزی در همه اشکال و خلاصه حق حیات برابر برای همه و برابر دانستن همه گروههای رانده شده جامعه قرار میگیرد.
پیتر سینگر (peter singer) معتقد است گونهپرستی، نژادپرستی و تبعیض جنسیتی الگوی مشترکی دارند؛ اعمال زور و ستم توسط گروه دارای قدرت که به بهرهکشی از زیردستان مشغول است و زیردست بودن آنها را با ایدئولوژی، توجیه و بازتولید میکند.
البته همانطور که شرح داده شد، همه وگانها هم انگیزههای یکسانی برای انتخاب این سبک زندگی ندارند.
برخی، به دلیل تغییرات اقلیمی و نگرانی برای سرنوشت نهایی خود بشر به این مکتب رو آورده اند، برخی سلامتی جسمی و روحی انسان را در اولویت میدانند و برخی به علت مقابله با رژیم مسلط سرمایهداری جهانی، خواهان عدالت و برابری برای همه اقشار هستند. افرادی مانند ادوارد ویلسون (Edward O. Wilson) که وگان نبود- نیز این خطر را درک کردهاند.
او یکی از مشهورترین زیستشناسان جهان، موسس رشته زیستشناسی اجتماعی و مبدع اصطلاح «تنوع زیستی» (Biodiversity) بود که در کتاب خود به نام «نیمی از زمین»، راه چاره را اختصاص دادن نیمی از کره زمین به طبیعت و موجودات برای حفظ تنوع زیستی و در نتیجه بقای بشر میدانست.
همینطور مغالطههای انسانشناسان مدرن را که معتقدند گونه انسان به تنهایی، با اتکا به علم مهندسی و فناوری قادر به نجات یافتن است به چالش کشید.