زیتون ؛ نمادی برای صلح و مقاومت

تصویری از درخت زیتون روی کاشی

مکان: هشتاد کیلومتر دورتر از بیروت، عروس شهرهای خاورمیانه، روستای بِشعلی (Bchaaleh). بیشه‌­زاری سبز با تپه‌­ها و درختان و گیاهان، تن خودش را به آفتاب گرم سپرده است. شانزده درخت زیتون، مثل نگاهبانانی خاموش شش هزار سال است که ریشه­‌هایشان را در خاک اینجا گسترده­‌اند و بیشتر از هر کسی حق آب و گل دارند.

آنها تنومند و پیرند و نظاره­‌گر گذر روزهای این سرزمین. درختان زیتون بشعلی خیلی چیزها را تاب آورده‌­اند، در واقع خیلی خوش­‌شانس بوده­‌اند که ناآرامی‌­ها، جنگ و اختلافات سیاسی داخلی مثل بحران کمبود نان در لبنان و دیگر کشورهای خاورمیانه، بیماری، قحطی، کم­‌آبی و ضربات تبر را از سر گذرانده‌­اند.

مردم آنها را با عنوان «درختان نوح» می‌­شناسند. درختانی که شش هزار سال بعد از سیل عظیمی که جهان را غرق کرد هنوز نفس می‌کشند. در تورات می­‌خوانیم «کبوتر در حالی که برگ زیتون به دهان گرفته بود، شامگاهان به سوی نوح آمد و نوح دانست که آب­‌ها از روی زمین کم شده است». پیروان تورات شاخه زیتون را در این آیه به صلح و آرامش تعبیر کرده‌­اند و اعتقاد بر این است که پس از اتمام سیل بزرگ، شانزده درخت زیتون همچنان بر زمین باقی مانده‌­اند.

 روستای بشعلی در لبنان
تصویر یکی از درختان زیتون نوح در روستای بشعلی در کشور لبنان را نشان می‌دهد.

زیتون در‌ آیین‌های مذهبی

در نظر یهودیان، زیتون علاوه بر نشانه صلح، نماد روشنایی و نور هم هست و در مراسم‌­های مذهبی این قوم، مستقیما حضور دارد. به عنوان مثال، معجزه حنوکا و سوختن روغن زیتون به مدت هشت شبانه‌­روز، سببی برای جشن هشت روزه حنوکاست. حنوکا یادآور یکی از معجزات در تاریخ یهود است. بر پایه این روایت، تنها چراغ باقی مانده در نیایشگاه مکابیون در زمان جنگ با یونانیان، در حالیکه تنها برای یک روز روغن (زیتون) داشته، به مدت هشت روز، روشن می‌ماند.

همچنین در قدیم، هنگام اجرای مراسم شَبّات (داخل شدن به روز شنبه، هفتمین روز آفرینش)، داخل چراغ­‌ها روغن زیتون می­‌سوزاندند و در جشن درختان، برای زیتون دعا کرده و خواستار برکت کشت خود می‌شدند. فلسفه کلی مراسم ایلانوت (جشن درختان)، برکت دادن محصولات درختی و زمینی است و با گفتن براخا (دعا) همگی برای پرثمر شدن درختان در سال آینده دعا می‌کردند.

از جمله میوه‌­هایی که در این جشن روی آن دعا خوانده و مصرف می‌شود، زیتون است. روغن زیتون سوختی است که در شمعدان هفت شاخه یا همان منوره می‌­ریزند و آن را تجلی برکت الهی می­‌دانند. منوره، شمعدان مقدس یهودیان است که در پرستشگاه مقدس اورشلیم استفاده می‌شد. برخی از مفسران یهودی، آن را نماد بوته سوزانی دانسته‌اند که موسی (ع) به واسطه آن با خدا سخن گفته است.

آسیاب قدیمی سنگی
تصویری از یک آسیاب قدیمی سنگی که در اورشلیم برای استخراج روغن زیتون استفاده می‌شد.

شهری در محاصره باغ­‌های زیتون­

در اورشلیم، شهری که منازعات فراوانی بر سر آن در جریان است، با جبل‌الزیتون روبرو می‌­شویم؛ مکانی که مسیح از آنجا به بهشت عروج کرد و به باور پیروان، روزی از همان‌جا برانگیخته خواهد شد (اعمال رسولان ۱: آیه ۱۱). جبل‌الزیتون نام دیگری هم دارد، به آن کوه معبد یا مسح هم گفته می‌­شود و هر دو نام را وامدار درختان زیتون خود است، زیرا مردمان یهودی ساکن شهر از روغن زیتون حاصل از این درختان برای روغن­‌مالی کردن پادشاهان و روحانیون بنی‌­­اسراییل استفاده می­‌کردند.

زیتون در مسیحیت هم نقشی نمادین دارد. گفته می‌شود مسیح یک روز قبل از مصلوب شدن، در باغ جِتسیمانی که پایین همین کوه است و درختان زیتونی با قدمت ۲۰۰۰ سال در آن یافت می­‌شود، دعا کرده و توسط فرشته­‌ای تسلی یافته است. به باور مسیحیان، باغ جتسیمانی، محلی است که عیسی در شبی که یهودا او را به رومی‌­ها تسلیم و به او خیانت کرد، آخرین غذای زمینی موسوم به «شام آخر» را به همراه حواریون صرف کرد.

تاج پیروزی، ثروت و افتخار

زیتون در گذر زمان، نقشی نمادین داشته است؛ گاهی نماد صلح بوده و گاهی نماد مقاومت. دو شاخه زیتون به امید صلح بشر، روی پرچم سازمان ملل متحد نقش بسته است. در خاورمیانه اما زیتون از محصولی استراتژیک در کشاورزی فراتر رفته و راه خود را در خیال شاعرانی چون محمود درویش باز کرده است. اینجا زیتون، نماد مقاومت، مردم و وطن است.

نمایی از باغ جتسمانی
نمایی از باغ جتسمانی با درختان زیتون در اورشلیم، محلی که مسیح برای دعا می‌رفت.

اگر درختان زیتون می‌­دانستند که دستان چه کسانی آنها را کاشت، روغن آنها تبدیل به اشک می­‌شد. محمود درویش

در دین اسلام، و در کتاب قرآن، زیتون شش بار در آیات مختلف، چه به تنهایی، در کنار سایر میوه‌­ها، و بصورت غیرمستقیم اسم آورده شده است. خداوند حتی به آن سوگند خورده و بعد از آن به طور سینا، وادی­‌ای که موسی (ع) با خداوند ملاقات کرد اشاره دارد. امری که از نظر مفسران دینی، قداست مکه و قبله اول مسلمانان (اورشلیم- منطقه‌ای برابر با لبنان، سوریه و فلسطین امروزی) را نشان می­‌دهد:

«به انجیر و زیتون سوگند، سوگند به طور مبارک و سوگند به این شهر ایمن که ما آدمى را در نیکوترین اعتدال بیافریدیم» (سوره تین، آیات ۴-۲). میوه­‌ای که علیرغم نامگذاری علمی به صورت Olea Europaea میوه­‌ای اروپایی نیست، بلکه زادگاه آن در شمال جزیره‌العرب فعلی یا  فنیقیه قدیم بوده و در شرق و غرب جهان پراکنده شده است.

کمی آنسوتر، در اروپای باستان، این یونان بود که زیتون در آن به نمادی جدانشدنی از زندگی بشر تبدیل شد. تاسیس آتن با افسانه‌­ای آمیخته شده که نبرد بین دو خدا، آتنا (الهه حکمت و زیبایی) و پوزیدون (خدای دریا) را روایت می‌­کند. این دو بر سر بدست گرفتن حاکمیت شهر اختلاف داشتند و خدایان المپیا (زئوس) از آنها خواستند برای اثبات شایستگی‌­شان اثری خلق کنند.

هدیه روغن زیتون توسط آتنا الهه یونانی
آتنا الهه یونانی در حال هدیه دادن روغن زیتون به هرکول است.

می‌­گویند خدای دریا با یک ضربه از دل سنگ، اسبی تراشید و آتنا نیزه‌­اش را به سوی درخت زیتونی پرتاب کرد که به محض نشستن بر آن، زیتون بر شاخ و برگش سبز شد. البته در برخی از روایت‌ها، گفته شده که آتنا هم از دل سنگ درخت زیتونی پدید آورد. به این ترتیب خدایان آنقدر خشنود شدند که نام آتن را بر شهر گذاشتند و زیتون نماد پیروزی شد و به بازی­‌های المپیک راه یافت.

به سر گذاشتن تاجی از برگ­‌های در هم بافته زیتون، نشان افتخار، قدرت و جاودانگی بود. این تاج‌­ها را به برندگان رقابت‌­های ورزشی که در المپیا برگزار می‌­شد جایزه می­‌دادند، زیرا درختان وحشی زیتون در المپیا، همان مکان برگزاری بازی­‌ها می‌­روییدند. ورزشکاران در رشته‌های مختلفی مثل کشتی، دو و وزنه­‌برداری رقابت می‌­کردند و گاهی به عنوان نشانه‌­ای از اخلاص، تاج افتخار دریافتی را به خدایان تقدیم می‌­داشتند. تماشاگران نیز بر سر و روی آنها زیتون می­‌پاشیدند. همچنین در جشن­‌ها شاخه­‌های زیتون را برای تزیین استفاده می‌­کردند که نماد ثروت و فراوانی بود. سال ۲۰۰۴ وقتی بازی­‌های المپیک به زادگاه خود یعنی آتن برگشت، یونانی­‌ها رسم اهدای تاج زیتون به برندگان را زنده کردند تا نشانه­‌ای باشد بر ادای دین به گذشته­ خود.

زیتون در روایات مذهبی
طبق روایت‌های مذهبی، کبوتری با شاخه زیتون به منقار، پایان طوفان نوح و صلح را اعلام کرد.

به علاوه، در کشور خودمان، بر نقش برجسته­‌های کاخ آپادانا شاخه‌های زیتون هم دیده می‌شود. در صحنه‌­ای که نمایندگان کشورها و مناطق تابعه شاه هخامنشی در صف به تصور کشیده شده­‌اند، در دستان نمایندگان غرب ایران، شاخه و گل زیتون دیده می­‌شود که از سابقه‌­ای دو هزار ساله زیتون در ایران حکایت می‌کند. همچنین فردوسی در شاهنامه، هنگامی که به پادشاهی خسرو انوشیروان می‌پردازد، از تصمیم او برای توسعه باغ زیتون حرف زده و سرانجام، ناصرخسرو هم شهر ارجان (منطقه شمالی بهبهان) و وجود باغات زیتون را در آن توصیف می‌­کند.

روم باستان نیز، مملو از سرداران و سناتورهایی است که در فیلم‌های کلاسیک هالیوودی، تاج­‌هایی از گیاهان مختلف و از جمله زیتون بر پیشانی دارند تا خود را متمایز کنند. زنان نیز درهمین دوره برای خودآرایی، نشان دادن سلیقه شخصی، طبقه اجتماعی و تزیین، تاج به سر می­‌گذاشتند. به علاوه، از سرداران فاتح جنگ‌ها نیز با تاج زیتون استقبال می‌­شد.

از افسانه‌های مقدس، تا خواص روغن زیتون

زیتون در عصر حاضر همچنان محبوب است. این میوه که در متون و کتاب‌های ادیان نام برده شده و جنبه‌­ای مقدس و محترم برای اجداد مردمان خاورمیانه و مدیترانه داشته است. امروزه این میوه در اکثر نقاط دنیا کشت می­‌شود. به طور کلی ۲۰ نوع زیتون مختلف وجود دارد و محصول مصرفی یا صادراتی اصلی کشورهایی مثل ترکیه، اسپانیا، ایتالیا و یونان به شمار می‌­رود.  

زیتون خواص جادویی برای پوست و مو و جسم دارد. از آن در ساخت لوازم آرایشی، دارو و خوراکی استفاده می‌­کنند. رژیم مدیترانه‌­ای مملو از توصیه به مصرف روغن این گیاه و میوه آن در کنار سبزیجات، غلات، حبوبات و ماهی است تا افراد جوانی و شادابی خود را تا سال‌ها حفظ کنند.

همچنین، درخت زیتون بسیار مقاوم است و گرما و سرما و شرایط آب و هوایی مختلف را به خوبی تاب می‌­آورد، به همین خاطر از گذشته تا امروز مردم آن را مصرف می­‌کردند تا عمر طولانی بدست بیاورند. طبیعت معتدل آن باعث شده تا از محبوبترین عناصر و خوردنی­‌ها در کنار غذای اصلی در آشپزی باشد و در آشپزی فرانسوی و ایتالیایی به عنوان مشخصه این سبک از آشپزی در نظر گرفته شود.

کاربرد زیتون در صنعت زیبایی
روغن زیتون از زمان باستان برای زیبایی پوست و مو کاربرد داشته است.

به علاوه به باور یونانیان، زیتون و باروری ارتباط مستقیمی با هم دارند. در سنت پزشکی یونان، روغن زیتون را داروی غرایز جنسی می‌شناختند. افراد به زوج‌­های تازه ازدواج کرده نان بیضی شکلی می‌دادند که روی آن اولین روغن زیتون سال را ریخته بودند. این روغن، پادزهر عقیمی دانسته می‌شد.

همچنین فرزندان هلن، الهه یونانی، زیر درخت زیتون متولد شده بودند و به زنانی که خواستار فرزند داشتن بودند توصیه می‌­شد در سایه این درختان بخوابند. امروزه نیز علم پزشکی توصیه می­‌کند تا مردان برای افزایش کیفیت اسپرم از زیتون استفاده کنند که تحرک و سلامتی آن را افزایش می­‌دهد و امکان فرزنددار شدن را بالاتر می­‌برد. در زمان باستان مردم همچنین به قدرت باروری سیر و سایر خواص دارویی آن اعتقاد داشتند که افسانه های مختلفی درباره سیر و خواص آن را بوجود آورده بود.

گذشته از اینکه زیتون به طور کلی برای حفظ سلامت قلب و جلوگیری از سرطان مفید است، به دلیل خواص آنتی‌اکسیدانی می‌تواند خطر ابتلا به برخی از بیماری‌های مزمن را کاهش دهد. بهبود سلامت قلبی هم به خاطر اسید اولئیک (Oleic acid) موجود در زیتون تضمین شده است، که سطح کلسترول و فشار خون را پایین می‌آورد. ارتقای سلامت استخوان‌ها از دیگر مزایای مصرف زیتون برای افراد است. بخصوص کسانی که رژیم مدیترانه‌ای دارند یا ساکن کشورهای حوزه مدیترانه هستند، از توده استخوانی و کیفیت استخوان بهتری برخوردارند.

همچنین در قیاس با کشورهای غربی، بر مبنای مطالعات آزمایشگاهی، نرخ سرطان نیز در حوزه مدیترانه پایین‌تر است. احتمالا این مسئله به دلیل وجود آنتی‌اکسیدان‌ها و اسید اولئیک روغن زیتون است که چرخه زندگی سلول‌های سرطانی را در سینه، روده بزرگ و شکم مختل می‌کند.   

نان: برشی از تاریخ جنگ جهانی

نان در جنگ جهانی

شاید پیدا کردن جایگزین‌های مناسب برای نان، یک وسواس کاملا مدرن به نظر برسد؛ اما واقعیت این است که ماجرا به زمان وقوع جنگ‌های جهانی برمی‌گردد. آن روزها، دولتمردان از مردم‌شان می‌خواستند عادت مصرف آرد و نشاسته را کنار بگذارند و جایگزینی برای نان پیدا کنند. دلیل این توصیه‌ها هم مشکلات سیاسی و اقتصادی زمان جنگ بود. آنروزها بسیاری از کشورهای درگیر جنگ، وارد کننده آرد بودند و تامین نان، برای‌شان یک مشکل بزرگ بود. درست مثل حالا که جهان زیر سایه جنگ روسیه و اکراین قرار گرفته و تامین گندم و آرد برای برخی از کشورها به یک بحران تبدیل شده است. جوآن لمب هیز (Joanne Lamb Hayes)، نویسنده کتاب «آشپزخانه زمان جنگ مادربزرگ» که یک کتاب آشپزی عالی پر از دستورالعمل‌ها، تصاویر از جنگ جهانی دوم و بینشی کلی در مورد نحوه آشپزی در زمان جیره‌بندی است، در مورد اهمیت نان در جنگ جهانی گفته: «اگر نان داشتی، خوب بودی».

اما این فقط یک جنبه از قصه نان است؛ گندم و نان از گذشته تا امروز، در میان مردم اغلب کشورها، ارزش و اهمیت بالایی داشته‌اند؛ آنقدر که تقسیم این مواد غذایی با دیگران، از روحیه بخشندگی و مهربانی حکایت می‌کرده. نان همیشه قوت غالب اکثر مردم دنیا بوده است.

پوسترهای آموزش اهمیت نان در جنگ
شعارهای تشویقی برای کاهش مصرف نان و غلات: «با ذخیره یک نان در هفته به پیروزی در جنگ کمک کنید.»

جنگ‌ها و بحران نان

بحران گندم و نان در زمان جنگ‌های جهانی آنقدر بالا گرفته بود، که جامعه جهانی از ایالات متحده خواست بخشی از محصول گندم خود را برای تغذیه سربازان و غیرنظامیان دیگر کشورها اهدا کند. در همین راستا، در کشورهایی مثل ایالات متحده و بریتانیا، کمپین‌های دولتی مختلفی برای تشویق وطن‌پرستان به استفاده از گندم کامل به جای گندم سفید در تهیه نان اجرا شد. بعضی از این کمپین‌ها هم مردم را به جایگزین کردن مواد غذایی دیگر با آرد تشویق می‌کردند.

پوسترهایی که در آن زمان توسط اداره غذای ایالات متحده تهیه شده بود، آنقدری آرمان‌گرایانه بود که شاید این روزها برای مردم آن کشورها قابل درک نباشد. جوآن لمب هیز، در بخش دیگری از کتابش، با اشاره به این پوسترها می‌نویسد: «آن زمان این احساس وجود داشت که سربازان مستحق نان سفید هستند و بقیه ما می‌توانستیم آرد ذرت یا چاودار را به آرد سفید اضافه کنیم و نانمان را تهیه کرده و بخوریم.»

اما باید بدانید اقداماتی که به آنها اشاره شد، تنها بخشی از کارهایی است که برای کنترل مصرف نان در کشورهای درگیر در جنگ‌های جهانی انجام شده است و این کل ماجرا نیست؛ چون معمولا در ابتدای جنگ، هیچ کشوری فکرش را هم نمی‌کند که جنگ زیاد طول بکشد و تامین غذای ساده‌ای مثل نان، به یک بحران تبدیل شود.

در وانفسای جنگ و قحطی، برخی از کشورها برای کنترل قحطی به رویکردهای متفاوتی متوسل شدند؛ برخی به جیره‌بندی اجباری غذا روی آوردند، برخی یارانه تنظیم کردند و برخی دیگر از کشورها با تغییر در سبک تغذیه‌ای‌شان، رویکرد مقابله با مشکلات احتمالی برای کمبود غذا و قحطی را در نظر گرفتند. اما در این میان نان که به عنوان قوت غالب اکثر کشورها بود، بیش از هر ماده غذایی مورد توجه قرار گرفته و حتی به عنوان ابزاری برای به‌زانو در آوردن دشمنان مورد استفاده قرار گرفته است. در ادامه به برخی از اقداماتی که در راستای حفظ ذخایر نان و آرد در کشورهای مختلف در دنیا انجام شده است اشاره می‌کنیم:

پوسترهای آموزشی در مورد نان در جنگ
پوستری که توسط اداره غذای آمریکا در طول جنگ جهانی اول تهیه شد. «آنها همه چیزشان را می‌دهند، آیا حاضرید به آنها گندم بدهید؟»

نان جنگ، نان پیروزی

نان‌های از پیش بریده و آماده شده در سال ۱۹۲۸ به بازار آمریکا آمد و به عنوان بزرگترین گام رو به جلو در صنعت نانوایی و حتی غذا در آمریکا معرفی شد. با این حال، در طول جنگ جهانی دوم، برای مدت کوتاهی عرضه نان برش‌خورده ممنوع شد.

در سال ۱۹۴۳، وزیر کشاورزی و رئیس اداره غذای جنگ آن زمان آمریکا، کلود آر. ویکارد، ایده ممنوعیت نان از پیش برش داده شده را در آمریکا مطرح کرد و در همان سال هم آن را اجرایی کرد. این ممنوعیت به وضوح به مردم توضیح داده نشد، اما تصور می‌شود که این کار یک اقدام حفاظتی در زمان جنگ برای منابع بوده و احتمالا به کاغذ مومی، فولاد یا گندم مورد نیاز برای تهیه و بسته‌بندی این مدل نان صنعتی اشاره دارد؛ همچنین ممکن است پاسخی به مشکلات ناشی از افزایش قیمت نان به دلیل مجوز اداره قیمت‌ها برای افزایش ۱۰ درصدی قیمت آرد مربوط باشد. در هر صورت این ممنوعیت یک سال بعد در سال ۱۹۴۳ لغو شد؛ یعنی زمانی که هیئت جنگ متوجه افزایش اعتراض عمومی برای نان و صرفه‌جویی نسبتا کم نان به این روش شد.

اما قبل از آن هم در آمریکا در طول جنگ جهانی اول، اداره غذای فدرال جایگزینی جو دو سر آسیاب شده، آرد ذرت، برنج، سیب زمینی و گندم سیاه را به جای آرد گندم تشویق می‌کرد، به عنوان مثال در اورگان، نان محلی به نام «نان جنگی» که حاوی ۴۰ درصد جایگزین‌های گندم مانند ذرت، جو، یا آرد برنج بود تولید شد.

نوع دیگری نان که در طی جنگ جهانی اول در آمریکا که به «نان پیروزی» معروف است هم حاصل همین برنامه‌های جنگی است، که در آن آرد ۲۵ درصد جایگزین داشت. حتی در آن زمان برای ایجاد تمایل در مردم برای خوردن این نان‌ها در روزنامه‌ها هم شعارهای میهن‌پرستانه چاپ می‌شد. مثلا در روزنامه اورگان ایونینگ هرالد نوشته شد که: «کسانی که نان جنگ می‌خوردند، ۱۵ درصد وطن‌پرست‌تر از کسانی هستند که نان پیروزی می‌خورند».

نانوایان خانگی آمریکایی هم در این میان تشویق شدند که سیب زمینی را در نان‌های خود له کنند چون همانطور که هیز در کتابش توضیح داده بود، «مردم می‌توانند سیب زمینی را در باغ‌های خود پرورش دهند اما برای کاشت گندم، به یک مزرعه نیاز است.»

اما آنچه تا اینجا خواندید همه اقداماتی که در آمریکا در زمان جنگ‌های جهانی انجام شد نبودند بلکه حتی برخی از روزنامه‌ها دستورالعمل‌های روزانه با سیب زمینی مانند دستور پخت بیسکویت پوره سیب زمینی را هم منتشر می‌کردند تا سیستم تغذیه مردم را اصلاح کنند.

شرایط آن زمان آنقدر حاد بود که نویسنده داستانی در سال ۱۹۱۸ در بروکلین دیلی ایگل به طرز غم‌انگیزی در کتابش گزارش داده بود که بافت و طعم نان دوران جنگ «مثل گرد و غبار اره است» و خاطر نشان کرده بود که «این نان رقت برانگیز است.» اما در راستای طرح‌های دولتی برای تشویق مردم به درست مصرف کردن آرد و نان، با توجه به شرایط جنگی، نویسندگان دیگری به سرعت در کتاب‌های دیگر یا نشریات روز مدام بیان می‌کردند که خوردن نان‌های جنگی یک وظیفه میهن‌پرستانه است.

نان ملی در بریتانیای زمان جنگ
در جنگ جهانی دوم در بریتانیا نانی به نام نان ملی با غلات، جایگزین نان رایج شد.

بریتانیا و نان ملی

در بریتانیای زمان جنگ جهانی، دولتمردان برای تامین انرژی مردم این کشور، نانی با عنوان «نان ملی» تدارک دیدند که با آرد سبوس‌دار تقویت شده با کلسیم و ویتامین‌های افزوده شده درست می‌شد. فدراسیون که در آن زمان شاخه‌ای از وزارت غذای بریتانیا بود استدلال کرده بود که به جای آرد سفید معمولی باید از آرد سبوس‌دار استفاده ‌شود. آرد گندم آن دوره به دلیل کمبود مواد موجود در طول جنگ، آرد سفید نشده‌ای بود که از دانه‌های پوست‌کنده گندم گرفته می‌شد و حاوی آندوسپرم نشاسته‌ای، جوانه گندم و سبوس بود.

این آرد رنگی خاکستری داشت که ظاهری غیراشتها آور در نان ایجاد می‌کرد. در حالی که متخصصان تغذیه این نان را به دلیل داشتن مواد مغذی لازم مانند کلسیم و ویتامین‌ها تحسین می‌کردند؛ اما به طور کلی این نان آنقدر درشت، شکننده و خشک بود که سربازان یا باید آن را در آب فرو می‌کردند تا رطوبت بیشتری پیدا کند یا باید حتما تا پایان روز سهم‌شان را کامل می‌خوردند. این در حالی بود که آرد کامل برای غذا دادن به سربازان و غیرنظامیان ذخیره می‌شد و آرد سفید فقط برای تولیدکنندگان مواد غذایی که کلوچه و کیک درست می‌کردند، اختصاص داشت. اگر بخواهید تصور کنید نان ملی بریتانیا چه شکلی بود باید به شما بگوییم با وجودی که مصرف این نان در سال ۱۹۵۶ لغو شد، اما می‌توان گفت این نان مشابه نان قهوه‌ای امروزی است که در سوپرمارکت یا نانوایی‌های محلی شما یافت می‌شود.

بله! در زمان جنگ جهانی اول در راستای تشویق مردم به درست مصرف کردن نان حتی یک پوستر تبلیغاتی منتشر شد که به مصرف‌کنندگان یادآوری می‌کرد: «آشپزخانه کلید پیروزی است. نان کمتر بخورید.»

حتی یکی از جزوه‌های سال ۱۹۱۸، نان‌های جایگزین را به عنوان «غذاهایی که در جنگ پیروز می‌شوند» توصیف کرد و حتی در یک بروشور تخمین زده شده بود که یک وعده غذایی بدون گندم برای هر خانواده در روز، «به معنای صرفه‌جویی ۹۰،۰۰۰،۰۰۰ بوشل (ظرفی شبیه سطل چوبی با حجم هشت گالن که برای اندازه‌‌گیری کالاهای خشک از آن استفاده می‌شده است.) گندم است که در مجموع ۵،۴۰۰،۰۰۰،۰۰۰ پوند می‌شود.»

آژانس‌های تبلیغاتی هم در بریتانیای آن زمان برای دور نگه‌داشتن مصرف‌کنندگان از نان سفید تلاش‌های زیادی کردند. طوریکه فیلم‌های تبلیغاتی کوتاهی که توسط وزارت غذای بریتانیا در طول جنگ جهانی دوم تولید می‌شد، از شهروندان می‌خواست «از هر خرده‌ای بهترین استفاده را ببرند؛ چون «نان از خمیر بیشتر ارزش دارد». این پوسترها این احساس را در بوق و کرنا می‌کردند که: «گندم را نجات دهید و به ناوگان‌های جنگی کمک کنید» و «آشپزخانه کلید پیروزی است: نان کمتر بخورید».

آلمان و نان K-Brot

رهاورد جنگ جهانی اول برای آلمانی‌ها، نانی به نام K-Brot بود که بخاطر ساختارش که ترکیبی از سیب زمینی، جو و حتی کاه پودر شده بود بسیار ضخیم و تیره بود. آلمان از همان ابتدای جنگ جهانی با جنگ نامحدود زیردریایی تمام تلاشش را کرد تا فرانسه، ایتالیا و به ویژه بریتانیا را در معرض بحران غذایی قرار دهد چون می‌دانست این کشورها به شدت به غلات وارداتی متکی بودند و با این کارش به عملیات زیردریایی به عنوان یک تهدید مرگبار می‌نگریستند. با این وجود این کشورها در طول جنگ جهانی تمام تلاششان را کردند تا تولید غذای خود را افزایش دهند اما موفقیت اصلی آنها همانطور که گفتیم و در ادامه می‌گویم اجرای سیستم‌های موفق جیره‌بندی بود.

نان و جنگ در ایتالیا
در جنگ جهانی دوم نان توسط دولت ایتالیا سهمیه‌بندی شد.

ایتالیا و جیره‌بندی نان

جیره‌بندی نان و سایر کربوهیدرات‌ها در مقایسه با سایر کشورها برای ایتالیایی‌ها خیلی دردناک‌تر بود چون رژیم غالب غذایی مردم این کشور بر پایه کربوهیدرات‌هایی مثل ماکارونی و نان بود.

ایتالیا از آن دسته کشورهایی بود که با آغاز جنگ جهانی اول با نبرد غلات جیره‌بندی نان را آغاز کرد. این سیاست توسط فاشیست‌های ایتالیایی در دهه ۱۹۲۰ تصویب شد و از افزایش تولید غلات (به طوری که ایتالیایی‌ها بتوانند از نظر غلات خودکفا شوند)، کاهش کسری تراز تجاری و کاهش نیاز به واردات خارجی حمایت کردند. اما در جنگ جهانی دوم نان توسط دولت جنگ سهمیه‌بندی شد؛ طوریکه برای هر فرد ۱۰۰ گرم نان در روز در نظر گرفته شد. اینجا بود که بازار سیاه هم بسیار محبوب شد، جایی که غیرنظامیان می‌توانستند موادی مانند روغن یا نمک را که در آن زمان غیرقانونی بودند در گوشه و کنار خیابان تهیه کنند. مثلا برخی از غیرنظامیان ایتالیایی نمک را از ریل قطار به دست می‌آورند چون در طول زمستان، نمک روی ریل‌ها ریخته می‌شد تا از لغزش قطارها جلوگیری شود؛ مردم هم این نمک را جمع آوری می‌کردند، در آب می‌جوشاندند و برای مصرفشان صاف می‌کردند.

فرهنگ نجات و بازیافت غذا در ایتالیا به این ترتیب در این کشور آغاز شد و تعدادی مقاله، کتاب برای آموزش بازیافت مواد غذایی زنان ایتالیایی آماده شد و خوشبختانه این اقدامات بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت به عنوان مثال، کتاب آموزشی هدر ندهید (Non sprecare) شامل یک قانون شماره یک بود: «به هر چیزی که در زباله ریخته می‌شود توجه کنید. همه چیز قابل استفاده است.»

از طرف دیگر مقالاتی مانند آشپزی خودکفا (La cucina autarchica) اثر Elisabetta Randi و آشپزی در طول جنگ (A cucina del tempo di guerra) هم توسط Lunella De Seta در فلورانس ایتالیا منتشر شد.

نان و ژاپن در جنگ جهانی دوم

ژاپنی که نان قوت غالبش نبود، اما شد

پای نان در ژاپن برای اولین بار بعد از تجارت بین بازرگانان و نمایندگی‌های پرتغالی در اواسط قرن شانزدهم باز شد؛ اما با ممنوع شدن مسیحیت در این کشور نان هم جایگاهش را از دست داد. با این حال کلمه ژاپنی Pan که اقتباسی محلی از کلمه Pão (نان) پرتغالی است، گرفته شده است.

با شروع جنگ جهانی دوم، نان دوباره جایگاهش را در رژیم غذایی ژاپن باز کرد چون ژاپن هم مانند سایر کشورهای درگیر در جنگ با کمبود شدید مواد غذایی مواجه بود. در آن دوره مقدار زیادی گندم توسط آلمانی‌ها به ژاپن تحویل داده شد. اندکی پس از جنگ هم نان به نمادی تاریخی از اشغال آمریکا و جایگزینی ضعیف برای برنج سفید شد. سربازان آمریکایی نان کارخانه‌ای ارزان قیمت و شیرخشک را بین غیرنظامیان ژاپنی، به ویژه کودکان مدرسه‌ای در سیستم ناهار مدرسه (کیوشوکو) توزیع کردند و نان هم در ژاپن برای تهیه ساندویچ مورد نیاز سربازان آمریکایی تولید می‌شد.

در نهایت، مواد تشکیل‌دهنده نان با ذائقه ژاپنی سازگار شد و در اواخر دهه ۷۰، ژاپنی‌ها به استفاده از انواع نان روی آوردند و بعدها فرهنگ نان ژاپنی منحصر به فردی از نان کاری تا نان خربزه را برای خود ایجاد کردند.

کوپن نان در فرانسه در زمان جنگ
نان در جنگ جهانی دوم در فرانسه جیره‌بندی شد و کوپن به مردم داده شد.

فرانسه و داستان نان نفرین شده

مانند ایتالیا، فرانسه هم در طول جنگ با جیره‌بندی نان ضربه شدیدی خورد اما این اتفاق در لایه‌ای پیچیده‌تر در فرانسه هم اتفاق افتاد. هنگامی که فرانسه به دست آلمان افتاد، نازی‌ها حدود ۸۰ درصد از تولید غذای فرانسه را تصاحب کرده بودند و باعث اختلال شدید در اقتصاد غذای فرانسه که در سراسر جهان به عنوان مظهر غذاخوری‌های خوب شناخته شده بود، شد. از طرف دیگر تولیدات مزرعه‌ای و کشاورزی هم به دلیل کمبود سوخت و کود در این کشور کاهش شدیدی یافته بود. کوپن‌های غذایی صادر شده توسط نازی‌ها برای شهروندان فرانسوی برای جیره‌بندی غذا استفاده می‌شد و آنها باید آن را با نان، کره و روغن پخت‌وپز معاوضه می‌کردند. با این حال، این سیستم کاملا بد مدیریت شده بود و در نهایت باعث سوءتغذیه (کالری در ۱۳۰۰ در روز یا کمتر نگه داشت) و افزایش بازارهای سیاه در فرانسه شد.

یک رویداد بسیار غیرمعمول مربوط به نان در روستای نزدیک آوینیون به نام Pont Saint-Esprit فرانسه رخ داد. در آن دوره یکی از نانوایان روستا مقداری آرد خاکستری دریافت کرده بود و از آنجایی که دولت توزیع آرد را از ابتدای جنگ به شدت کنترل می‌کرد، برای همه تعجب‌برانگیز شده بود که او چگونه این آرد را تهیه کرده است. با این وجود نانوا که از قبل مواد لازم برای تهیه نان باگت را داشت با آرد خاکستری دریافتیش نان تولید کرد و به مردم فروخت و با این کارش فاجعه‌ای بزرگ به بار آورد؛ ظرف چند روز آینده پس از مصرف نان، چیزی که اکنون به عنوان le pain maudit (نان نفرین شده) شناخته شده است، در آن دهکده کوچک اتفاق افتاد. روستاییانی که از این نان خورده بودند علائمی شامل توهم، تشنج، تورم اندام، استفراغ، احساس سوزش و قانقاریا پیدا کردندف سایر روستاییان هم علائم هیستریک شدیدی گرفتند طوری که ملحفه‌های تختشان را پاره کردند و از پنجره‌ها بیرون پریدند و به طور کلی بیش از ۲۰۰ نفر تحت تاثیر این مشکل قرار گرفتند و جانشان را از دست دادند.

در حالی که علت شیوع این بیماری با وجود گذشته این همه سال هنوز هم مورد بحث است اما دو فرضیه بیشترین احتمال را دارد که یکی از آنها به ارگوتیسم برمی‌گردد. مسمومیت ارگوتیسم در اثر مصرف ارگوت، یک قارچ انگلی است که در چاودار زندگی می‌کند. (از این قارچ که به صورت دانه‌ای بزرگ و بنفش رشد می‌کند و از گیاه بیرون می‌زند برای ایجاد LSD استفاده می‌شود و مصرف بیش از حد آن می‌تواند منجر به هیستری و توهمات شود.)

از سوی دیگر، برخی ادعا کرده‌اند که شیوع این بیماری ناشی از مسمومیت با جیوه بوده چون فرانسه در آن زمان از مقادیر زیادی از تری‌کلرید نیتروژن برای سفید کردن آرد استفاده می‌کرد. تئوری‌های دیگر هم احتمال انجام آزمایش‌های شیمیایی در جنگ را برای این واقعه برمی‌شمردند. در حالی که هنوز بعد از سال‌ها هیچ نتیجه‌گیری دقیقی برای این اتفاق صورت نگرفته می‌توان گفت جیره‌بندی نان در فرانسه نمونه‌ای از اهمیت تضمین کیفیت و البته عدم تهیه نان از مواد تصادفی موجود در خیابان است.

نان در جنگ جهانی

به طور کلی باید این نکته را مد نظر داشت که نان و غلات در تمام مراحل جنگ‌های مختلف بخصوص جنگ‌های جهانی نقشی کلیدی داشته‌اند و با وجود تمام تمهیداتی که برای تهیه نان مردم و سربازان از سوی کشورهای مختلف انجام می‌گرفته اما باز هم مشکلاتی وجود داشت و در این میان سربازان بیشتر با کمبود نان روبرو بودند و با وجودی که به سربازان وعده نان تازه داده می‌شد، رسیدن نان به خط مقدم اغلب طول می‌کشید و این دیر رسیدن باعث می‌شد که نان کهنه و غیرقابل خوردن به سربازان برسد.

نویسنده

حبیبه مجیدی

مترجمی بودم که دوست داشت روزنامه‌نگار باشد؛ روزنامه‌نگاری شدم که به دنیای روابط عمومی آنلاین کشیده شد و در نهایت نویسنده‌ای شدم تا همچنان بیاموزم.

بیشتر بخوانید

باورهای غذایی نادرستی که باید فراموششان کنید

ما در مورد غذاها اغلب باورهای اشتباهی داریم

واقعا صبحانه مهم‌ترین وعده غذایی است؟ فکر می‌کنید با کنار گذاشتن نان، رژیم غذایی‌تان سالم‌تر می‌شود؟ از نظر شما نخوردن گوشت، یک اشتباه جبران نشدنی است؟ اگر پاسخ شما به این سوالها مثبت است، باید بگوییم که باورهای غذایی نادرست، مسیر تغذیه شما را تغییر داده‌اند. افسانه‌­های غذایی، باوری اشتباه در مورد غذا و تغذیه هستند که افراد زیادی در جامعه آنها را پذیرفته‌­اند و مثل یک واقعیت ثابت شده، از آنها دفاع می‌کنند. واقعیت این است که شما در باور داشتن به این ادعاهای نادرست تنها نیستید؛ افسانه‌های غذایی، گاهی میراث اجدادمان هستند و گاهی حاصل شایعاتی که نسل به نسل، دهان به دهان می‌چرخند. دروغ‌های غذایی زیادتر از آن هستند که بتوانیم در یک مطلب از همه آنها صحبت کنیم؛ اما اینبار فهرستی از چند باور غذایی رایج که ریشه در واقعیت ندارند را با شما به‌اشتراک می‌گذاریم.

رژیم غذایی سالم می‌خواهید؟ نان را حذف کنید

نان منبع خوبی از کربوهیدرات­‌هاست و کربوهیدارت‌ها نه تنها برای تامین انرژی ضروری هستند، بلکه برای تولید هورمون شادی­‌آور سِرُوتُونین نیز مهم­‌اند. کربوهیدرات‌ها نقش تسهیل­‌گر را در عبور دادن اسید آمینه تریپتوفان از سد خونی مغزی دارند. بدن شما هم از تریپتوفان برای تولید سروتونین استفاده می‌­کند.

اگر شما نان را از رژیم غذایی خود کنار بگذارید، احتمالا بدخلق‌­تر می‌­شوید. علاوه بر این، نان از گزینه‌­های مقرون به صرفه برای تامین فیبر و ویتامین‌­های گروه ب در رژیم غذایی است. چه بهتر است که از خمیر ترش یا نان­‌های غلات کامل استفاده کنید.

نمک دریایی از نمک‌های معمولی بهتر است

در سال‌­های اخیر گرایش به مصرف نمک­‌های طبیعی، انواع دریایی و حتی نمک صورتی (نمک رنگی هیمالیایی) زیاد شده است. تبلیغات ادعا می‌کنند که نمک‌­ها، نسبت به نمک‌های معمولی مواد معدنی بیشتری داشته و سالم‌­تر هستند؛ اما فریب شکل و رنگ زیبا و قیمت بالای این نمک‌­ها را نخورید. اساسا همه آنها به اندازه نمک معمولی سدیم دارند و باقی مواد معدنی کمیاب هم به مقداری کمتر داخل‌شان هست و شما فقط پول بیشتری پرداخت می­‌کنید.

نمک رنگی یا نمک دریا
نمک صورتی یا نمک هیمالیایی در سالهای اخیر بسیار معروف شده است.

میوه خشک، میان‌وعده سالمی است

میوه خشک برای دندان‌­ها مضر است. گذشته از این‌­ها به علت خشکی، نسبت به میوه‌های تازه آب کمتری دارد و مواد مغذی آن‌ هم کمتر است. درست است که در تبلیغات سعی می‌­کنند این میوه‌­ها را میان وعده‌­ای حاوی فیبر، ویتامین و آنتی‌­اکسیدان نشان بدهند، اما در کنار این­ها، میوه‌­های خشک سرشار از قند هم هستند و مصرف تنقلات شیرین، مینای دندان را از بین می‌­برد. پس برای کم کردن این عوارض، میوه­ خشک را در کنار غذا بخورید تا بدون به خطر انداختن دندان­های‌تان از فوایدش بهره­‌مند شوید.

اصلا چربی نخورید تا لاغر شوید

باور عمومی بر این است که برای داشتن اندامی ایده‌­آل و بدنی سالم، هر نوع چربی را باید از بشقاب‌مان حذف کنیم. اما همه چربی‌­ها بد نیستند، لازم است میان چربی‌های خوب و غیراشباع (مانند چربی آووکادو، آجیل و دانه‌های خوراکی) با چربی‌های ترانس (مانند چربی غذاهای سرخ‌شده و منجمد) تفاوت قائل شویم.

عامل اصلی چاقی، افزایش مقدار کالری است و چاقی وقتی بوجود می­‌­آید که شما نسبت به میزان مصرف‌تان، کالری کمتری را می‌سوزانید. در مقابل، توصیه می­‌شود که برای داشتن رژیم غذایی سالم، تقریبا ۳۰ درصد کالری روزانه­‌تان را از چربی تامین کنید. کافی است چربی­‌های خوب را انتخاب کنید که با بهبود ایمنی و عملکرد قلبی عروقی و عملکرد مغز و همچنین کاهش التهاب در بدن ارتباط دارند.

منابع گیاهی و حیوانی چربی های سالم
گیاهان و گوشت ماهی منبع سالم تامین چربی هستند.

رژیم سم‌زدا بگیرید تا از دکترها بی‌نیاز شوید

در سال‌های اخیر، محبوبیت رژیم‌های دیتاکس (سم­‌زدایی) زیاد شده و باید اعتراف کنیم که مصرف آنها هم یکی از باورهای غذایی نادرست است. مبلغان این رژیم­‌ها ادعا می‌­کنند که با پیروی از دستورالعمل‌­های رژیم دیتاکس می­­‌توان سموم را از بدن دفع کرد و این رژیم‌­ها حتی مشکلاتی مانند چاقی، نفخ و مشکلات گوارشی را هم بهبود می‌­دهند. اما تحقیقات حاکی از آن است که پاکسازی خاصی اتفاق نمی‌­افتد، چون بدن در از بین بردن سموم بسیار ماهرانه عمل می­‌کند. علاوه بر این، ممکن است این رژیم‌­ها عواقب منفی بدنبال داشته باشند، زیرا کمبود کالری و پروتئین در بدن، باعث تهوع، کم­‌آبی، سرگیجه و حتی تضعیف سیستم ایمنی بدن می­‌شود.

رژیم غذایی سالم حتما باید گوشت داشته باشد

برخلاف تصور عموم، کنار گذاشتن گوشت از رژیم غذایی ضرری برای سلامتی ندارد. اگر شما رژیم گیاهخواری با حذف گوشت یا وگانیسم را در پیش بگیرید، هرچند با کمبود آهن و سایر مواد مغذی ضروری مانند ویتامین ب ۱۲ و اسیدهای چرب امگا ۳ روبرو می­‌شوید، اما این کمبودها رفع شدنی هستند. آجیل، حبوبات و سبزیجات برگدار همه منبع آهن هستند، و غذاهای مبتنی بر سویا هم امگا ۳ دارند. می­‌توانید غلات و نوشیدنی­‌های سویای بدون قند را خریداری کنید که با ویتامین ب ۱۲ غنی شده‌­اند.

باورهای غذایی نادرست درباره گوشت
رژیم بدون گوشت، شما را بیمار نمی‌کند؛ به شرط اینکه مراقب تامین همه نیازهای بدنتان باشید.

میان‌وعده نخورید تا سالم بمانید

افراط در خوردن میان وعده‌­های آماده (پفک، چیپس، و از این قبیل) بین وعده‌­های غذا منجر به افزایش کالری و بالا رفتن وزن می‌­شود، خوردن میان وعده لزوما چیز بدی نیست. اگر واقعا گرسنه هستید، می‌توانید این باورهای غذایی اشتباه را فراموش کنید و با یک بسته چیپس تا سر رسیدن زمان غذا سیر بمانید و احتمال پرخوری در وعده بعدی را پایین بیاورید.

میان وعده‌­های پروتئینی هم برای ریکاوری عضلات بعد از تمرین ورزشی مفید هستند. البته بهتر است تنقلات سالمی مانند میوه و آجیل را انتخاب کنید که مغذی‌تر و مفیدتر هستند، ولی مصرف شکلات‌ و پفک در حد اعتدال ضرری ندارند.

خوراکی‌ها تا ۵ ثانیه بعد از افتادن روی زمین تمیز هستند

بسیاری از افراد هنوز هم باور دارند که خوراکی یا غذایی که کمتر از پنج ثانیه از افتادنش روی زمین می­‌گذرد، بی‌­خطر است. قانون ۵ ثانیه هم یکی از باورهای غذایی اشتباهی است که باید فراموشش کنید.‌ سال ۲۰۱۶، مطالعه­‌ای با استفاده از چهار غذای هندوانه، نان، نان کره‌مالی شده و آب­نبات انجام شد. محققان این غذاها را به آنتروباکتر آغشته کردند.

این باکتری شباهت زیادی با سالمونِلا دارد و به غذا می‌چسبد. در مرحله بعدی، غذاهای یاد شده را به میزان زمان­‌های مختلف از ۱، ۵، ۳۰ تا ۳۰۰ ثانیه روی انواع سطوح انداختند. نتایج بررسی‌­ها نشان داد که مقدار قابل‌­توجهی از باکتری‌­ها، ظرف پس از یک ثانیه به سطح غذا منتقل شدند و هر چه مدت باقی ماندن غذا روی سطح بیشتر بود، درصد آلودگی هم بالاتر می‌­رفت. بالاترین میزان انتقال هم در هندوانه مشاهده شد. همچنین، نرخ انتقال باکتری‌­ها از فرش، کمتر از موزاییک یا فولاد ضد زنگ بود.

صبحانه مهم‌ترین وعده غذایی است

این مورد هم یکی از توصیه‌­های ثابت متخصصان و کارشناسان تغذیه است، اما شواهد تحقیقاتی نشان می‌­دهد در مورد اهمیت صبحانه اغراق شده است. برعکس این باور قدیمی، مطالعات جدید حاکی است که فستینگ و محدود کردن دریافت کالری، فواید سلامتی و افزایش طول عمر را بدنبال دارد. صبحانه مهم است؛ اما معرفی آن به عنوان مهم‌ترین وعده غذایی، یکی از باورهای غذایی نادرست است.

در طول روز، کسانی که صبحانه را حذف می­‌کنند، نسبت به صبحانه­‌خورها کالری کمتری مصرف می­‌کنند و در کل، میزان کالری سوزانده شده دو نفر تقریبا یکی است. البته در این بین احتمال سیگار کشیدن، نوشیدن الکل و ورزش کمتر هم بین آنها که صبحانه را حذف می‌کنند بیشتر است.

اهمیت صبحانه
بسیاری از افراد صبحانه را وعده غذایی لازم روز می‌دانند.

پرتقال بهترین منبع ویتامین C است

یکی از رایج‌ترین توصیه‌ها هنگام سرماخوردگی توصیه به مصرف ویتامین C است. اما به لحاظ علمی، شواهد کافی برای تایید این مسئله وجود ندارد. شاید دلیل این باور اشتباه آن باشد که در گذشته افراد پرتحرک (مثل سربازان و ورزشکاران) روزانه مقدار مشخصی ویتامین C مصرف می‌­کردند و نصف مردم عادی سرما می­‌خوردند.

اما برای بهره­‌مندی از قدرت ویتامین C، باید هر روز و قبل از سرماخوردگی، ۱۰۰ میلی‌­گرم ویتامین مصرف کنید و انجام این کار را تا زمان شروع علایم سرماخوردگی به تاخیر نیندازید.

 برخلاف باور عموم، خیلی از میوه­‌ها و سبزیجات دیگر هستند که حتی بیشتر از پرتقال ویتامین C دارند. یک عدد پرتقال به طور متوسط ​​۷۹ میلی‌گرم ویتامین C دارد، درحالیکه فلفل قرمز، ۱۹۰ میلی‌­گرم، دو عدد کیوی  137 میلی­‌گرم و کلم‌پیچ ۸۰ میلی­‌گرم ویتامین دارد. برای افزایش جذب این ویتامین، تا جایی که می­‌توانید میوه و سبزیجات را خام مصرف کنید و پوستشان را جدا نکنید.

فواید ویتامین C
پرتقال حاوی ویتامین C است؛ اما تنها منبع آن نیست.

اگر باردار هستید غذای تند نخورید

خیلی‌­ها اعتقاد دارند که خوردن غذاهای تند احتمال زایمان زودرس را افزایش می­‌دهد. اما این موضوع در سطح یک باور است و شواهدی مبنی بر آن وجود ندارد. بنابراین، از این جهت نیازی به تغییر رژیم در دوران بارداری ندارید.با این حال، هرچند غذای تند هیچ آسیبی به نوزاد نمی­‌زند، اما در مادرانی که از سوزش سر دل شکایت دارند ایجاد ناراحتی خواهد کرد.

باورهای غذایی در بارداری
خوردن غذاهای تند برخلاف باور رایج باعث زایمان زودرس نمی‌شود.

غذا را هرگز در مایکروفر گرم نکنید

درست است که بعضی از مواد مغذی (به عنوان نمونه ویتامین C) موقع قرار گرفتن در معرض گرما تجزیه می‌شوند، با این حال، هر نوع روش پخت‌وپز به نحوی بر مواد داخل غذا تأثیر می‌گذارد، چه غذایتان را روی اجاق گاز پخته باشید یا مایکروویو.

مایکروویو، غذا را ظرف مدتی کوتاه در معرض حرارت زیاد قرار می‌دهد، اما پخت‌وپز با آن بر سطح مواد مغذیِ داخل غذا تأثیر چندانی نمی‌گذارد. در واقع، وقتی سبزی‌ها را آرام با مایکروویو بپزید، در مقایسه با جوشاندن روی اجاق گاز، ویتامین­‌های بیشتری حفظ می‌شود. می‌بینید؟ همین باورهای غذایی نادرست هستند که کار را برای‌تان سخت می‌کنند.

شکلات بخورید جوش می‌زنید

خبر خوبی برای دوستداران شکلات داریم! چندین دهه‌ بود که شکلات عامل جوش‌های صورت نوجوانان معرفی می­‌شد و از والدین و پزشکان شنیده بودیم که خوردن شکلات زیاد باعث بالا رفتن حرارت بدن و جوش زدن می­‌شود. اما الان مشخص شده که شکلات ماده سالمی است و مصرف آن در حد اعتدال اشکالی ندارد، حتی اگر جوش زده باشید. به احتمال زیاد قند موجود در شکلات عامل جوش زدن است، نه کاکائو که ماده اصلی آن است. پس می‌توانید با خیال راحت این باورهای غذایی اشتباه را کنار بگذارید و در صورت محدود کردن مصرف قند، شکلات بخورید.

تاریخچه پنیر و قصه تولد محبوب‌ترین خوراکی جهان

قصه پنیر

پنیر یکی از فرزندان شیر است که در سراسر دنیا عاشقان بسیار دارد. طعم آن آنقدر متنوع است که می‌تواند هر کسی را راضی کند؛ گاهی شور است و گاهی آجیلی؛ گاهی طعم کره‌ای دارد و گاهی هم ترکیبی از طعم‌های مختلف را در خود جا می‌دهد. ممکن است بافتی سخت داشته باشد و به راحتی تکه‌تکه شود، یا اینکه به نرمی و روانی سس مایونز باشد.

به عبارتی باید گفت این فراورده از آن دسته خوشمزه‌هایی است که خود را به صد چهره در می‌آورد و پایش را به هر وعده غذایی می‌کشاند؛ از طرف دیگر، پنیر از آن دسته مواد غذایی است که با قیمت‌های مختلف، از بسیار ارزان تا بسیار گران پیدا می‌شود. اما این خوراکی خوشمزه و همه فن حریف در طول تاریخ چه مسیری را طی کرده و داستان پنیر چیست؟

یک فرآورده اساطیری

نمی‌توان با اطمینان گفت اولین پنیر توسط چه شخصی و در کجا ساخته شده است. اهلی کردن حیوانات شیرده حدود ۸۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ سال پیش آغاز شد و اولین شواهد پنیرسازی در نقاشی‌های دیواری مقبره مصر مربوط به ۴۰۰۰ سال قبل از میلاد یافت شده است. بنابراین بهتر است برای بررسی داستان پنیر، ابتدا داستان شیر را بررسی کنیم.

گفته می‌شود از کلمه سیاره که معادل انگلیسی آن گلکسی (Galaxy) است، Gala به معنی شیر گرفته شده است. به عبارتی ریشه کلمه کهکشان، کلمه یونانی شیر یا همان «گالا» است. یونانیان باستان فکر می‌کردند کهکشان راه شیری، از ریختن شیر سینه الهه هرا در هنگام شیر دادن به نوزادش، هرکول، شکل گرفته و بنابراین هر ستاره در آسمان از یک قطره شیر این الهه ایجاد شده است.

هندوها هم یک داستان جالب در مورد اصل و اساس شیر دارند؛ آنها معتقدند خلقت ستاره‌ها و کهکشان‌ها که توسط ویشنو انجام شده، با تکان دادن دریایی از شیر رخ داده است.

اهلی کردن حیوانات
سومری‌ها اولین افرادی در جهان بودند که حیوانات را دوشیدند.

اهلی کردن حیوانات شیرده

اما چه کسی، در چه زمانی متوجه شد که می‌توان از شیر حیوانات دیگر برای تغذیه استفاده کرد؟ جواب این سوال به اهلی کردن حیواناتی مثل گوسفند و بز و بعدها گاوها برمی‌گردد. به عبارتی با اهلی کردن این حیوانات بود که انسان توانست از شیر آنها استفاده کند و این کشف به ۹ هزار سال قبل از میلاد برمی‌گردد. اولین افرادی که حیوانات را دوشیدند، سومری‌ها بودند؛ سومری‌ها یکی از اولین تمدن‌های بشری بودند که در جنوب بین‌النهرین که اکنون ترکیه، سوریه و عراق و ایران را شامل می‌شود، زندگی می‌کردند.

اما با آمدن شیر به سبد غذایی انسان‌ها، مشکل دیگری هم ایجاد شد و آن این بود که انسان‌های آن دوره، چطور باید این ماده را نگهداری می‌کردند؟ اینجا بود که مقدمات ساختن پنیر فراهم شد. اگر بخواهیم واقع‌بینانه به پنیر نگاه کنیم، می‌توانیم از این نوشته جیمز جویس در کتاب معروفش به نام «اولیس» (Ulysses) کمک بگیریم که می‌گفت «پنیر، همان جسد شیر است».

پنیرسازی در یونان باستان

هنر پنیرسازی در اساطیر یونان باستان هم ذکر شده و شواهدی از پنیرسازی روی نقاشی‌های دیواری مقبره مصری، با قدمت بیش از ۴۰۰۰ سال یافت شده است. پنیر ممکن است به طور تصادفی با نگهداری شیر در مشک و خیک‌های پوستی ساخته شده از امعا و احشاء حیوانات کشف شده باشد و حتی مایه پنیر که باعث انعقاد شیر و جدا شدن آب از دلمه است، همان آنزیمی است که در معده حیوانات نشخوارکننده یافت می‌شود.

توضیح احتمالی دیگر برای کشف پنیر به داستان ناشی از نمک زدن شیر دلمه شده برای نگهداری آن برمی‌گردد. سناریوی دیگری هم شامل افزودن آب میوه به شیر است که با استفاده از اسید موجود در آب میوه، شیر را منعقد می‌کردند.

یک تاجر عرب کاشف پنیر شد

افسانه‌ها می‌گویند، پنیر حاصل کشف تصادفی یک تاجر عرب اهل لِوانت (خاورمیانه امروزی، احتمالا جایی که امروز اردن نامیده می‌شود) بوده، کسی که شیر مورد نیاز سفرش دربیابان را در کیسه‌های پوستی نگهداری می‌کرد. به دلیل وجود مایه پنیر که همان آنزیم موجود در معده حیوان است و گرمای خورشید، شیر تجزیه و آب پنیر و دلمه ایجاد شد. او از آب پنیر حاصل شده برای رفع تشنگی استفاده کرد و دلمه آن را هم چشید و متوجه طعم لذیذ آن شد.

هر چند هیچ سندی دال بر تایید این داستان نیست؛ اما خیلی‌ها باور دارند که این روش، اولین شیوه پنیرسازی بوده است. نقاشی‌های دیواری مقبره‌های مصری که طرز تهیه این ماده را به تصویر می‌کشد هم نشان می‌دهد در آن زمان شیر در کیسه‌های پوستی که از میله‌ها آویزان بوده ذخیره و نگهداری می‌شده است.

پنیر با تاجران آسیایی به اروپا رسید

داستان دیگری که حکایت از رسیدن پنیر به اروپا دارد، حاکی از این است که تاجران آسیای مرکزی بودند که هنر پنیرسازی را به اروپا آورده‌اند. رومی‌ها به سرعت پنیرسازی را به یک هنر زیبا تبدیل کردند (به هر حال آنها یکی از بهترین صنعتگران جهان بودند) و فرآیندها را با مهارت و دانش خود اصلاح کردند. آنها دریافتند که شرایط و روش‌های مختلف انبار کردن می‌تواند منجر به تولید طعم‌های متفاوتی از پنیر با ویژگی‌های متفاوت شود؛ بنابراین توانستند انواع مختلفی از آن را ایجاد کنند. نخبگان رومی، با داشتن خانه‌های بزرگ، آشپزخانه‌های جداگانه‌ای برای پنیر به نام Caseale داشتند که می‌توانستند در آن پنیر را آماده کنند و حتی مردم شهرهای بزرگ‌تر روم پنیر خانگی مورد نیازشان را برای دودی کردن به یک مرکز ویژه هم برای طعم‌دار کردن می‌بردند.

در ابتدا، دانش پنیرسازی نزد کشاورزان و زمین‌داران رومی بود، اما در نهایت به مردم محلی هم منتقل شد. سربازان رومی که خدمت سربازی خود را به پایان رسانده و با مردم محلی ازدواج کرده بودند، در دوران بازنشستگی خود مزرعه‌هایی را راه‌اندازی و مهارت‌های خود را در پنیرسازی به نسل‌های بعدیشان منتقل کردند.

امپراتوری روم پنیر را به سراسر اروپا برد

به این ترتیب هر جا که امپراتوری روم رفت، تخصصش در مورد پنیرسازی را هم با خود به آنجا برد؛ تا این‌که در نهایت پنیر در سراسر اروپا شناخته شد و تا سال ۳۰۰ پس از میلاد، رومی‌ها به طور منظم پنیر را به کشورهای اروپایی در امتداد سواحل دریای مدیترانه صادر می‌کردند. تجارت پنیر تا حدی توسعه یافت که یکی از امپراتوران رم به نام دیوکلتیان (Diocletian) مجبور شد حداکثر قیمت را برای طیف وسیعی از محصولات پنیر تعیین کند. اما پنیر دیگری هم در آن زمان وجود داشت که با نام تجاری «لا لونا» فروخته می‌شد و اعتقاد بر این بود که این پنیر جد پارمزان امروزی است و برای اولین بار در سال ۱۵۷۹ به عنوان یک نوع پنیر شناخته شد. البته بعضی روایت‌ها نیز قدمت پارمسان یا پارمجانو رجیانوی ایتالیایی را هزار سال می‌دانند.

زوال امپراتوری روم و پنیرسازی راهبان

از زمان زوال امپراتوری روم تا زمان کشف آمریکا، پنیر توسط راهبان در صومعه‌های اروپایی ساخته و توسعه یافت و به این ترتیب پنیرسازی به آرامی از طریق سفرهای دریایی از روم به اروپای جنوبی و مرکزی هم رسید. با این حال، پیشرفت در پنیرسازی به دلیل جابجایی مردم بخاطر جنگ‌های مختلفی که در طی زمان صورت گرفت باعث شد تولید پنیر به مناطق کوهستانی دورافتاده هم برسد.

داستان پنیر سازی راهبان
در قرن دهم، ایتالیا به خاطر خلاقیت‌های خاصش در تولید پنیر به مرکز پنیرسازی اروپا تبدیل شد.

از ایتالیا تا سوئیس و اولین کارخانه پنیر

در قرن دهم، ایتالیا به خاطر خلاقیت‌های خاصش در تولید پنیر به مرکز پنیرسازی اروپا تبدیل شد و بعدها فرانسه هم با نوآوری توانست طیف وسیع‌تری از پنیرها را توسعه دهد که به انواع پنیر تولید شده در برخی مناطق مدیترانه شباهت داشتند. با این حال، پیشرفت‌های کمی در ساخت انواع جدید پنیر در دوران تاریکی اتفاق افتاد و اولین کارخانه پنیر بالاخره در اواخر رنسانس در سوئیس در سال ۱۸۱۵ افتتاح شد.

پنیر در آسیای میانه بود، اما نبود

در همین دوران که اروپا در پنیرسازی پله‌های ترقی را بالا می‌رفت، در آسیای میانه که مبدا کشف این ماده خوشمزه بود مردم هنوز آن را جزء اصلی رژیم غذایی خود نمی‌دانستند. اگر دقت کنید، غذاهای چینی پنیر ندارند، بنابراین پنیرسازی برای چین یک فعالیت غیرعادی به نظر می‌رسد. با این حال، شواهدی از پنیرسازی در چین در طول سلسله مینگ (حدود قرن سیزدهم تا هفدهم) وجود دارد که در آن مردم بای در چین پنیرهایی به نام «روشان» و «روبینگ» درست می‌کردند. این نوع پنیرها هنوز توسط مردم بای و سانی چین ساخته و خورده می‌شوند.

مغول‌ها و تبتی‌ها هم سابقه طولانی در تولید پنیر دارند و اعتقاد بر این است که آنها بر توسعه پنیرسازی در چین تاثیر گذاشته‌اند. انواع پنیر بومی هم در هند، فیلیپین و نپال ساخته می‌شود.

کارخانه هازن اولین کارخانه پنیرسازی
کارخانه هازن اولین کارخانه پنیرسازی بود که در سال ۱۸۶۴، در لادوگا ویسکانسین توسط شخصی به نام چستر هازن ایجاد شد.

داستان سفر پنیر به آمریکا

خب، به دنیای غرب برگردیم؛ همان‌جایی که در آن پنیرسازی واقعا گسترده شد. گفته می‌شود که مردم انگلستان در سال ۱۶۲۰ در سفرشان به آمریکا پنیر را با خود به آنجا بردند و به این ترتیب مستعمرات نیوانگلند در رود آیلند، ماساچوست شرقی و کانکتیکات اولین جایی شد که کارخانه‌های لبنی آمریکا در دهه ۱۶۰۰ در آن به وجود آمدند.

هنگامی که مهاجران به حرکتشان به سمت غرب ورمونت در شمال نیویورک و اوهایو ادامه دادند، این خوراکی محبوب را در آنجا هم جا انداختند و پنیرسازی را در آن منطقه هم توسعه دادند؛ تا این‌که نیوانگلند دیگر پایتخت پنیرسازی در آمریکا نبود و به این ترتیب اوهایو از سال ۱۸۰۸ به پایتخت پنیر آمریکا تبدیل شد و برای حدود ۵۰ سال به آن Cheesedom می‌گفتند.بله! برای بیش از ۱۵۰ سال، اوهایو و نیویورک مرجع اصلی و عمده تولید پنیر در ایالات متحده بودند.

رشد پنیرسازی آنقدر در آمریکا ادامه‌دار شد که اولین انجمن لبنیات هم در این کشور شکل گرفت؛ تا این‌که در طول دهه ۱۸۳۰ و با مهاجرت بخشی از مردم سوئیس، آلمان و نروژ به آمریکا صنعت پنیرسازی در آمریکا گسترش بیشتری یافت. واقعیت این بود که تا آن زمان، کشاورزی و کشت گندم پیشه اصلی مردم آمریکا بود اما با ایجاد مشکلات در تولید گندم و کشاورزی، دامداری و تولید لبنیات جایگزین کشاورزش شد. آن زمان زنان خانه‌دار مسئول تبدیل شیر مزرعه به پنیر شدند. در سال ۱۸۴۱، یک زن خانه‌دار ویسکانسینی به نام آن پیکت، زمانی که اولین کارخانه آشپزخانه پنیرسازی را با استفاده از گاوهای اجاره‌ای از همسایگانش ایجاد کرد، تاریخ ساز شد.

با این حال، شخصی که به عنوان خالق «پنیر واقعی» یا اولین کارخانه پنیرسازی واقعی شناخته شده است، شخصی به نام چستر هازن (Chester Hazen) بود. او در سال ۱۸۶۴، یک کارخانه بزرگ در لادوگا، ویسکانسین ساخت. این کارخانه یک ساختمان جدا از مزرعه بود و جدا از سایر عملیات مزرعه کار می‌کرد. هازن شیر را از مزارع همسایه می‌خرید تا به پنیر تبدیل شود و محصولات خود را به خارج از ایالت هم ارسال کرد و به این ترتیب پس از یک سال فعالیت، فرآوری شیر بیش از ۳۰۰ گاو در این کارخانه انجام شد.

اما همه چیز برای هازن پس از ساخت کارخانه‌اش خوب پیش نرفت. کارخانه او و کل سیستم کارخانه پنیرسازی با مقاومتی به اندازه کل مزرعه‌داران آمریکا روبرو شد. از طرف دیگر فروش پنیر ویسکانسین سخت بود چون هیچ‌کس در مورد آن چیزی نشنیده بود، کنترل کیفیت هم همچنان یک مشکل بود و پنیرسازی هنوز هم شغل زنان خانه‌دار محسوب می‌شد و این زمانی بود که انجمن‌های دامداران به کمک آمدند. با کمک آنها، پنیر در خارج از ایالت هم به بازار عرضه شد، فرآیندهای پنیرسازی اصلاح و پنیرسازی به یک شغل حرفه‌ای تبدیل شد.

موفقیت کارخانه هازن، سایر کشاورزان مردد گندم‌کار را هم وادار کرد تا به گروه کشاورزی لبنیات بپیوندند. صنعت پنیرسازی واقعا در حال شکوفا شدن و رشد بود که بسیاری از مهاجران به طور خاص برای تهیه پنیر به ویسکانسین نقل مکان کردند. مهاجران آلمانی که لیمبرگر تولید می‌کردند و سوئیسی‌هایی که پنیرهای نوع سوئیسی درست می‌کردند، نیویورکی‌های چدارساز را متقاعد کردند که در ویسکانسین به آنها بپیوندند.

رفته‌رفته ایتالیایی‌ها و هلندی‌های مهاجر هم آمدند و انواع پنیرهای قومی خود را در آمریکا رایج کردند. بعدها، ویسکانسینی‌ها انواع پنیرهای خود را هم اختراع کردند و همین‌ها باعث شد که ویسکانسین به «سرزمین لبنیات آمریکا» تبدیل شود.

رشد صنعت پنیرسازی در دنیا

تولید انبوه مایه پنیر، پنیرسازی را به سطحی کاملا جدید و توسعه یافته سوق داد و این باعث شد هم طعم و هم کیفیت پنیر حفظ شود و هم تولید پنیر سریع‌تر و آسان‌تر انجام شود. تولید انبوه پنیر همچنین باعث شد تا این غذای خوشمزه وارد سبد غذایی طبقات فقیرتر جوامع هم شود.

در طول جنگ جهانی دوم، پنیر کارخانه‌ای نسبت به نوع سنتی آن ارجحیت پیدا کرد و از آن زمان، کارخانه‌ها به عنوان منبع تولید بیشترین پنیر در آمریکا و اروپا و در نهایت در کل دنیا خدمت کردند و داستان پنیر صنعتی را شکل دادند.

همان‌طور که می‌توانید تصور کنید، آمریکا رابطه طولانی و تاریخی با پنیر دارد؛ اما اکنون در واقع این کانادایی‌ها هستند که از نظر اندازه پنیر بالاترین جایگاه را دارند. در نمایشگاه شیکاگو در سال ۱۸۹۳، کانادایی‌ها، در یک شاهکار مهندسی حمل‌ونقل، با یک چدار غول پیکر ۲۲۰۰۰ پوندی وارد شدند که هنگام راه‌اندازی از کف سالن نمایشگاه سقوط کرد و کانادایی‌ها همچنان رکورد بزرگترین پنیر را دارند؛ یک هیولای ۵۷۰۰۰ پوندی که در انتاریو در سال ۱۹۹۵ ساخته شد.

بسیاری از پنیرهای محبوبی که امروزه می‌خوریم مانند پنیر انگلیسی چدار، پنیر ایتالیایی پارمجانو یا پارمزان و پنیر هلندی گودا در داستان ما، پنیرهای نسبتا جدیدی هستند و چیزی در حدود ۵۰۰ الی ۶۰۰ سال گذشته به وجود آمده‌اند. به عبارتی پنیر در تاریخ اولیه خود هرگز یک پدیده جهانی نبود و با گسترش پنیرسازی از اروپا و خاومیانه رونق گرفته و در آمریکای شمالی و جنوبی توسط مهاجران اروپایی شکل مدرنی به آن داده شد.

نویسنده

حبیبه مجیدی

مترجمی بودم که دوست داشت روزنامه‌نگار باشد؛ روزنامه‌نگاری شدم که به دنیای روابط عمومی آنلاین کشیده شد و در نهایت نویسنده‌ای شدم تا همچنان بیاموزم.

بیشتر بخوانید

سیر ؛ از نماد ابراز محبت تا علاج طاعون

نقش سیر در زمان قدیم

سه هزار و پانصد و بیست و دو سال برگردید به عقب. امروز روز خوبی است، یک روز آفتابی، در واقع بهترین روز زندگی شماست. روز عروسی­‌تان در یونان یا روم باستان است، وقتی کنار همسر آینده‌تان ایستاده‌­اید و مشتاقانه، منتظر مراسم رسمی ازدواج هستید. همه چیز عالی است، مهمان­‌ها خوشحال هستند و هر کدام از شما حلقه‌ای از سیر را دور گردن یا روی سرش گذاشته است که بویش همه جا را پر کرده است! چه شد؟ تصوراتتان به هم ریخت؟ درست خواندید؛ یونانی‌های باستان سیر را حتی به عاشقانه‌ترین مراسم‌هایشان راه می‌دادند.       

در آن دوران، سیر نماد محبت و عشق و بسیاری چیزهای جالب دیگر بوده است. در تاریخ چهار هزار ساله و پر فراز و نشیب سیر، توصیف آن همیشه مثبت و کارکردهایش بی‌­شمار بوده است؛ از راندن شیاطین و ارواح، تا عشق، شجاعت، زندگی طولانی، باروری، وسیله خرید و فروش (نوعی پول) و پیشکش به درگاه خدایان تا پرستیده شدن توسط مصریان.  

سیر در باورهای مذهبی

به گفته پلینی (Pliny) بزرگ، نویسنده و فیلسوف رومی، مصریان هنگام ادای سوگند، سیر و پیاز را به عنوان خدایانِ شاهد نام می‌­بردند. گفته می‌شود که ساکنان پِلوسیوم (Pelusium) در مصر سفلی که پیاز را می­‌پرستیدند، نه پیاز و نه سیر را به عنوان غذا مصرف نمی‌­کردند. همچنین مصری‌­ها به بردگانی که در کار ساخت اهرام به کار گرفته بودند، در کنار سایر مواد غذایی، جیره سیر هم می‌­دادند؛ زیرا اعتقاد بر این بود که سیر از بیماری جلوگیری می‌­کند و قدرت و استقامت را افزایش می­‌دهد. سیر هم مثل ذرت نقشی افسانه‌ای در فرهنگ غذایی اقوام و ملت‌ها داشته و تنها یک ماده غذایی مفید به‌شمار نمی‌آمده.

سیر در جیره غذایی کارگران در مصر باستان
در جیزه غذایی کارگران سازنده هرم‌های مصر سیر وجود داشت.

شواهد به جا مانده از مصر باستان نشان می­‌دهد وعده غذایی روزانه سازندگان هرم خوفو یا خِئُوپِس (Cheops) را آبجو، نان، سیر خام و پیاز تشکیل می­‌داده است. وقتی هم که کارگران تهدید به نیمه‌­کاره رها کردن ساخت اهرام کرده بودند، جیره سیر آنها افزایش داده شد. همچنین، در زمان پادشاهی توت آنخامون (Tut)، مصریان به ازای حدود هفت کیلو سیر، می­‌توانستند یک برده مذکر سالم بخرند. در واقع، زمانی هم که باستان­‌شناسان و حفاران، مقبره شاه توت آنخامون را شکافتند، مقدار زیادی سیر دیدند که این سو و آن سوی مقبره قرار داشت. 

نقل است که در مصر عهد فرعون و حضرت موسی، حدود ۱۲۰۰ سال قبل از میلاد مسیح و هنگام کوچ یهودیان به رهبری موسی، سیر در کنار خوردنی­‌هایی مثل ماهی، خیار، خربزه، تره‌­فرنگی و پیاز، از جمله غذاهایی بود که یهودیان برایش دلتنگی می­‌کردند. اما تشبیه سیر به پای شیطان در باغ عدن نیز نشان می­‌دهد که این صیفی، نقش پر رنگی در باورهای دینی انسان داشته است.

بنا به روایت‌­هایی، وقتی انسان از بهشت رانده شد، از برخورد پای چپش با سطح زمین سیر رویید و تماس پای راست او باعث رویش پیاز شد. اما اوج پیوند باورهای دینی و قدرت سیر در جلوگیری از حمله شیاطین، در داستان خون‌­آشام‌­ها در اروپای مرکزی و شرقی دیده می‌­شود.

گیاه همیشه حاضر در میدان عشق و جنگ

سیر با زندگی روزانه و ملزومات آن مانند ازدواج، باروری و زایمان نیز مرتبط دانسته شده است. به عنوان نمونه، شاید تعجب کنید اگر بدانید تا همین یک صد سال قبل در اروپا، رسم بود که عروس دسته­‌گلی از سیر و شوید دست بگیرد. رسمی که احتمالاً از زمان شیوع طاعون مد شده بود؛ چون در آن سالها، مردم به عنوان آخرین راه برای زنده ماندن، گیاهان مختلفی را روی بینی و دهان خود قرار می‌دادند و رایحه‌­شان را تنفس می­‌کردند.

در فلسطین امروزی، این باوری رایج است که اگر داماد در شب عروسی حبه سیری را در لباس خود داشته باشد، ازدواج موفقی خواهد داشت. نمونه مدرن­‌تر اروپایی همین تفکر، به سوئدی‌­­­ها مربوط می‌شود که یک حبه سیر و یک شاخه کوچک رزماری یا گیاهان مشابه را به لباس عروسی و دامادی می‌­دوختند که «چشم بد» دور بماند.

سیر در مراسم ازدواج
بدست گرفتن دسته‌گلی از سیر توسط عروس تا یک قرن پیش در اروپا رایج بود.

اما قدرت جادویی سیر از این موارد هم فراتر رفته بود و مردم برای جلب محبت معشوق به آن متوسل می‌­شدند. فرد باید گیاه سیر را در ظرف سفالی قرمز رنگی می‌­کاشت و هر روز صبح و عصر موقع آب دادن به گیاه این جملات را تکرار می­‌کرد «همینطور که ریشه­‌های این گیاه پا می­‌گیرد، به امید خدا قلب فلانی (نام معشوق) هم به قلب من مایل خواهد شد.»؛ در بعضی از نسخه‌­ها حتی توصیه شده که یک قطره از خون خودتان را هم داخل گلدان بریزبد.

در ارتباط با همین موضوعات، سیر را ماده‌­ای قوی می‌­دانستند که تقویت‌کننده قوای جنسی مردان است و در مراسم ازدواج به عنوان نمادی برای باروری آن را همراه داشتند. یونانیان باستان، برای غذا دادن به هِکاته (Hecate) -الهه سرزمین‌­های بکر و زایمان- یا برای محافظت از شیاطین، روی سنگ‌های سر چهارراه‌ها سیر قرار می‌دادند. آنها معتقد بودند سیر باعث راندن ارواح شیطانی می‌­شود. همچنین، ماماهای یونانی رسم داشتند که حبه­‌های سیر را در اتاق زایمان آویزان کنند تا ارواح شیطانی از زن حامله و فرزندش دور شوند. با گذشت قرن­‌ها، این رسم باستانی در اکثر خانه‌­های اروپایی هم رایج شد.

پای سیر حتی به جنگ و میدان‌­های ورزشی هم باز شد. به شکلی که ورزشکاران یونانی قبل از مسابقه و سربازان­ قبل از رفتن به میدان جنگ سیر مصرف می­‌کردند. رومی‌ها از این هم فراتر رفتند و علاوه بر خوراندن سیر به سربازان به هدف شجاع شدن، در کشورهای فتح شده مزارع سیر می­‌کاشتند. آنها معتقد بودند به این روش شجاعت از میدان جنگ منتقل می­‌شود.

سیر و خون‌­آشام‌­ها

هرچند معروف­‌ترین خون‌آشام سینما توسط بِرام اِستُوکر (Bram Stocker) خلق شده و ظاهرا از شخصیتی واقعی در قرن پانزدهم به نام وِلادِ صلابه‌­­ِکش (Vlad the Impaler) الهام گرفته شده است، اما دراکولا تنها و حتی اولین خون‌آشام دنیا نیست. کمی که بگردید، در فرهنگ‌­های دیگر هم انواع و اقسام خون‌آشام‌­ها وجود داشته است.

مثلا فیلیپینی‌­ها خون‌آشامی به نام آسوانگ (Aswang) و مانانانگال (Manananggal) را دارند یا یونانیان باستان از موجودی به نام وِری کُولاکاس (Vrykolakas) و چینی‌­ها از مرده‌­ای به نام جیانگ‌شی (Jiangshi) نام می‌­برند که جست‌و­خیزکنان حرکت می‌­کند.

در اوایل قرن هجدهم اخبار وجود این موجودات مردم را در اروپای مرکزی و شرقی به وحشت انداخته بود و چون با رواج طاعون همزمان می‌­شد مردم فکر می‌­کردند اطرافیانشان در اصل از حمله خون­‌آشام‌­ها، جادوگران، گرگ‌نماها و سایر شیاطین فراطبیعی و نادیدنی از بین می‌­روند. در این بین، سیر که از زمان یونان باستان داروی جاودانگی و عمر طولانی بود در قالب نفرینی با چاشنی مذهبی، تنها اسلحه ضد خون آشام­‌های نامیرا به شمار می­‌رفت.  

استفاده از سیر در درمان بیماری‌ها در زمان باستان
در قرون وسطی برای راندن خون‌آشام‌ها که عامل طاعون می‌دانستند از سیر استفاده می‌کردند.

مارک جِنکینز (Mark Jenkins)، نویسنده کتاب «کالبدشکافی خون‌آشام‌­ها»(Vampire Forensics) می­‌گوید با توجه به دانش اندک پزشکی و علمی آن روز، مردم درکی از اتفاقاتی که برای اجساد مرده‌­ها می­‌افتاد نداشتند. معمولا کسانی را که از طاعون فوت شده بودند در گورهای دسته­‌جمعی می­‌ریختند و مواجهه با منظره اجسادِ در حال متلاشی شدن، باعث می‌­شد مردم بترسند و فکر کنند مرده‌­ها تبدیل به موجود دیگری شده­‌اند. پس وقتی نگرانی از تبدیل شدن مرده­‌ای به خون‌آشام وجود داشت دهان او را از سیر پر می‌­کردند تا از ورود ارواح شیطانی به داخل جسد و مسخ شدنش جلوگیری کنند.

بنابراین، از دیرباز در داستان‌­های محلی اروپایی، سیر توانایی ِدفع «شر» را همراه خود دارد. در باورهای عامیانه اروپای مرکزی، سیر محافظی قدرتمند در برابر شیاطین، گرگینه‌­ها و خون‌آشام‌­هاست. در آن دوران، مردم بیماری­‌های ناشی از نیش پشه را هم اثر «لمس خون‌آشام» می­‌دانستند و برای دفع عوامل بیماری که ارواح و شیاطین بودند، از روش­‌های مختلفی استفاده می‌کردند. مثلا افراد همه جا مقداری سیر همراه خود داشتند، ریسه‌­های سیر را از پنجره‌­ها آویزان می‌­کردند، مقداری سیر روی دودکش‌ها قرار می‌­دادند یا آن را روی سوراخ کلید می­‌مالیدند.

به نظر می­‌رسد توضیح منطقی­‌ای که برای چرایی چنین اعتقاد قدرتمندی به سیر وجود دارد؛ تنها در آلیسین (Allicin) سیر خلاصه شده است، ماده‌ای شیمیایی که سیر برای دفاع از خود در برابر قارچ‌­ها و عوامل تهدیدکننده خارجی متصاعد می­‌کند و عامل بوی تند آن است. بعضی از محققان هم اظهار می­‌کنند که در اصل آنچه در اروپای قرن هجدهم به حمله خون‌آشام‌ها نسبت داده می­‌شد، همان بیماری هاری بود. قوه بویایی در مبتلایان به هاری حساسیتی چند برابر پیدا می‌­کرد و سیر به علت رایحه قوی خود در دفع و فراری دادن آنها موثر واقع می‌شده است.

سیر در کشور دراکولاها

حتی امروزه هم در روستاهای رومانی که خانه اصلی دراکولا (برجسته­‌ترین خون‌آشام تاریخ) دانسته می‌­شود، مردم در اطراف مزارع و حتی روی شاخ حیوانات خود سیر قرار می‌­دهند. اهمیت سیر بخصوص در روزهایی بیشتر می­‌شود که به باور عامه خون آشام‌­ها فعال‌­تر هستند. مثلا در عید سنت اَندرو، عید سنت جرج، عید سال نو و عید پنجاهه (Pentecost).

سنت اندرو قدیس نگهبان گرگ­‌ها و مراقبِ کشورهای رومانی و اسکاتلند است. او همچنین در برابر جمله گرگ­‌ها از انسان‌­ها حفاظت می‌کند و سیر را اولین بار او معرفی کرده است در رومانی، شب ۲۹ نوامبر که شب عید سنت اندرو است به نام شب خون آشام‌­ها شناخته می­‌شود و در این شب مرز میان دنیای مرئی و نامرئی از بین می‌­رود.

معنای نمادین سیر
در رومانی در شب عید سنت اندرو برای محافظت از خون‌آشام‌ها در خانه‌ها سیر آویزان می‌کنند.

در نتیجه، مردم برای حفاظت از خود در برابر ارواح و موجودات شریر، هنگام شام سیر زیادی می­‌خورند و در مقابلِ خانه هم با خمیری که از سیر درست شده، شکل صلیبی را ترسیم می‌­کنند. مهمانی ویژه این شب هم «نگهبانی از مهمانی سیر» نام دارد و خانه محل برگزاری مهمانی، از قبل با مالیدن سیر به در و پنجره‌­ها آماده می‌­شود.

در انتهای این مهمانی که تا صبح طول می­‌کشد، سیرهایی که از طرف همه اهالی جوان روستا اهدا شده بین مهمانان پخش می­‌شود تا به عنوان نمادی مقدس نگهداری شود و از ایشان در برابر ارواح شریر و بیماری­‌ها حفاظت کند. حتی در این روز به بچه‌­ها نیز سیر می‌خورانند و بچه‌ها جمله‌­ای با این مضمون را تکرار می­‌کنند که «من سیر خورده­‌ام و حالا صلیبی روی پیشانی­‌ام دارم». تا همین سی سال قبل هم کلیساها در رومانی بعد از اتمام مراسم دعا سیر پخش می­‌کردند و اگر کسی سیر نمی­‌خورد، به پشتوانه باور قدیمی‌­ها، این احتمال وجود داشت که خون‌آشامی در لباس مبدل انسان باشد.

یک گیاه همه‌کاره

امروزه سیر را درمانی گیاهی برای معالجه عفونت، کاهش کلسترول، تقویت انرژی و جلوگیری از بروز برخی انواع سرطان­‌ها می‌­دانیم. اما در گذشته برای سیر کاربردهای فراوان و متنوع‌­تری قائل بودند که در این مطلب گوشه­‌هایی از برجسته­‌ترین نمادانگاری‌­ها از سیر را بررسی کردیم.

اعتقادات جوامع مختلف درباره سیر بازتابی از خرافات و باورهای مذهبی بوده که از زبان بزرگان علم هم بیان شده است. به عنوان نمونه، بقراط حکیم که پدر علم نوین پزشکی هم هست مصرف سیر را برای مقابله با عفونت، زخم، سرطان، جرب و اختلالات گوارشی توصیه می‌کرده است.

کاربردهای پزشکی سیر
در عصر حاضر هم سیر در درمان ناباروری مردانه موثر دانسته می‌شود.

مصری­‌ها نیز اعتقادات مشابهی داشتند و در سندی به نام پاپیروس اِبِرس (Ebers papyrus) به تاریخ ۱۵۰۰ قبل از میلاد آورده­‌اند که سیر هم دارویی برای بیماری­‌هاست و هم تقویت‌کننده انرژی می‌­باشد. این اعتقادات تا امروز هم کم و بیش به حیات خود ادامه داده­‌اند، هرچند که بسیاری از افراد مبدا آنها را نمی­‌دانند. اکنون می‌توانیم نگاه دیگری به سیر داشته باشیم و هنگام استفاده از آن، ماجراهای فراوانی را که در تاریخ بشری رقم زده است به یاد بیاوریم.

جنگ اوکراین و بحران غذا در خاورمیانه

مرد سوری که سهمیه نان روزانه را دریافت کرده است.

در زمان نگارش این مطلب (تیرماه ۱۴۰۱)، جنگ روسیه و اوکراین وارد چهارمین ماه خود شده است؛ درگیری نظامی‌ای که ظرف مدت بسیار کوتاهی، علاوه بر تغییر موازنه قدرت بین شرق و غرب، اثرات منفی وسیعی را بر اقتصاد جهانی به جا گذاشته و تامین غذا را از برخی جهات، به بحرانی جهانی تبدیل کرده است. جنگ اوکراین و بحران غذا در خاورمیانه ، به دغدغه جدید تحلیلگران تبدیل شده است. قدرت‌های غربی و سازمان‌های تحت نظارتشان، تحریم‌های بی‌سابقه‌ای را علیه روسیه وضع کرده‌اند، قیمت انرژی به شکل سرسام‌آوری بالا رفته و به خاطر بسته بودن مسیر تردد دریایی در دریای سیاه، ارتباط حاصل‌خیزترین منطقه جهان از نظر تولید محصولات کشاورزی، با بازارهای خریدار قطع شده است. همه این عوامل، باعث تشدید قیمت غذا شده است و کشورهای خاورمیانه وابسته به این محصولات را با چالش‌های جدی روبرو کرده است.

شاید کشورهای غربی بیشتر نگران نفوذ جنگ به خاک اروپا، تبعات ورود پناهندگان اوکراینی، توقف انتقال انرژی و فشار به صنایع و از دست دادن مواد خام ارزان‌قیمت باشند؛ اما نگرانی مردم خاورمیانه از جهت دیگری است و آن افزایش قیمت مواد غذایی به‌ویژه نان است.

دو کشور طرف جنگ، خاک حاصلخیزی برای کاشت گندم و غلات و دانه‌های روغنی دارند، که قیمت تمام شده این اقلام را ارزان‌تر از دیگر نقاط دنیا کرده است؛ به علاوه مسیر جغرافیایی دسترسی آنها به بازارهای محل فروششان هموارتر است. بسیاری از مردم خاورمیانه هم از گندم و آرد گندم، یا ذرت وارداتی آنها در غذای‌شان استفاده می‌کنند؛ از باقلوا و کنافه و کلیجه گرفته تا سمبوسه، کبه، قطایف و فطایر و انواع نان‌های خانگی.

جنگ روسیه و اوکراین
نبرد بین روسیه و اوکراین در سال ۲۰۲۲ جرقه بروز ناامنی غذایی در جهان را زد.

جنگ اوکراین و بحران غذا در مهد تمدن

خاورمیانه منطقه‌ای است که از غرب آسیا تا شمال شرق آفریقا کشیده شده است. اغلب، این نقطه از جهان را گهواره تمدن‌ می‌نامند؛ سرزمینی که خاستگاه چهار دین زرتشت، مسیحیت، یهودیت و اسلام بوده و نژادهای مختلفی از انسان‌ها در آن زندگی می‌کنند. فهرست کشورهای واقع در خاورمیانه شامل بحرین، مصر، ایران، سوریه، ترکیه، عراق، فلسطین، اردن، لبنان، کویت، عمان، قطر، امارت متحده عربی، عربستان و یمن می‌شود.

در بسیاری از آشپزخانه‌های این منطقه از جهان، نان و آرد و غلات پایه اصلی انواع غذا و دسر را می‌سازد. به طوری که حتی در مواردی، نان خالی قوت غالب آنان است. متاسفانه در مقاطع مختلف تاریخی، کشورهای یاد شده درگیر قحطی، گرسنگی، آشوب و جنگ‌هایی بوده اند و در این مطلب، نگاهی به وضعیت تنش‌های غذایی در چند کشور این منطقه خواهیم داشت؛ تنش‌هایی که بعد از بروز مناقشه روسیه و اوکراین شکل جدیدی به خود گرفته است.

در مصر، نان یعنی زندگی

مصر ۱۰۲ میلیون نفری، حداقل ۷۰% الی ۸۵% از گندم مصرفی‌اش را از روسیه و اوکراین وارد می‌کند و در کنار سوریه که یک دهه است درگیر جنگ داخلی شده، از جمله کشورهایی است که به ازای نان روزانه ۷۰% مردم، یارانه گزافی پرداخت می‌کند. این کشور باستانی، سابقه شورش‌ها و انقلاب‌هایی را داشته  که نان یکی از عناصر تشکیل دهنده شعارهای مردم بوده است.

 سال ۱۹۷۷، در پی طرح دولت انور سادات، رییس جمهور وقت مصر، بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، برای در پیش گرفتن اقتصاد بازار آزاد و حذف سوبسید نان، «انتفاضه نان» در این کشور رخ داد؛ هزاران مصری گرسنه به خیابان ریختند و شعار می‌دادند «کرباس به تنمان پوشاندند کافی نبود، حالا آمده‌اند تا نان را هم از چنگمان در بیاورند!».

اعتراضات به وضعیت نان در مصر
تظاهرات مردم مصر نسبت به کمبود نان و گرانی مواد غذایی اساسی

برخلاف بسیاری از کشورهای دیگر عربی، در زبان عربی مصری برای اشاره به نان نه از خُبز، بلکه از کلمه «عیش» استفاده می‌کنند که مصدر فعل «زندگی کردن» است. نان در مصر به معنی زندگی است؛ هیچ غذایی بدون آن کامل نیست و بسیار مورد احترام است. نان قوت غالب است، به این معنا که اگر نباشد، افراد آن جامعه احساس سیری واقعی ندارند و یکی از تکنیک‌های مصرف غذا ناقص مانده است. مردم مصر نان را تا آخرین تکه و لقمه در خوراک لوبیا یا خورش می‌زنند، یا دور گوشت و سبزیجات پخته می‌پیچند. به این ترتیب می‌توان مطمئن بود از تمام ذرات غذا استفاده شده است.

حالا به علت مشکلاتی که دولت در واردات گندم پیدا کرده است، بسیاری از مصری‌ها نگرانند که با حذف سوبسید نان، قیمت آن که همین حالا هم۵۰% افزایش یافته بیشتر شود و گرسنه بمانند. بیاد بیاوریم که در جریان انقلاب مصر، شعار اصلی مردم «نان، آزادی و عدالت اجتماعی» بود (عیش، حریه، عداله اجتماعیه).

لبنان؛ نه سیلویی برای ذخیره گندم مانده و نه پولی برای خرید آن

اتفاقاتی که در مصر رخ می‌دهد به شکلی اندکی متفاوت در دیگر کشورهای خاورمیانه هم بخشی از روزانه‌های زندگی مردم است. در لبنان هم که بیشتر از نیمی از گندم وارداتی خود را از منطقه دریای سیاه خریداری می‌کند، نارضایتی اجتماعی و اوضاع از هم پاشیده سیاسی و اقتصادی در اوج خود به سر می‌برد. این وضعیت نتیجه عوامل متعددی مثل سیاست‌های اشتباه بانک مرکزی کشور، سقوط ۹۰% ارزش پول ملی لبنان و درگیری‌های حزبی است. یکی از خروجی‌های این شرایط، کمبود آرد و صف‌های طولانی مردم مقابل نانوایی‌ها بوده است، وضعیتی که دولت را وادار کرده تا از ایالات متحده و سازمان‌های بین‌المللی تقاضای وام‌های کلان کند؛ صرفا برای خرید غله از بازار جهانی و تامین نیاز روزانه غذایی مردم.

جنگ اوکراین و بحران غذا
مردی در تظاهرات بیروت چند قرص نان را به نشانه اعتراض به گرانی موادغذایی در دست دارد.

محمد مصطفی، مغازه‌داری در شهر جنوبی صیدون است و می‌گوید «از صبح تا حالا دنبال نان گشته‌ام، ولی هیچ جا نیست. در خانه بچه‌های کوچکی دارم که باید غذایشان را تهیه کنم.». دولت لبنان به فکر افزایش قیمت نان و حذف یارانه پرداختی هم افتاده است. و به گفته امین سلام وزیر اقتصاد لبنان، «در بلند مدت نمی‌توانیم برای هیچ چیزی یارانه‌ای پرداخت کنیم، چه برسد به نان.»

امنیت غذایی در لبنان به خطر افتاده است. جنگ اوکراین و بحران غذا در خاورمیانه، کمبود نان را در این کشور تشدید کرده است؛ زیرا قسمت اعظم گندم مصرفی لبنان (۷۰ الی ۸۰ درصد) از این کشور تامین می‌شد. به علاوه، بعد از انفجاری که سال ۲۰۲۰ در بندر بیروت رخ داد و سیلوهای ۵۰ ساله گندم و غله این شهر بندری را تقریبا تماما از بین برد، امنیت غذایی در لبنان به خطر افتاده است. در تایید این مسئله، قاسم بو حبیب، نایب رییس وودن بیکری از بزرگترین شبکه‌های نانوایی این کشور می‌گوید «نه سیلو هست و نه پول. نان تبدیل به کالایی لوکس و گران‌قیمت خواهد شد».

بحران نان در لبنان
سیلوهای قدیمی گندم در بندر بیروت بعد از انفجار ۲۰۲۰ تقریبا نابود شده‌اند.

نان، نماد ابراز مخالفت با دولت ترکیه

ناظم حکمت، نویسنده و شاعر مشهور ترک در شعر معروف « تو را دوست دارم»، برای توصیف عشق خود به معشوق در یکی از پرده‌ها، از تعبیر «نان و نمک» استفاده کرده و می‌گوید: «تو را دوست دارم، چون نان و نمک.»

ترکیه هم از دیگر کشورهایی است که برای واردات گندم به روسیه و اوکراین به شدت وابسته است، به شکلی که روی همرفته ۷۵% از واردات گندم این کشور از روسیه و اوکراین انجام می‌شود. حتی اگر دولت این کشور بتواند در مذاکرات سیاسی دست بالا را بگیرد و قدرت‌های غربی را مجاب به استثنا کردن تحریم کشورش به دلیل واردات مواد غذایی از روسیه کند، باز هم دورنمای افزایش قیمت انرژی و مواد غذایی تهدیدی جدی را متوجه اردوغان می‌کند.

در حال حاضر ترکیه با تورم ۷۳% خود، سقوط ۴۴% ارزش لیر در برابر دلار و نارضایتی عمومی از قیمت بالای اقلام غذایی روبروست که چشم‌انداز انتخاب اردوغان به مقام ریاست جمهوری را مبهم کرده است.

آنچه اردیبهشت ماه امسال (۱۴۰۱) توسط حزب ه.د.پ (حزب دموکراتیک مردم) در طرح ارایه شده‌اش به مجلس این کشور «بحران گندم» خوانده شد و  برای مقابله با آن راهکاری مثل اعطای یارانه دولتی به کشاورزان گندمکار داخلی را دادند، می‌رود تا این کشور را بر لبه نایاب شدن گندم و نان سوق بدهد.

اعتراضات سال 2014 به کمبود نان در ترکیه
بعد از مرگ برکین الوان، نان به عنوان نماد اعتراضات سال ۲۰۱۴ در ترکیه به کار گرفته شد.

در حال حاضر، هم به علت وقوع جنگ اوکراین و بحران غذا ، واردات گندم متوقف شده و هم گرانی کودهای شیمیایی و آب و برق در بخش کشاورزی (گاهی تا سه الی چهار برابر قیمت‌های سال قبل)، کشاورزان را نسبت به کاشت گندم بی‌انگیزه کرده است. البته بحران نان در ترکیه ریشه‌های عمیقی دارد و بشدت با سیاست و مخالفت با حزب حاکم گره خورده است. از دهه ۷۰ میلادی که اعتصابات کارگری در کشور به بالاترین سطح خود رسیده بود، پای ناتوانی طبقه کارگر در خرید نان مطرح بود و اکنون هم کارگران اعتصابانی مشابه را ترتیب می‌دهند که باز هم ریشه‌شان به نان برمی‌گردد.

نان، زمانی در این کشور بدل به نماد اعتراض شد که سال ۲۰۱۴ نوجوان ۱۵ ساله‌ای به نام بَرکین اَلوان (Berkin Elvan)، به قصد خرید نان از منزلش در استانبول خارج شد و لابه‌لای درگیری تظاهرکنندگان و پلیس، به علت اصابت پوکه گاز اشک‌آور به سرش بعد از ۲۶۹ روز به سر بردن در کما سرانجام فوت شد.

در اعتراض ها به رفتار پلیس و دولت در مرگ پسر نوجوان، تظاهرکنندگان، نان به دست راهی خیابان‌ها شدند. همچنین از جای‌جای این کشور کمپین‌هایی آنلاین راه‌اندازی شد و مردم عکس‌هایی از خود، یک قرص نان و جملاتی خطاب به برکین را به اشتراک گذاشتند.

نان در ترکیه ماهیتی مقدس دارد. منبع تغذیه است، نمادی از عرق جبین و  لطف خداوند است که از طریق طبیعت متجلی شده است. اگر تکه نانی روی زمین بیفتد، آن را برداشته و می‌بوسند و در جای بالاتری قرار می‌دهند. اسراف کردنش حرام است و اگر جای آن در سفره غذا خالی باشد، اعتقاد دارند که سیر نخواهند شد.

حالا صف‌های مردم گرسنه مقابل مغازه‌هایِ «نان برای مردم» (Halk Ekmek) در استانبول و شهرهای دیگر طولانی‌تر می‌شود. پایتخت فرهنگی و تاریخی این کشور، از سال ۱۹۷۸ دست به تاسیس بوفه‌ها و مغازه‌های نان برای مردم زده تا نان را به قیمتی ارزان‌تر عرضه کند. در این بین، دعواهای سیاسی احزاب مخالف و اتهام‌زنی برای راه‌اندازی بحران نان توسط شهرداری استانبول که بدست مخالفان دولت افتاده، بهبودی را در وضعیت نشان نمی‌دهد.

جنگ اوکراین و بحران غذا در خاورمیانه
کودک آواره سوری که بسته‌های نان بدست دارد.

در سوریه، نان یک آرزوست

روستایی در دیرالزور در مرز سوریه و عراق و کنار رود فرات. مادری که طبقی از چانه‌های آرد به سر دارد و پای تنور می‌آید تا برای هشت فرزندش نان بپزد. قبل از شروع جنگ داخلی سوریه در ۱۱ سال قبل، این کشور مازاد تولید گندم داشت، اما حالا وارد کننده گندم از روسیه و اوکراین است.

 امسال (سال ۲۰۲۲) تنها یک میلیون تن گندم در کشور جنگ زده سوریه کشت شده، که یک سوم نیاز مردم به غذا را جواب می‌دهد. بین ۵۰ الی ۶۰ درصد گندم کشور دقیقا در مناطق شمال و شمال شرقی این کشور کشت می‌شود، که دولت مرکزی موفق به بازپس‌گیری‌اش شده است. اما با خرابکاری‌های گروه‌های مخالف و مین‌گذاری‌ها و کمبود سهمیه آب فرات که کنترل آن با سدسازی‌های متعدد به دست ترکیه افتاده، کشاورزی در این مناطق رونقی ندارد.

به همین دلیل دولت مرکزی اقدام به سوبسیددهی به نان کرده است. اما این تلاش‌ها چندان جوابگو نیست، چنانکه ۶۰ درصد جمعیت ۱۷ میلیونی سوریه با ناامنی غذایی مواجهند. و برای تهیه نان جیره‌بندی شده باید در صف‌های طولانی منتظر بمانند. همین باعث شده تا پخت نان که اولین و ساده ترین غذا برای زنده ماندن است، در منازل از سر گرفته شود. حالا که بین روسیه و اوکراین درگیری نظامی هم پیش آمده، تهیه همین نان جیره‌بندی برای مردم هم مشکل مضاعفی شده است.  

برای حل مشکل نان در خاورمیانه چه می‌توان کرد؟

 کلاف مشکل نان در خاورمیانه به اندازه‌ای دور خود پیچیده که حتی پیدا کردن مبدا آن هم کمک چندانی به حل مشکل نمی‌کند. آیا می‌توان امیدوار بود که غربی‌ها به عنوان یکی از دست اندرکاران بی‌ثباتی و تهدید امنیت ملی و غذایی کشورهای نامبرده بخواهند قدمی در این راه بردارند؟ یا ترجیح می‌دهند گرسنگی ابزاری برای سلطه بر خاورمیانه باشد؟

کشورهای ثروتمندتر و باثبات‌تر منطقه خلیج فارس مانند کویت، امارات متحده عربی، قطر و عربستان سعودی چه نقشی را می‌توانند در این بین بازی کنند؟ آیا حاضرند قدمی برای ثبات منطقه و حل معضل جنگ اوکراین و بحران غذا بردارند؟ به عنوان مثال، کشور مصر را در نظر بگیرید؛ مشکل این کشور تنها با اقدامات دولت داخلی قابل حل نیست و می‌دانیم مصر از کشورهای بسیار مهم منطقه است.

غذا ندادن به مهمان در فرهنگ مهمان نوازی سوئدی

مهمان نوازی به سبک سوئدی ها

«عجیب‌ترین کاری که باید وقتی در خانه دیگران مهمان هستید، انجام دهید یا ندهید چیست؟» این سوالی است که کاربری در ۲۵ می امسال، در یکی از شبکه اجتماعی پرسیده است. احتمالا این کاربر فکرش را هم نمی‌کرده که یک سوال ساده، می‌تواند طوفانی را در شبکه‌های اجتماعی مختلف در مورد کشور سوئد و فرهنگ مهمان نوازی مردم آن کشور ایجاد کند. بله! این سوال هزاران پاسخ به همراه داشته؛ تا آنجا که نظر یک کاربر باعث شعله‌ور شدن آتش بحث اصلی در مورد سوئدی‌ها، رسوم آنها و بخصوص مهمان نوازی سوئدی‌ها و در نهایت کل دنیا می‌شود. داستان آنقدر ادامه پیدا می‌کند که آن سلسله توئیت، به یک منبع خوب پر از اطلاعات مختلف در مورد فرهنگ میهمان نوازی تبدیل می‌شود. در جریان این رشته توییت‌ها، هشتگی با عنوان Swedengate#، این سوال مهم را مطرح می‌کند: اگر دوستی وقت شام به خانه شما بیاید، آیا او را سر میز دعوت می‌کنید؟ یا بدون این‌که لقمه‌ای به او بدهید، غذایتان را می‌خورید؟

داستان طوفانی که از آن گفتیم، از خاطره‌ای شروع شد که یکی از کاربران توییتر درباره مهمانی رفتن به خانه دوستش در کودکی بیان کرد. او در آن پست نوشته بود: «من و دوستم در اتاقش مشغول بازی بودیم که مادرش صدایش زد شام آماده است و او به من گفت در اتاقش منتظر بمانم تا او شامش را بخورد و برگردد.»

اندکی پس از آن توییت، کاربر دیگری هم آمد و به سرعت تجربه اول را تایید کرد و افزود: «یک شب من در خانه دوستانم خوابیدم. وقتی بیدار شدیم گفت چند دقیقه‌ای پایین می‌رود. اما بعد از حدود ۱۵ دقیقه که از پله‌ها پایین رفتم آنها را در حال خوردن صبحانه دیدم. آنها هم وقتی من را دیدند به من گفتند که غذایشان تقریبا تمام شده و به زودی پیش من خواهند آمد و من هنوز بعد از ۲۵ سال به آن حادثه فکر می‌کنم.»

مهمان نوازی و شوک فرهنگی
مفهوم مهمان‌نوازی در فرهنگ‌های مختلف آنقدر متفاوت است که گاهی می‌تواند به یک شوک فرهنگی برای تازه‌مهاجران تبدیل شود.

خساست غذایی در مقابل مهمان نوازی

و به این ترتیب طوفانی از توییت‌های مشابه در توییتر شکل گرفت و هشتگ Swedengate با طرح این سوال ایجاد شد: آیا سوئدی‌ها «خساست غذایی» دارند؟

این حکایت‌ها دیدگاه رایج در مورد آرمان‌شهر سوئد را به‌عنوان جامعه‌ای همه‌چیز تمام که قبله آمال مهاجران است زیر سوال برد. همه برایشان سوال شده بود که این فرهنگ چگونه می‌تواند ندادن شام به یک بچه را توجیه کند؟ و خب! قطعا جواب‌های زیادی در توییتر چه از طرف سوئدی‌ها، چه مردم دیگر کشورها مطرح شد و نشان داد که خیلی چیزها آنطور که ما فکر می‌کنیم کاملا مثبت یا منفی نیستند.

بخش عمده عکس‌العمل‌ها به این هشتگ، از سمت کسانی بود که می‌گفتند حتی در خواب هم نمی‌توانند این حد از بخیل بودن را تصور کنند و غذا ندادن به بچه خانواده دیگری که به خانه‌شان آمده را، نوعی خساست و تک خوری دانستند. اما برخی از کاربران توییتر با تایید این شیوه برخورد با مهمان که برخی آن را مهمان گریزی نامیده‌اند گفته بودند که این مسئله فقط مختص به سوئد نیست و در سایر بخش‌های شمال اروپا هم دیده می‌شود.

در کشاکش این بحث‌ها، پاسخ سوئدی‌ها وضع را روشن‌تر کرد. هر چند عده‌ای با پیشینه‌های فرهنگی خود این پاسخ‌ها را هم نپذیرفتند و این‌گونه شد که طوفان این هشتگ باز هم ادامه‌دار شد. برخی از سوئدی‌ها مورد اول که تنها گذاشتن کودک و غذا خوردن خانوادگی بود را تایید کرده؛ اما برخی از سوئدی‌ها مورد دوم یعنی دعوت نکردن به صبحانه را تایید نکرده بودند. سوئدی‌ها مورد اول را بسیار عادی می‌‌دانستند و گفته بودند برای ما عجیب است که به کودک شخصی دیگری که برای بازی به خانه ما آمده غذا بدهیم! چون از دید ما، او برای بازی آمده است. بله! همان‌طور که احتمالا حدس می‌زنید این پاسخ‌ها به شعله‌ورتر شدن آتشی که در توییتر افتاده بود منجر شد و سوالات دیگری در خصوص فرهنگ مهمان نوازی سوئدی ها در این شبکه اجتماعی مطرح شد؛ طوری که یکی از کاربران در پاسخ به این سوال پرسید غذا دادن به بچه‌ها چرا عجیب است؟

کار به قدری بالا گرفت که هر پاسخی از سوی هر سوئدی در این خصوص اوضاع را بسیار بدتر می‌کرد. مثلا یکی گفت: «تو از بچه کسی مراقبت نمی‌کنی، بلکه از مهمان خودت مراقبت می‌کنی.» حتی شخص دیگری گفته بود: «ما در مورد خیریه صحبت نمی‌کنیم؛ بلکه فقط می‌گوییم اگر کودک شما کسی را دعوت کرده، پس باید به او غذا بدهید. یا به فرزندتان بگویید که او را برای شام به خانه‌اش بفرستد.»

در نهایت، بحث در مورد غذا دادن به میهمانان کار را به باز شدن مسئله تاریخ نژادپرستی و استعماری کشورهای شمال اروپا کشاند. یکی از افراد حتی در پاسخ به نظرات سوئدی‌ها نوشت: «بالاخره، عدالت به سوئد هم می‌رسد.»، «مشکلات کشورهای نوردیک (منطقه فرهنگی و جغرافیایی اروپای شمالی و اقیانوس اطلس شمالی) با همین هشتگ به خط آغاز خودش می‌رسد چون مدت‌ها از انتقاد به نژادپرستی معاصر و نقش تاریخی خود در برده‌داری و امپراتوری اجتناب کرده و این مسئله باعث می‌شود این نکته دوباره مطرح شود که سوئد از تولید زنجیر برای بردگان ثروت زیادی به دست آورده است.»

دو روی سکه‌ی مهمان نوازی

از نظر سوئدی‌ها، ماجرا آنقدر سیاه نبود! برخی از آنها می‌گفتند که موضوع اصلا امتناع از غذا دادن به بچه‌های دیگران نیست، بلکه به زمان برگشتن کودکان از منزل میزبان مربوط می‌شود. حتی عده‌ای گفته بودند که ما هرگاه کودکی قرار است برای غذا خوردن به خانه‌مان بیاید، از والدینش در مورد این که آیا آنها موافق هستند که برای غذا پیش‌شان بماند؟ و این‌که آیا کودک حساسیت غذایی خاصی دارد یا نه! می‌پرسیم. اما نکته جالب توجه دیگر این بود که خیلی‌ها در ادامه این طوفان همچنان تاکید داشتند که این رویکرد فقط مختص سوئد نیست و چندین کشور دیگر از جمله آلمان هم آداب اجتماعی مشابهی دارند.

در جریان این توییت‌ها، افراد مختلفی از کشورهای مختلف درباره فرهنگ مهمان نوازی‌شان صحبت می‌کردند. مثلا فردی از مراکش گفته بود: «والدین مراکشی من همیشه به ما می‌گویند، اگر مهمان داریم و چیزی آماده نیست، حداقل باید با چای و بیسکویت پذیرای او باشیم.»

یا شخصی دیگر از اندونزی گفته بود: «اگر مهمانی به خانه ما بیاید، ما مدام سعی می‌کنیم که مطمئن شویم که خوب غذا می‌خورد؛ چون در فرهنگ ما گرسنگی هیچ‌کس بخصوص مهمان پسندیده نیست.»

جنجال این هشتگ آنقدر ادامه‌دار شد که موضوع پناهنده‌پذیر بودن سوئد هم توسط یکی از کاربران زیر سوال رفت: «سوئد سالانه به اندازه ایالات متحده آمریکا (کشوری ۳۳ برابر بزرگتر) پناهنده می‌پذیرد و نزدیک به یک درصد از تولید ناخالص ملی خود را به عنوان کمک توسعه‌ای اهدا می‌کند. پس چرا در فرهنگ خود، جایی برای مهمان‌نوازی به سبک پناهجویان ندارد؟

غذای سوئدی
در سوئد، غذا راهی برای ابراز عشق و محبت است.

فرهنگ مهمان نوازی سوئدی

تا یک هفته بعد از شروع این جنجال، مناظره توسط کاربران توییتر سراسر جهان ادامه‌دار شد و حتی به بررسی این نکته هم رسید که سوئد مدت‌هاست به عنوان یکی از شادترین کشورهای روی زمین معرفی می‌شود، چون امید به زندگی، سرانه تولید ناخالص داخلی بالاست، اهالی‌اش از حمایت اجتماعی در مواقع مشکلات برخوردارند، فساد کم و اعتماد اجتماعی بالاست و سخاوت در جامعه و آزادی در تصمیم‌گیری‌های کلیدی زندگی مردم امری رایج است. بنابراین شاید شیوه پذیرایی با غذا از مهمان، بهترین راه برای ارزیابی فرهنگ یک کشور نباشد.

گذشته از این، درست است که دانش‌آموزان سوئدی با دریافت حقوق متوسطی از دولت زندگی می‌کنند و شهریه دانشگاه هم رایگان است، اما غذا در سوئد گران است؛ طوری‌که یکی از افرادی که در سوئد زندگی کرده بود، در مقاله‌ای با اشاره به این قضیه نوشت: «هزینه غذا در سوئد به قدری گران است که یک دانشجوی سوئدی پس از ماه‌ها خوردن فقط پاستا، دچار اسکوربوت شده بوده و مثلا برای بچه‌های دانشگاهی که می‌خواهند دور هم برای خوردن غذا جمع شوند، پرداخت حساب هر شخص توسط خودش یک امر منطقی است.»

بله! از نظر سوئدی‌ها، غذا دادن به کودکی که به خانه‌شان می‌آید بدون اینکه والدین او در جریان باشند، می‌تواند بی‌ملاحظگی تلقی شود و از نظر آنها این امر باعث می‌شود که همه چیز از نظم خارج شود. به قول یکی از افرادی که در این طوفان توییتری شرکت کرده بود: «غذا زبان عشق آسیایی‌ها است» و نویسنده سوئدی غذا هم در پاسخش گفته بود: «غذا زبان عشق جهانی است. حتی در سوئد، اگرچه نه به اندازه اکثر کشورهای دیگر.»

بنابراین خوب است باز هم یادآور شویم که چارچوب‌بندی هشتگ Swedengate چندان درست نبوده؛ چون سوئدی‌ها هم به مهمانانشان غذا می‌دهند، فقط غافلگیری را دوست ندارند. در واقع، اگر مهمان ناخوانده نباشید با خوشحالی با غذاهای خاص خودشان از شما میزبانی خواهند کرد.

جکی حبیب که یک روزنامه‌نگار آزاد و مستقر در نایروبی و تورنتو است، در مقاله‌ای به بررسی این رویداد پرداخته و برای درک تفاوت‌های بین فرهنگ غذایی و مهمان‌نوازی در سراسر جهان، با مردم‌شناسان و محققان مواد غذایی صحبت کرده است. در ادامه بخشی از مقاله او را می‌خوانیم تا بیشتر با جزئیات فرهنگ مهمان نوازی در دنیا آشنا شویم. او در این مقاله ابتدا این سوال را مطرح کرده که آیا میزبانان سوئدی واقعا اگر وقت شام باشد، مهمان را برای حضور سر میز غذای خود دعوت نمی‌کنند؟

ریچارد تلستروم، مورخ مواد غذایی در دانشگاه استکهلم و نویسنده کتابی درباره فرهنگ غذایی سوئد در قرن‌های ۱۹ و ۲۰ هم در پاسخ به سوال حبیب گفته، بله قطعا این اتفاق می‌افتد. او می‌گوید این عمل در گذشته یعنی در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ مرسوم بوده که مثلا اگر کودکی به خانه دوستش می‌رفته و وقت شام بوده، برای صرف غذا به خانه خودش برمی‌گشته است، یا می‌مانده و در اتاق دیگری منتظر دوستش می‌شده تا دوستش غذایش را تمام کند.

او در ادامه می‌گوید این پدیده آن زمان آنقدرها هم بد نبود. چون از دید من آن زمان فرصتی برای من بود تا مجله بخوانیم یا اتاق را کامل نگاه کنم و از طرفی زمان تنهایی آنقدر طولانی نبود که حوصله‌ام سر برود. او حتی در ادامه گفته بود که این پدیده یک قانون همگانی نبود؛ مثلا خانواده‌های روستایی تمایل بیشتری به غذا دادن به مهمانان داشتند، اما در شهرها این که مهمان پذیر باشند کمتر رواج داشت.

تلستروم می‌گوید که به مرور سیاست یا قانون نانوشته «شام فقط برای میزان» به آرامی محو شد. از دهه ۱۹۹۰، غذا به نماد جدیدی در جامعه تبدیل شد چون سبک زندگی و ساختمان‌سازی عوض شد اکنون اکثر آشپزخانه‌های منازل باز هستند و بنابراین مثل گذشته اتاق خاصی برای غذا نداریم.

محققان، مسئله مهمان نوازی افراطی را در برخی از فرهنگ‌ها به خاطرات محرومیت آنها مربوط می‌دانند
مسئله مهمان نوازی افراطی در برخی از فرهنگ‌ها به خاطرات محرومیت و فقر آنها مربوط است.

فرهنگ مهمان نوازی در سایر نقاط جهان

یکی از نکاتی که در طوفان توییتری که از آن صحبت کردیم مطرح شد، بحث فرهنگ مهمان نوازی است و این که مردم کشورهای دیگر در این زمینه چطور رفتار می‌کنند؟ آیا آنها سخاوتمندتر هستند؟

کریشندو ری، استاد مطالعات مواد غذایی در دانشگاه نیویورک که خودش در هند بزرگ شده، در پاسخ به این سوال می‌گوید که در هر فرهنگی احساس مهمان‌نوازی وجود دارد، اما برخی از گروه‌های قومی از الزامات اخلاقی قوی‌تری برای تغذیه دیگران برخوردارند.

چون برخی کشورها در تاریخشان تجربه‌های از فقر و گرسنگی داشته‌اند، احتمالا مهمان نوازی در آنها اهمیت بیشتری دارد؛ بنابراین می‌توان گفت در جوامعی با سابقه طولانی فقر، خاطره گرسنگی، باعث ایجاد حس مهمان‌نوازی در آن مردم شده است. به عنوان مثال، در طول قحطی بنگال در سال ۱۹۴۳، حدود سه میلیون نفر بر اثر گرسنگی و بیماری‌هایی که به دلیل سوء تغذیه تشدید شده بودند، جان خود را از دست دادند و این مسئله هنوز هم در مردم این کشور رایج است که مدام با یادآوری آن به تقسیم غذایشان با همسایگانشان ادامه می‌دهند و حتی به صراحت می‌گویند تجربه قحطی باعث شده آنها فقر را بهتر درک کنند و بخواهند مهمان نوازتر باشند.

حتی عده‌ای از محققان، مسئله مهمان نوازی افراطی را در برخی از فرهنگ‌ها به خاطرات محرومیت آنها مربوط می‌دانند و به عبارتی می‌توان گفت اغلب مردم در جوامع فقیر تلاش می‌کنند فقر و کمبودشان را با سخاوت بیش از حد، هدیه دادن و مهمان نوازی جبران کنند.

اینکه تاکید بر اهمیت غذا در فرهنگ مهمان نوازی، به تجربه قحطی مربوط می‌شود یا نه، چندان مشخص نیست. آنچه مسلم است، تفاوت الگوهای پذیرفته شده فرهنگی است. بدون تردید، الگوی مهمان‌نوازی سوئدی‌ها، برای اهالی این کشور قابل درک و پذیرفتنی است و مهاجران خاورمیانه‌ای این کشور، به سادگی با این سبک مهمان‌نوازی کنار نمی‌آیند.

نویسنده

حبیبه مجیدی

مترجمی بودم که دوست داشت روزنامه‌نگار باشد؛ روزنامه‌نگاری شدم که به دنیای روابط عمومی آنلاین کشیده شد و در نهایت نویسنده‌ای شدم تا همچنان بیاموزم.

بیشتر بخوانید

سایه جنگ سوریه روی بشقاب‌های غذا

توزیع غذا در میان آوارگان سوری

آبراهام مازلو، روانشناس آمریکایی در هرم نیازهای انسان می‌گوید غذا، اساسی‌ترین نیاز بشر است؛ نیازی که میان زندگی و مرگ، مرز می‌کشد. با این حال، گرسنگی یکی از اپیزودهای تکراری تاریخ انسانی بوده است. ناامنی غذایی، همیشه بشر را تهدید کرده و در سال‌های اخیر، جنگ‌های انسانی مثل جنگ سوریه و تغییرات اقلیمی سهم مهمی را در ایجاد این ناامنی بازی کرده‌اند.

به طور کلی در زمان جنگ، کیفیت زندگی یک جامعه پایین می‌آید. مهاجرت‌های به‌ظاهر خودخواسته اما اجباری، نابودی صنایع و چرخ‌های اقتصاد و ویران شدن طبیعت و از دست رفتن دارایی‌های طبیعی و در کنار همه اینا، کمبود آب و غذا، بر زندگی افراد تاثیر گذاشته و سرنوشت کشورها را تغییر می‌دهند.

شیوع بیماری‌ها از یک طرف و کمبود مواد غذایی و پایین آمدن کیفیت تغذیه از طرف دیگر، بر مردم درگیر جنگ تاثیر می‌گذارد. به عنوان نمونه می توان به رواج بیماری بری بری در میان سربازان ژاپنی و تلاش ارتش ژاپن برای حل این بحران از طریق تغییر رژیم غذایی اشاره کرد.

در یک دهه گذشته و بعد از روی دادن «بهار عربی» در خاورمیانه، بسیاری از کشورهای این منطقه از جهان به نحوی درگیر جنگ‌های داخلی، منازعات محلی و بحران‌های اقتصادی شده‌اند. یکی از این کشورها سوریه است که در جریان جنگ داخلی‌اش با بحران‌های جدی غذایی روبرو شد. طبق آمارهای دفتر غذای سازمان ملل متحد، این جمعیت هم اکنون از نظر دستیابی به غذای کافی جهت سیر کردن شکم با مشقت روبرو هستند.

آوارگان جنگ و تامین نیازهای غذایی 

«واقعا وحشتناک است که تامین یک وعده غذایی ساده، از دسترس اکثریت خانواده‌ها خارج است». گوینده این جمله جسیکا لاوسُون (Jessica Lawson) سخنگوی برنامه جهانی غذا است. برای لمس کردن این جمله کافی است به واقعیت زندگی روزانه مردم سوریه مواجه شویم.

کمپ آوارگان سوری
تصویر از کمپ اوارگان سوری در مرز ترکیه و سوریه در روستای عتمه در استان ادلب سوریه گرفته شده است.

جایی در میان یکی از ۱۱۵۰ کمپ آوارگان سوری در قسمت‌های شمالی این کشور، عبدالمجید، مرد میانسالی که ریش و موهای سفید و چشمهای آبی رنگ دارد، اشک‌هایش را پاک می‌کند و می‌گوید «این شرایط بدتر از مرگ است. شاید بدون اینکه یک بار دیگر بچه‌هایم را ببینم از دنیا بروم.» توضیح می‌دهد که روستایشان در سه کیلومتری مَعرَه النُعمان قرار داشته است و حملاتی که به آنجا انجام شد، چیزی از حمله به هیروشیما کم نداشت. به بچه‌هایی اشاره می‌کند که یتیم شده‌اند و در دسته‌های چهار و پنج نفره با هم لابه‌لای خرابه‌های سیمانی شهر پیش از این راه می روند.

«از زمان کاهش شدید ارزش لیر سوریه حتی خرید یک بسته نان هم برایمان آرزو شده. قبل از این شش یا هفت بسته نان خریداری می‌کردیم، اما الان قیمت هر بسته به ۸۰۰ لیره رسیده است. از پس خریدن یک عدد مرغ هم برنمی‌آیم، چون قیمتش شش تا هفت هزار لیره است. یک کیلو گوجه ۷۰۰ لیره و یک کیلو خیار ۵۰۰ تاست. حتی برای خرید سبزیجات مصرف یک روز هم باید ۱۵۰۰۰ لیر بدهیم. این درحالی است که متوسط درآمد روزانه در اینجا ۱یک تا دو دلار است. چطور می‌توانم برای خانواده‌ام غذا تهیه کنم؟».

خانواده عبدالمجید از پنج نوه و دختر و همسرش تشکیل شده است که با هم در چادری زندگی می‌کنند. تمام وسایل زندگی مثل رختخواب، فرش، کمد و یخچال را در همین فضا جا داده‌اند و در قسمتی هم اجاق گاز رومیزی و کپسول گازی قرار دارد که روی آن غذا درست می‌کنند. چشم‌های رنگی و درشت نوه‌های او به سفره‌ای خیره شده که چند تکه نان و لیوان چای رویش چیده‌اند. غذایی که مثل میلیون‌ها نفر دیگر از طریق سازمان‌ها و نهادهای غیرانتفاعی و کمک‌رسان بین‌المللی یا با پولی که اقوام از خارج از کشور می‌فرستند به زحمت تهیه می‌شود.

قیمت‌های نجومی غذا و سوخت، درآمد ناچیز و از دست دادن خانه و کاشانه، در کنار از بین رفتن زیرساخت‌های کشور، باعث شده تا تولید غذا کاهش پیدا کند و ناامنی غذایی گسترده در سراسر سوریه رخ بدهد. به عنوان مثال، تولید گندم این کشور به نسبت قبل از جنگ حداقل ۲۵% کمتر شده است. به دنبال آن مصرف غذاها و موادغذایی نیز در قیاس با سطح حداقلی پیشنهادی پایین‌تر است. مثلا مردم سوریه دستکم ۲۵% کمتر از سطح توصیه شده جهانی سبزی مصرف می‌کنند.

تغذیه آوارگان سوری
مادر سوری در حال تغذیه فرزندش با غذای اهدایی برنامه جهانی غذاست.

آمارهای اواخر سال ۲۰۲۰ برنامه جهانی غذا، تخمین می‌زند که هم اکنون ۶۰ درصد از مردم سوریه با ناامنی غذایی روبرو هستند. عدد یاد شده به نسبت یک سال قبل از انتشار این گزارش، که ۹ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر بود، روندی افزایشی را نشان می‌دهد. سخنگوی برنامه جهانی غذا ترجمه این آمارها را اینگونه بیان می‌کند «تعداد بیشتری از مردم سوریه در گرداب گرسنگی، فقر و ناامنی غذایی افتاده‌اند.»

بحران غذا در مناطق جنگ زده

برای رسیدن به مرز لبنان و سوریه از شهر بیروت، نیاز به یک ساعت رانندگی دارید تا به منطقه‌ای کوهستانی با شرایطی کاملا مدیترانه‌ای برسید. کسی چه می‌داند؟ اگر اینجا خاورمیانه نبود شاید تصور می‌کردید میان اینهمه درخت انگور، در ایتالیا یا قبرس قدم می‌زنید.

در این محل دره‌ای است که کمپ‌های پناهجویان سوری در دل آن قرار دارد، در واقع آن طرف کوه‌ها، سوریه است. منظور از کمپ مجموعه‌ای زاغه‌مانند از انبوه تیر آهن‌های زنگ زده، درهای ورق حلبی، مشما و پلاستیک و پارچه و چادرهایی است که کنار هم گُله‌به ‌ُله نشسته‌اند و مردمی داخل‌شان روز را شب می‌کنند.

مادربزرگ صدیقه که ۸۵ ساله است، هشت سال اخیر را همینجا زندگی کرده است. روزها بیرون محل زندگی‌شان نشسته و برای نوه‌های خودش و همسایه‌هایی که دور و برش را می‌گیرند شعر و قصه می‌خواند. خانه آنها اتاقی جداگانه به عنوان آشپزخانه دارد که تصویرش با آشپزخانه‌های معمولی بسیار متفاوت است.

یک پنجره محقر بدون چهارچوب و شیشه، نور و هوا را به درون فضای تاریک راه می‌دهد. کف آشپزخانه سیمانی است و اجاق گاز تک شعله‌ای را به کپسول آبی رنگی وصل کرده‌اند تا پخت و پز رویش انجام شود. دو قفسه بزرگ فلزی را به دیوار تکیه داده‌اند که یکی حاوی انواع ظرف‌های پلاستیکی محتوی مواد غذایی است و دیگری بیشتر محلی است برای آویزان کردن یا قرار دادن ظروف مختلف.

جایی در سطل زرد رنگی چند بادمجان پلاسیده و رنگ پریده قرار دارد، چند سیب‌زمینی هم داخل آبکشی روی گنجه گذاشته‌اند. زنی جوان سقف آشپزخانه را نشان می‌دهد که از چند الوار موازی و پارچه و پلاستیک پوشیده شده و می‌گوید یک بار شعله گاز بلند شد و سقف آتش گرفت. با این حال، نهایت تلاششان را برای تمیز و مرتب نگه داشتن این فضا به کار گرفته‌اند که نشانه احترام گذاشتن‌شان به خانه و محل زیست است.

زندگی آوارگان سوری
خانواده‌ای از جنگ‌زدگان سوری در حال صرف غذا داخل چادر هستند.

اما شاید فکر کنید مسئله فقط بدست آوردن غذای آماده است، درحالیکه چالش پیدا کردن غذا و مواد اولیه غذایی در سوریه، به مرحله کاشت و برداشت محصول هم می‌رسد. در شمال سوریه که محل حضور تعداد زیادی از آوارگان درون مرزی این کشور است، تامین نیازهای غذایی به کشورهای همسایه مثل لبنان و ترکیه نیز بسیار وابسته است. در نتیجه، تحولات اقتصادی و سیاسی داخل ترکیه نیز مهم است؛ چون در این مناطق برای خرید و فروش از لیر ترک استفاده می‌شود و کالاها در بازار سیاه با چندین برابر قیمت به فروش می‌رسند.

نان، وعده غذایی اصلی در سوریه و منبع بقای درصد زیادی از جمعیت کشور است که قادر نیستند غذای دیگری را برای فرزندانشان تهیه کنند و راهکار حکومت سوریه برای توزیع نان، اختصاص جیره نان و به‌کار گیری سیستم کارت هوشمند بود. در کل این کشور، نان غذایی است که در دسترس اکثر خانواده‌ها قرار دارد. در مورد آرد هم همین ماجرا صادق است و با وجود اهمیت آرد، قاچاق آن از یک منطقه به منطقه دیگر بحران‌هایی را ایجاد می‌کند.

این‌ها در حالی است که قبل از جنگ، سوریه یکی از مهمترین تولیدکنندگان محصولات کشاورزی در خاورمیانه بود؛ ۴۰ درصد از جمعیت این کشور در بخش‌های کشاورزی یا دامداری کار می‌کردند و سوریه می‌توانست نیازهای غذایی مردمش را تامین کند. اما به خاطر نابودی زمین، مین‌گذاری زمین‌های کشاورزی، سوزاندن محصولات کشاورزی (مخصوصا کشت گندم) و حملات هوایی در مناطق شمالی سوریه، دیگر کشاورزی‌ای باقی نمانده است.

وضعیت کشاورزی در سوریه
آتش‌سوزی و خرابکاری‌ها در مزارع گندم سوریه، خسارات زیادی به مردم زده است.

می‌گویند آتش‌سوزی‌های عمدی با هدف گسترش قحطی و ایجاد مشکلات بیشتر برای دولت مرکزی انجام می‌شود تا مداخله‌گران خارجی بتوانند راحت‌تر به اهداف خود برسند. در نتیجه این حملات هوایی، دهقانانی که برای کار سر زمین می‌روند جان خود را از دست داده ،مجروح می‌شوند یا باید با دست خالی آتش افتاده به جان محصول را خاموش کنند.

منطقه خاورمیانه به علت وابستگی به واردات گندم و غلات دیگر از دو کشور روسیه و اوکراین، بیشترین آسیب را در نتیجه جنگ اخیر این دو دیده است؛ به ویژه که نان یکی از اصلی‌ترین غذاها در کشورهای این منطقه است و گندم نیز در تهیه بسیاری از دستورهای غذایی به کار می‌رود.

البته در کنار جنگ، بیابان‌زایی و تغییرات اقلیمی هم زمین‌های قابل کشت را هر چه بیشتر تحلیل برده‌اند و باعث شده تا سطح تولید گندمی که قبلا به چهار میلیون تن در سال می‌رسید اکنون به ۱یک میلیون تن کاهش پیدا کند. واردات گندم از روسیه به عنوان جایگزینی برای جبران کمبود تولید داخلی برنامه‌ریزی شده است، اما از زمان جنگ روسیه و اوکراین، سوریه هم به عنوان کشوری واقع در خاورمیانه با محدودیت‌های هرچه بیشتر در تهیه غذای مردم مواجه است.

نقش سازمان‌های بین‌المللی، غیرانتفاعی و خیریه‌ها در کمک به رفع گرسنگی

از بعد از آغاز نبرد سوریه، کشورهای مختلف به روش‌های مختلفی مانند ارسال کمک‌های بشردوستانه، کمک به اسکان آوارگان یا پذیرش آواره‌ها سعی در تسکین دادن بحران در این کشور داشته‌اند. سازمان‌های خیریه زیادی در خاک سوریه یا کشورهای اطراف آن مانند لبنان و ترکیه در راستای غذارسانی به پناهجویان سوری فعالیت می‌کنند.

از جمله این سازمان‌ها و انجمن‌ها و خیریه‌ها می‌توان به امداد به سوریه (Syria Relief)، امداد اسلامی (Islamic Relief)، کلاه سفیدها (White Helmets)، امداد اسلامی در سراسر دنیا (Islamic Relief Worldwide)، شِلتِرباکس (Shelter Box)، یونیسف (UNICEF)، نو دی (Nu Day)، اکشن اِید (Action Aid)، سازمان بین‌المللی معلولان (Handicap International)، آکسفام  (Oxfam) ، وار چایلد  (War Child)، هلال احمر ترکیه، کمیته نجات بین‌الملل و ….. اشاره داشت.

اهدای کمک غذایی از طرف سازمان های جهانی به مردم سوریه
کمک‌های غذایی که توسط برنامه جهانی غذا برای سوریه ارسال شده است.

به عنوان نمونه، وطن یو کی (Watan UK) خیریه کوچکی است که در انگلستان ثبت شده و در زمینه ساماندهی به وضعیت آوارگان جنگ سوریه فعالیت می‌کند و بخشی از فعالیتش بر تامین بسته‌های غذایی متمرکز است. سبد غذایی وطن یوکی شامل انواع آیتم‌های غذایی مثل برنج، عدس، انواع لوبیا، پنیر، روغن غذاهای کنسروی، چای، قهوه و آرد است. حتی بعضی وقت‌ها گوشت و شیر خشک بچه هم توزیع می‌شود. قرار است به این ترتیب نیازهای تغذیه‌ای ضروری جهت بقا تامین شود.

استفاده از دانش گیاه قوم‌شناسی برای تامین مواد اولیه غذا در سوریه

از گذشته تا امروز، گیاهان خوراکی وحشی یکی از منابع مهم تغذیه انسان بوده‌اند. وقتی که غذا به طور معمول در دسترس قرار نداشته باشد، دانش گیاه قوم‌شناسی (Ethnobotany) در شرایطی مانند فجایع طبیعی یا منازعات احیا می‌شود. اکنون ۱۱ سال از آغاز جنگ در سوریه می‌گذرد. جنگی که بعد از جنگ دوم جهانی، بزرگترین بحران‌های مرتبط با نبردهای نظامی را رقم زده است.

در این منطقه از جهان، گیاهان خوراکی وحشی به لحاظ فرهنگی اهمیت دارند و در دوران جنگ داخلی، استفاده از آنها برای تکمیل سفره محلی مردم دوباره رایج شده است. بررسی تاثیر جنگ سوریه بر کاربرد گیاهان خوراکی وحشی و انواع گونه‌های گیاهی مورد استفاده ، موضوع مطالعه‌ای بوده که حد فاصل ماه مارچ ۲۰۲۰ تا مارچ ۲۰۲۱ در طَرطوس (Tartus)  صورت گرفته است. طرطوس شهری بندری در جنوب‌ غربی سوریه است که در ساحل مدیترانه بنا شده است و قدمت آن به دوران فنیقی‌ها بازمی‌گردد. این شهر که دویست سال قبل از میلاد مسیح ساخته شده، حکومت رومیان و بیزانسی‌ها را دیده است.

در نتیجه این بررسی‌ها مشخص شد مردم از ۷۵ نوع گونه گیاهی وحشی به عنوان غذا و نوشیدنی استفاده می‌کنند. تقریبا دو سوم (۶۴%) افراد مصاحبه‌شونده خبر دادند که در طی جنگ، اتکای آنها به گیاهان وحشی به عنوان منبع غذایی، روزبه‌روز افزون شده است. گونه‌های کاسنی، زعتر، درخت سماق و زول گرمسیری در میان گیاهانی بودند که عده زیادی از مصاحبه‌شونده‌ها نام بردند. همچنین محبوبترین غذاهایی که از گیاهان وحشی درست می‌شود، سلیق (Sleeq-سبزیجات برگدار آب پز)، زعتر (Zaatar  – غذایی برای مصرف در وعده صبحانه/ شام)، و لوف (Louf – نوعی سوپ) بودند.

انواع غذاهای محلی سوری با گیاهان وحشی
چند غذا که با استفاده از دانش گیاه قوم‌شناسی تهیه می‌شوند، به ترتیب ۱: سلیق، ۲ زعتر، ۳ لوف،۴ غذایی با سبزیجات پخته.

آشپزی با گیاهان خوراکی وحشی به عنوان راهی برای بقا

از آنجا که گیاه قوم‌شناسی را علم بقا نامیده‌اند، اهمیت آن طی درگیری‌های نظامی افزایش پیدا می‌کند. در بحران‌هایی که غذای معمول در دسترس نیست، مردم رو به دانش گیاه قوم‌شناسی اکولوژیکی خودشان می‌آورند تا نیازهایشان را از محیط اطرافشان تامین کنند. 

در سوریه به عنوان بخشی از حوزه مدیترانه، سبزیجات پخته و سالادهایی که از گیاهان وحشی تهیه می‌شوند از دیرباز اهمیت داشته‌اند. تا قبل از بروز جنگ نیز جمع‌آوری گیاهان وحشی از طبیعت، بخشی از مواد لازم برای خوارک‌پزی محلی سوری بوده است. در طرطوس نیز جمعیتی ۱۷۰ هزار نفری از آوارگان کوچ کرده از دیگر مناطق جنگ‌زده سوریه زندگی می‌کنند و این ناحیه هرچند به تنهایی چندان تحت تاثیر جنگ نبوده، اما از تاثیرات جانبی آن در امان نمانده است و با کمبود غذا، تحریم‌های اقتصادی، توانایی پایین خرید مردم، کمبود نیروی کار، کمبود سوخت و فقدان تولید محصولات کشاورزی روبروست.

اصلی‌ترین دلیل مردم برای افزایش اتکا به گیاهان خوراکی وحشی، بحران اقتصادی‌ای است که کل کشور را بعد از جنگ در خود فرو برده است و قیمت غذا و قدرت خرید مردم را تحت الشعاع قرار داده است. منازعه داخلی سوریه بر در دسترس بودن و انتخاب گونه‌های گیاهان خوراکی وحشی اثرگذار بوده است.

دانش گیاهان بومی تا قبل از جنگ روندی نزولی داشت، اما بعد از جنگ به علت نیاز به تامین غذا، اطلاعات در این باره بیشتر شده است. مردم می‌گویند حالا برای محصولات بازاری، جایگزین‌هایی را در طبیعت پیدا می‌کنند و این کار به پس‌انداز بیشتر پول کمک کرده است.

به گفته شرکت‌کنندگان در این تحقیق، آنها مصرف گیاهان خوراکی وحشی مثل زول گرمسیری و پنیرک قرمز روییده در سایت‌های انسان‌شناسی و باغستان‌های اطراف را از زمان جنگ شروع کرده‌اند. از طرف دیگر گونه‌هایی مانند گیاه کنگر که در ارتفاعات کوهستانی و نواحی دور افتاده می‌روید، به علت موانعی که از نظر جابجایی و دغدغه‌های امنیتی وجود داشت کمتر مورد استفاده قرار گرفتند.

آشپزی در جنگ
مردم سوریه بعد از شروع جنگ رو به استفاده از گیاهان خوراکی وحشی در غذا آورده‌اند.

خانواده‌های گیاهانی که بیشترین فراوانی  را در پاسخ‌های مردم داشتند به ترتیب کاسنیان (۱۵ گونه)، باقلائیان (۸ گونه)، نعنائیان (۷ گونه)، چتریان و گل سرخیان (هر کدام ۵ گونه) بودند. کاسنیان شامل گیاهانی است که بیشتر به صورت سبزیجات پخته تهیه می‌شوند. از سوی دیگر، باقلائیان عمدتا شامل ادویه‌ها و گیاهانی بود که خشک و آسیاب می‌شوند، در حالی که نعنائیان گونه‌هایی را دربرمی‌گیرد که بیشتر به عنوان میوه‌های تازه مصرف می‌شود.

در نهایت، گونه‌های زیر توسط۸۰ درصد پاسخ‌دهندگان نام برده شدند؛ زعتر، درخت سماق، زول گرمسیری، کاسنی معمولی، گاوزبان خارک دار، تره کوهی، کنگر فرنگی و پنیرک. از سوی دیگر، گونه‌های آب تره، ترشک درشت، آویشن و گل شیپوری توسط ۶۰ تا ۸۰ درصد شرکت‌کننده‌ها یاد شدند.

ایجاد ناامنی غذایی؛ جنایت علیه بشریت

بحران غذا در سوریه، از یک سو به علت فرسایشی شدن جنگ و از بین رفتن بسیاری از زیرساخت‌های اقتصادی شدت گرفته و از سوی دیگر با تحریم‌هایی اعمال شده از سوی کشورهای غربی تشدید می‌شود. این اقدامات در حالی است که در ۲۴ می ۲۰۱۸، شورای امنیت سازمان ملل متحد برای اولین بار طی قطعنامه‌ای، ایجاد ناامنی غذایی به عنوان یک تاکتیک جنگی را محکوم کرد. این موضوع جان ده‌ها میلیون نفر از مردم جهان را تهدید می‌کند، چون از میان ۸۱۵ میلیون نفری که در سال ۲۰۱۶ از سوء تغذیه مزمن رنج می‌بردند، ۶۰ درصد آنها در مناطقی زندگی می‌کردند که یا درگیر درگیری‌های مسلحانه بودند یا تحت تاثیر این نوع درگیری‌ها قرار گرفته بودند.

پخت نان در منازل سوری ها
زنی روستایی در سوریه در حال پخت نان در تنور خانگی است.

هدف سازمان ملل از صدور این قطعنامه آن بود که در کشورهای درگیر با جنگ (چه جنگ داخلی و چه بین‌المللی) ذخایر مواد غذایی، مزارع، بازارها و سایر مکانیسم‌های توزیع دست نخورده باقی بماند. در این سند، سازمان ملل متحد از طرف‌های درگیر می‌خواهد که به امدادگران و گروه‌های بشردوستانه اجازه دسترسی بلامانع به مناطقی را بدهد که با بحران‌های غذایی روبرو هستند و صراحتا بیان می‌کند که «استفاده از گرسنگی دادن به غیرنظامیان به عنوان روشی برای جنگ، یک جنایت جنگی است».

به علاوه، نباید از تاثیر جنگ روسیه و اوکراین بر موضوع سوریه و افزایش سرسام‌آور قیمت مواد غذایی عمده مثل گندم در این کشور غافل شد. این اثر دومینووار البته نه تنها منطقه خاورمیانه، بلکه کل دنیا را تحت الشعاع قرار داده است. افزایش قیمت موادغذایی و سوخت در کشورهای اروپایی هم بازتابی از همین عدم امکان صادرات محصولات غله دو کشور درگیر جنگ به دیگر نقاط دنیاست. بحرانی که به نظر می‌رسد تبعات آن هرچه بیشتر اقفشار  کم‌درآمدتر را در جوامع تحت فشار قرار خواهد داد و امنیت غذایی‌شان را بیشتر مورد تهدید قرار می‌دهد.

قصه یک کافه وگن در شهر گوشت دوست‌ها

آیتم های غذایی وگان روی میز

ساعت چهار بعدازظهر یک روز بهاری در فروردین ۱۴۰۱ است؛ خیابان‌ها خلوت و هوا گرم‌تر از آنی است که در فصل بهار انتظار داریم. مقصد من، کافه قنادی وگنی در مرکز تهران است. با وجود بالا رفتن گرایش به مصرف غذاهای گیاهی، باز هم راه انداختن چنین کافه‌ای، در منطقه‌ای از شهر که بوی برگر و کباب می‌دهد، کمی عجیب به‌نظر می‌رسد. همین بهانه برای گپ زدن با مدیر این کافه گیاهی کوچک کافی است. آدرس سرراست است. همان ابتدای کوچه گلدان‌های بزرگ و میز و صندلی‌های کافه‌ای را می‌بینم و از یکی از همسایه‌ها آدرس دقیق را می‌پرسم و می‌گوید «همین جاست، ندا خانم داخل است». در کافه منتظرم نشسته؛ ندا فتح الله نژاد لبخند می‌زند، چهره گندمگونی دارد، رک و راحت است و به همه سوالات با رویی‌خوش پاسخ می‌دهد.

خیلی اتفاقی کافی‌چی شدم

ندا با فاصله کمی از کبابی‌ها و جگرفروشی‌های محله هفت تیر کافه‌اش را راه‌انداخته. خودش می‌گوید:«من قصدی برای راه‌اندازی کافه نداشتم، پیش آمد. اینجا متعلق به یکی از دوستانم بود، به من زنگ زد و پیشنهاد داد اگر دوست دارم کافه را اداره کنم و با هم شریک باشیم. من همیشه می‌خواستم برای طبیعت و سلامتی مردم کاری کنم. بنابراین پیشنهاد را قبول کردم و تصمیم گرفتم تفکراتم را با راه‌اندازی یک کافه وگان پیاده کنم.»

در ادامه می‌گوید از اینکه چنین کافه‌ای بازار خوبی دارد یا نه، خبری نداشته و برایش مهم هم نبوده. بعد هم توضیح می‌دهد که کمی بعد از راه‌انداختن کافه کرونا آمده و برای مدتی همه چیز تعطیل شد. ندا اضافه می‌کند:«اما من ماندم و الان سه سال است که اینجا هستم. آمدم اینجا و کار را یاد گرفتم. بالاخره چون پای سرمایه خودمم هم وسط بود، باید تلاش می‌کردم».

خانم فتح الله نژاد؛ مدیر کافه وگن ندا

داخل ویترین بزرگ کافه چند حباب قرار دارد. توی یکی از حباب‌ها کیک نسکافه‌ای است که برشی از آن برداشته شده، روی کیک بعدی حلقه‌های موز چیده شده و آن طرف‌تر، چند دونات با پوشش شکلات و اسپرینکل رنگی رنگی می‌بینم. یک کیک بزرگ شکلاتی گوشه راست ویترین نشسته و کوکی‌های طعم‌های مختلف مثل گردو و سیب یا کوکی شکلاتی با خامه وگان هم داخل جعبه‌های مقوایی چیده شده‌اند. خانگی بودنشان مشخص است.تازه زولبیا و بامیه هم هست که بدون تخم‌مرغ و شیر درست شده.

به بالا نگاه می‌کنم. روی ویترین، گوشه چپ، سه بوکه بزرگ شیشه‌ای محتوی کوکی‌های گیاهی هستند. یکی به شکل درخت کاج با طعم اسفناج، دیگری قلبی و قرمز با طعم لبو است و بوکه سوم برش‌های خشک شده میوه پرتقال داخلش است.

کوکی های وگن کافه وگن ندا
بوکه‌های کوکی‌های وگان بالای ویترین اصلی مغازه قرار داشتند.

سلیقه مشتری همه چیز را تعیین می‌کند

تا همین چند سال پیش، هر وقت وگان‌ها به رستوران و کافه‌ای می‌رفتند، باید خودشان را با گزینه‌های محدودی مثل انواع سالاد و سیب‌زمینی سرخ شده سرگرم می‌کردند. اما حالا می‌توان رد پای رستوران‌ها و کافه‌های وگان را در گوشه و کنار شهر پیدا کرد. اما دلیل سر زدن به یک کافه وگان، همیشه گیاهخوار بودن نیست. در سراسر دنیا این باور در حال گسترش است که غذاهای وگن هم می‌توانند خوشمزه، اشتهابرانگیز و در عین حال سالم باشند و حتی اگر گوشت‌خوار باشید، این غذاها می‌توانند سهمی از وعده‌های غذایی هفتگی‌تان را به خود اختصاص دهند.

طبق تخمین‌ها هم اکنون ۷۹ میلیون نفر – یا ۱% از جمعیت جهان- کاملا وگان هستند و ۱۴% گیاهخوارند، درعین حال ۴۴% از مصرف‌کننده‌ها نیز خود را متعهد به کاهش دادن مصرف گوشت کرده‌اند.

شاید در شرایطی که شمار گوشت‌دوست‌ها بیشتر از طرفداران رژیم غذایی وگن است، به‌راه انداختن چنین کافه‌ای چندان سودآور به نظر نرسد. اما ندا مشکلی با این واقعیت ندارد و می‌گوید در همین شرایط هم همه چیز را مطابق سلیقه مشتریانش می‌چیند:«منو را بر اساس سلیقه مشتری چیدیم. نوشیدنی‌ها و کیک‌ها همه از روی سفارش‌های مشتری‌ها داخل منو جا گرفتند. الان همه چیز داریم؛ از کیک وانیلی تا رِد وِلوِت، کیک شکلاتی، کوکی سیب و دارچین، کیک خامه‌ای، همبرگر گیاهی، بورک اسفناج و …ما به کیفیت کار اهمیت می‌دهیم. مثلا وقتی یک مشتری مبتلا به دیابت‌ از ما شیرینی رژیمی خریداری می‌کند، می‌دانیم که وجود قند در آن شیرینی سلامتی‌اش را به خطر می‌اندازد، پس باید واقعا شیرینی رژیمی بدون قند دستش بدهیم.» ندا بعد از صحبت درباره منوی کافه گیاهی‌اش توضیح می‌دهد:«ما داخل کافه چیزی درست نمی‌کنیم. تمام کیک و شیرینی‌ها را از بیرون تهیه می‌کنیم. من با کیک‌زن‌ها و شیرینی‌پزهای مختلفی کار می‌کنم. همیشه چند منبع برای تهیه کیک و شیرینی‌ها دارم.»

کیک‌های وگن شکلاتی و قلبی در ویترین داخل کافه وگن ندا قرار داشتند.

سبک زندگی وگان، اصول ما را تعیین می‌کند

آیا لازم است رستوران‌ها یا کافه‌های وگان انحصارا وگان باشند؟ یا می‌توانند در منویشان آیتم‌های غیر وگان را هم جا بدهند؟ بعضی افراد دوست دارند منوی کافه یا رستورانی که به آن مراجعه می‌کنند گزینه‌هایی را برای هر دو سر طیف وگن‌ها و غیر وگن‌ها داشته باشد. در همین راستا، رستوران‌های زنجیره‌ای مهمی مانند بَسکین اند رابینز (Baskin & Robbins)، برگر کینگ (Burger King)، دَنیز (Denny’s)، ساب وِی ( Subway) ، زیزی(Zizzi) و پیزا هات (Pizza Hut) تنها چند تا برندهایی هستند که غذاهای وگان را هم در منوی خودشان ارایه می‌کنند.

تا سال ۲۰۲۵، بازار غذای وگان در سراسر دنیا ارزشی معادل ۲۴٫۰۶ میلیارد دلار پیدا خواهد کرد.

همانطور که سازمان پتا (Peta) هم گفته، به این ترتیب می‌توان امیدوار بود همه‌چیزخوارها هم با غذاهای وگان آشنایی پیدا کنند و بدانند که این مدل غذاها هم مانند غذاهای گوشتی خوشمزه و دلچسب هستند؛ در نتیجه، شاید تمایل این افراد به مصرف گوشت کمتر شود. البته از آنسو عده زیادی از افراد وگان علاقمند به غذا خوردن در رستوران یا کافه‌ای کاملا وگن هستند. آنها اعتقاد دارند وقتی رستوران یا کافه‌ای صرفا غذای وگان عرضه می‌کند به احتمال زیاد، در جریان آماده‌سازی غذای وگان، استانداردهای خاص وگانیسم را هم رعایت می‌کند و همه چیز آن کافه یا رستوران، با اصولی که در سبک زندگی وگن به آن پایبند هستند مطابقت دارد.

مثلا ممکن است صاحب رستوران یا کافه یا بیشتر مشتریان وگن بوده و اساسا با پرورش و کشتار حیوانات مخالف باشند؛ پس طبیعی است که غذا خوردن در مکانی که گوشت کبابی کمی آنطرف‌تر از برگر سبزیجات سرو می‌شود، برای آنها قابل تحمل نباشد. ندا هم این موضوع را تایید می‌کند و می‌گوید: «چیزی که در کافه ما مهم است، نبودن ترکیب‌های غیر گیاهی است. مشتری‌های وگن نگران منطبق نبودن محصولات با سبک خاص زندگی‌شان هستند و به همین دلیل خیلی سوال می‌پرسند و حساس هستند. می‌خواهند دقیقا از موادی که داخل کیک و شیرینی و نوشیدنی ریخته شده اطلاع داشته باشند. ما دو برنامه به نام‌های «سه‌شنبه‌های مهربانی» و «جمعه‌های دورهمی» را در کافه برگزار می‌کنیم. ظرفیت کافه ما جمعا ۲۰ نفر است، ۱۶ نفر داخل دور میزها و چهار نفر هم بیرون می‌توانند حضور داشته باشند. در این برنامه‌ها از هر دری حرف می‌زنیم، گاهی بحث‌های محیط زیستی، وگانیسم، تغذیه، گاهی هم از مسائل دیگر صحبت می‌کنیم. برای تعامل با مشتری‌ها و جذب مشتری‌های جدید استوری زیاد تهیه می‌کنم، چون اعتقاد دارم باید مخاطب ببیند که ما اینجا چه کارهایی انجام می‌دهیم. به این ترتیب سلیقه و خواسته مشتری‌ها دستم می‌آید.»

میز و صندلی‌های داخل کافه مرتب و تمیز چیدمان شده است.

کافه وگن فقط برای وگن‌ها نیست

بنا به یافته‌های موسسه گود فود (Good Food Institute) برخی معتقدند وگانیسم، بخشی غیرقابل انکار از آینده صنعت غذاست. فروش غذاهایی که پایه گیاهی دارند تقریبا ۲٫۵ برابر نرخ فروش تمام انواع غذاها در حد فاصل ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰ بوده است. به علاوه، تقریبا نیمی از تمام وگان‌ها در فاصله سنی ۱۵ تا ۳۴ سال قرار دارند.

با این وجود، گرایش کامل به غذاهای وگان در ایران، قدمت زیادی ندارد و هنوز هم بسیاری از افراد، ترجیح می‌دهند غذاهای گیاهی تنها بخشی از رژیم غذایی‌شان را به خود اختصاص دهد. به همین دلیل است که کافه‌ی ندا فقط پذیرای وگان‌ها نیست. اینجا هر کسی می‌تواند برای چند ساعت هم که شده گیاهخواری را تجربه کند: «مشتری‌های ما بیشتر جوان‌ها هستند، دانشجو یا کارمند؛ اما جمع‌های دوستانه و خانواده‌ها هم اینجا می‌آیند. اغلب آنها به محیط زیست، سلامت غذا، حقوق حیوانات، کتابخوانی و مباحث روز علاقه دارند. هزینه‌ای که برای شیرینی و نوشیدنی در کافه ما پرداخت می‌کنند تقریبا هم اندازه کافه‌های غیر وگن است. بین مشتری‌هایمان وگن داریم، گیاهخوار یا مشتری معمولی هم داریم. اینطور نیست که فقط وگن‌ها سراغ کافه بیایند. بعضی‌ها مشتری ثابت هستند با هم دوست شده‌ایم و بعضی‌ها تصادفی اینجا می‌آیند، چیزی سفارش می‌دهند و باز هم مراجعه می‌کنند. افرادی هم بوده‌اند که تصادفی رد می‌شدند و تصادفی مشتری ثابت شدند.»

عکس از محیط داخلی کافه وگن ندا با ویترین و پیشخوان کافه گرفته شده است

به عشق کافه از دزفول تا تهران می‌آیم

همگام با اوج‌گیری علاقه مردم به رژیم وگان، در سراسر جهان، تقاضا برای کافه و رستوران‌های انحصارا وگان رو به افزایش است. مصرف‌کنندگانی که برای انتخاب رستوران و کافه علاوه بر توجه به منو، به این هم توجه دارند که آیا کسب‌وکار یاد شده به بحث پایداری و مسئولیت زیست‌محیطی هم توجه دارد؟ آیا از تولیدکننده‌های محلی حمایت می‌کند؟

ندا می‌گوید برای همراه شدن به افکار و سبک زندگی وگان‌ها، نیازی نیست وگان باشی. او توضیح می‌دهد: «من نه وگان هستم، نه گیاهخوار. این موضوع با کار من در تضاد نیست. اما شعارهایی که روی استند جلوی در کافه، یا داخل استوری و پست‌ها می‌نویسم واقعی هستند و مربوط به مسائلی که برای من مهم‌اند. شعار اصلی من، «اینجا عشق جاریست!»، شعار زندگی‌ام هم هست. من معتقدم هر کاری را با عشق انجام بدهیم به نتیجه می‌رسد. چالش‌های داخل کار زیاد است، اما من یاد گرفتم با همه چالش‌ها مواجه بشوم. خاطرات خوب و بد زیادی دارم. هم خاطرات بد هست، هم خوب؛ حتما خاطرات خوبم بیشتر است که امروز اینجا هستم.»

انواع کیک‌های وگن تازه در کافه وگن ندا سرو می‌شود.

ندا در ادامه صحبت‌هایش اضافه می‌کند:«من اهل دزفول هستم. هفته‌ای چهار روز مدیریت بخش بهداشت محیط بیمارستانی را در شهرم به عهده دارم و سه روز آخر هفته در کافه‌ام در تهران مشغول کارم. همه کارهای مربوط به کافه، استخدام، هماهنگی‌ها و تولید محتوا را خودم به تنهایی انجام می‌دهم.»

مصاحبه ما به آخر رسید، چند عکس از بیرون و داخل کافه گرفتم. همچنین عکس‌هایی از خانم مدیر و خوراکی‌های خوشمزه داخل کافه. همین موقع، تاکسی زرد رنگی جلوی در ایستاد و راننده میانسال چند کیک رنگارنگ را که سفارش‌های تحویلی آنروز بودند از صندلی عقب برداشت. خانم فتح اللهی نژاد کیک‌ها را با دقت روی میز داخل چید و نوعشان را توضیح داد.

جلوتر رفتم و قبل از عکس گرفتن، کیک‌ها را برانداز کردم. همگی با ظرافت خامه‌کشی شده بودند. روی کیک محبوب رِدوِلوِت، مرواریدهای خوراکی سفید و قرمز بود. کیک‌های نسکافه‌ای و وانیلی علاوه بر این مرواریدها، با خطوطی از شکلات هم تزیین شده بودند. خانم فتح اللهی چند بار جایجایشان می‌کند تا در زاویه مناسب عکس و فیلم تهیه کرده و در پیج کافه استوری کند. مشتری ها از حدودهای افطار می‌آیند و باید همه چیز حاضر باشد.

مهاجرت و تغییر مفهوم غذا

عصرهای جمعه، حیاط خانه مادربزرگ بوی آش می‌داد. بوی سبزی‌هایی که رشته‌های بلند و نازک خانگی، لابه‌لای‌شان قل می‌زدند؛ بوی سیرداغی که با نعنا خشک ترکیب شده بود. عصر جمعه در حافظه من، با عطر همان آش ثبت شده بود و سالها بعد، وقتی اتفاقی از خیابان شهر دیگری می‌گذشتم، رایحه‌ای شبیه همان، من را به عصر آفتابی جمعه‌ی آن سالها پرت کرد. غروب دلگیر دوشنبه بود و ردی از آفتاب روی زمین یخ‌زده‌ی زمستان شهر جدیدم پیدا نمی‌شد.

آش رشته برای من، فقط ترکیب حبوبات، سبزی‌ها، رشته و کشک نبود. آش رشته، ترکیبی بود که حیاط شلوغ مادربزرگ را به‌خاطرم می‌آورد. ترکیبی که می‌توانست حتی کیلومترها دورتر از آن خانه‌ی کلنگی، صدای خنده‌ی من ۱۰ ساله را در سرم بیندازد و برگی از خاطره‌های فراموش‌شده را از دفتر خاطرات فرضی‌ام بیرون بکشد. آش رشته می‌توانست زمان را سه دهه به عقب برگرداند و تنها با رایحه‌اش، در سرمای صفر درجه‌ی یک شهر دود زده، من را گرم و آفتاب‌سوخته کند.

من تنها کسی نیستم که با بوی ترکیب چند ماده غذایی، به ماشین زمان وارد می‌شوم. مطالعات نشان داده که زمانی که یک تجربه با یکی از حواس ما پیوند می‌خورد، خاطرات راحت‌تر و واضح‌تر به یادمان می‌آیند. فرقی نمی‌کند گوش‌هایمان صدای خمپاره را شنیده باشد، یا دست‌هایمان اولین برف را لمس کرده باشد، یا اینکه پرز‌های چشایی‌مان یک قاشق آش رشته را مزه‌مزه کرده باشد. در هر حال، حواس پنجگانه کار خودش را می‌کند و با تکرار یک تجربه حسی، خاطرات را از بایگانی ذهن بیرون می‌کشد.

رابطه انسان با غذا، رابطه‌ای پیچیده است که حداقل دو بعد مختلف را در بر می‌گیرد. از بعد زیستی، غذا ابزاری غیرقابل حذف است که با سلامت و زندگی آدم‌ها گره خورده است و از سوی دیگر، غذا نقش‌های اجتماعی، روانی و فرهنگی را برعهده دارد و بر ابعاد غیر زیستی زندگی آدم‌ها، تاثیر می‌گذارد. از یک طرف همان کاسه آش، برای چند ساعتی سیرمان می‌کند و از طرف دیگر، عواطف و خاطرات را در حافظه‌مان کدگذاری می‌کند. انگار غذا، تنها ابزاری برای تسکین گرسنگی نیست! بلکه راهی برای برقراری ارتباط با دیگران و حتی نمایش عشق یا تنفر است.

غذا و مهاجرت
غذا می‌تواند ما را به خاطرات و گذشته‌مان پیوند دهد و کیلومترها دور از خانه، احساس خوشایند تعلق به خانه را در ما زنده کند.

ما هویت‌مان را می‌خوریم

بشقاب غذایی که در دست شماست، تنها یک ماشین زمان نیست؛ بلکه می‌تواند شما را با مکان‌هایی که پیش از این در آنها قدم برداشته‌اید پیوند دهد. مهم نیست از شهرتان به شهری دیگر مهاجرت کرده‌اید یا اینکه قاره‌ها را پیموده‌اید و حسابی از خانه دور شده‌اید! اگر مهاجر باشید، هیچ چیز به اندازه غذا، شما را به گذشته و اصالت‌تان نزدیک نمی‌کند. با این وصف، نقش نمادین غذا، گاهی از نقش اصلی‌اش -یعنی همان سیر کردن مصرف‌کننده- اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

غذا نقش مهمی را در زندگی مهاجران بازی می‌کند. مهاجرت، دنیای افراد را به ناگهان دستخوش تغییر کرده و آنها را به بحران «احساس تعلق» وارد می‌کند و غذا همان چیزی است که می‌تواند احساس تعلق به خانه را بار دیگر ایجاد کند.

در جریان تغییرات فراوان و بحران‌های رنگانگ، هنوز یک عامل فرد را به هویت پیشینش پیوند می‌دهد؛ غذا؛ ابزاری که در عین حفظ هویت قومی افراد، نقش مهمی را در خو گرفتن‌شان با موقعیت تازه بازی می‌کند. حفظ الگوی غذایی سنتی راهی برای بازآفرینی «خانه» است. انگار غذا استعاره‌ای از خانه است و الگوی غذایی، راهی برای تحکیم پیوند فرد با گذشته‌اش. از سوی دیگر، آداب غذایی، به فرد برای احیای عادات اجتماعی و مذهبی‌اش کمک می‌کند. پختن یک غذای خاص در یک روز خاص، راهی برای اجرای آیینی است که باورها و اعتقادات افراد را تقویت می‌کند. شاید به همین دلیل بود که سالها بعد، هر بار که آفتاب روی بالکن خانه پهن می‌شد و مرا دلتنگ روزهای گرم کویر می‌کرد، بساط آش را به راه می‌انداختم و خودم را قاشق به قاشق به روزهای کودکی‌ام می‌کشاندم.

وقتی خاطره‌ها طعم دارند

سنت ها و غذا
باورها، خاطره‌ها و عاداتمان، در شیوه پخت، سرو و خوردن غذا خود را به نمایش می‌گذارند.

برای بسیاری از کسانی که در بزرگسالی مهاجرت می کنند، طعم آشنا، فاصله بین کشورهایی فعلی و سرزمین مادری را کاهش می‌دهد و به ابزاری برای کاهش دلتنگی تبدیل می‌شود. پس در اینجا، غذا از مکان و زمان فراتر می‌رود و مثل یک جادو عمل می‌کند.

فروشگاه‌هایی که مواد غذایی خاستگاه مهاجران را به فروش می‌رسانند، تنها محلی برای فروش مواد غذایی نیستند. بلکه یک «فضای اجتماعی» برای وصل کردن آدم‌ها به گذشته و اصالت خود هستند. این پایگاه‌های بومی، احساس آشنایی، اطمینان و امنیت را در مهاجران ایجاد می‌کند. فروشگاهی که در قلب برلین، سبزی قرمه را با همان فرمول ایرانی در مقابلت قرار می‌دهد، یا در یکی از کوچه‌های فرعی تهران، رشته آش را به باریکی همان رشته‌های خانگی می‌فروشد، پا را از برآورده کردن نیازهای غذایی فراتر می‌گذارد. آنجاست که تصمیم می‌گیری کلمات را کمی لهجه‌دارتر ادا کنی و سراغ خوراکی‌هایی را بگیری که در آن شهر، کمتر احتمال پیدا کردن‌شان را می‌دادی.

تجربه خرید یا مصرف غذای بومی، آن هم در کیلومترها دور از خانه، چیزی فراتر از تجربه طعم و مزه‌ای آشناست. این اتفاق به ما یادآوری می کنند که خرید، تهیه و مصرف غذا، راهی برای بازگرداندن مهاجران به خانه است (حتی برای چند دقیقه).

فضای غذایی مهاجران از شهر یا کشور مقصد جدا نمی‌شود. زندگی گذشته و حال مهاجران، در این فضا به هم پیوند می‌خورد و در هم تنیده می‌شود. با این وجود، نسل دوم مهاجران میل بیشتری به همسو شدن با الگوهای غذایی سرزمین جدید دارند. فشار همسالان در مدرسه و دانشگاه از یک طرف و تاثیر رسانه‌های کشور جدید از طرف دیگر، فاصله آنها را با الگوهای غذایی کشور مبدا زیاد می‌کند.

خداحافظی با دیزی سنگی؛ سلام به کیمچی

تغییر در شیوه وفاداری به الگوی سنتی غذا، واقعیتی است که نمی‌توان انکارش کرد. حتی اگر این تغییر آگاهانه و برای همرنگ جماعت شدن نباشد، باز هم رخ می‌دهد و چند دهه بعد از خروج از سرزمین اصلی، روایتی متفاوت از غذاهای سنتی یا عادات غذایی را به نمایش می‌گذارد. با تغییر مواد اولیه، رسپی‌های سنتی هم دستخوش تغییر می‌شوند. طعم قرمه‌سبزی پخته شده در قلب ایتالیا، کم کم از قرمه‌سبزی سنتی اهوازی فاصله می‌گیرد و رشته‌های پهن و خمیری تهرانی، جای رشته‌های نازک و سبک کویری را می‌گیرد. گذشته از تفاوت مواد اولیه شهر یا کشور مقصد، ذائقه مهاجران هم به مرور تغییر می‌کند و بسیاری از ویژگی‌های حیاتی غذاهای سنتی هم آرام آرام تغییر می‌کند. در نهایت، ترکیب نوستالوژیکی که غذای بومی یک قوم نام گرفته، خودش را همرنگ ذائقه عمومی سرزمین جدید می‌کند و طعم و غذایی جدید، از دل مزه قدیمی متولد می‌شود.

غذا و جامعه
غذا به ابزاری برای برقراری ارتباط تبدیل می‌شود و ما را با سرزمین‌های بیگانه پیوند می‌دهد.

همه ما مهاجریم

بی‌راه نیست اگر بگوییم همه مردم روی زمین مهاجر هستند؛ اما حتی اگر به این واقعیت باور نداشته باشیم، نمی‌توانیم انکار کنیم که همه ساکنان آمریکای شمالی، از گوشه دیگر جهان به این نقطه رسیده‌اند و فرهنگ خود را از کیلومترها دورتر، به آمریکای امروزی آورده‌اند. به همین دلیل است که آمریکا، زمینی که فرهنگ‌های مختلف را روی خود جا داده، یکی از متنوع‌ترین فرهنگ‌های غذایی را دارد. اینجاست که بررسی ارتباط غذا و مهاجرت اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

خوک‌هایی که انگلیسی‌ها به این مستعمره آورده بودند، حالا گوشت محبوب کباب‌دوست‌های آمریکایی است. اسپانیایی هم خوشه‌های انگور را در این کشور پرورش دادند و آفریقایی‌هایی که به عنوان برده به خدمت گرفته می‌شدند، سیب زمینی و آجیل‌هایشان را به سبد غذایی ساکنان آمریکا اضافه کردند. می‌بینید؟ در سرزمینی که گوشه گوشه‌اش را مهاجران احاطه کرده‌اند، سنت‌های غذایی با هم ترکیب و مزه‌های تازه با وام گرفتن از الگوها و فرهنگ‌های غذایی متفاوت، متولد می‌شوند.

نیاز به تطبیق پیدا کردن با این سرزمین جدید از یک طرف و احیای نوستالوژی از طرف دیگر، زمینه را برای ترکیب و تلفیق این فرهنگ‌های غذایی با یکدیگر فراهم می‌کند؛ تا جایی که بیش از ۴۰۰ سال تاریخ مهاجرت، آمریکا را نه تنها به ثروتمندترین صنعت غذا در جهان تبدیل می‌کند، بلکه این کشور را برای رویارویی با تغییرات غذایی جهانی و بحران‌های این حوزه آماده می‌سازد.

غذا و مهاجرت و پیوند آدم‌ها

قصه هر مهاجر و ارتباطش با غذا منحصر به فرد است؛ اما در نهایت، اگر یک چیز بتواند آدم‌های متفاوت را در کنار هم جمع کند، آن چیز غذاست. قدرت غذا، فرهنگ، سنت‌ها و الگوهای همبستگی را به نمایش می‌گذارد و به بومیان نشان می‌دهد که ساکنان جدید سرزمین‌شان، چندان هم با آنها بیگانه نیستند.

فرقی نمی‌کند که از یک شهر به شهر دیگر رفته‌اید، از شمال یک کشور راهی جنوبش شده‌اید یا اینکه از اقیانوس‌ها گذشته‌اید و خودتان را به قاره دیگری رسانده‌اید. غذا، نه تنها شما را به گذشته آرامش بخش‌تان متصل می‌کند، بلکه زمینه را برای خانه کردن‌تان در سرزمین جدید فراهم می‌کند. غذایی که در اوج گرسنگی احساس امنیت بخش سیری را به شما می‌دهد، گاهی به ابزاری برای آشنایی با آدم‌های تازه تبدیل می‌شود و گاهی احساس دلنشین خانه کردن را حتی در سالهای دور از خانه به شما هدیه می‌کند.

پنیر بوترکیزه چیست و چه خواص و ویژگی‌هایی دارد؟

پنیر بوترکیزه

بوترکیزه، یا به قول آلمانی‌ها بوترکازه، پنیری آلمانی و اتریشی است که انگلیسی به آن پنیر کره‌ای می‌گویند؛ اما برخلاف این اسم، پنیر بوترکیزه هیچ کره‌ای ندارد. ماجرا به اوایل قرن بیستم برمی‌گردد؛ زمانیکه ایتالیایی‌ها فرمول جادویی تولید پنیر بل پازه را کشف و آن را فورا به نام خود ثبت کردند. حالا طرفداران این پنیر، باید به هر دری می‌زدند تا نسخه‌ای مشابه اما نه دقیقا همسان با آن را تولید کنند و خارج از مرزهای ایتالیا، پنیر کره‌ای پرطرفدار را به دست مشتریان بسپارند.

بوترکیزه یکی از جوان‌ترین پنیرهای طبیعی اروپایی است که قدمتی کمتر از پنیر بلوچیز فرانسوی، پنیر گودای هلندی، هالومی یا پنیر کبابی، پارمجانو رجیانوی ایتالیایی (یا همان پارمزان خودمان) و چدار معروف انگلیسی دارد.

کپی‌ای که بهتر از اصلش از آب درآمد!

سال ۱۹۰۶ پنیری ایتالیایی به نام بل پازه (Bel Paese) ساخته شد که عده زیادی را مجذوب خودش کرد. این پنیر که نرم و با ویژگی‌هایی کره‌ای بود، خیلی زود در سراسر اروپا محبوب شد؛ به شکلی که کارگاه‌های لبنی در کشورهای مختلف اروپایی برای تقلید ساخت نمونه‌ای مشابه آن، به هر دری می‌زدند.

اما ایتالیایی‌ها به این راحتی قصد واگذاری میدان را به رقبا نداشتند و به همین دلیل دست به کار شده و نام پنیرشان را به عنوان نشان تجاری پای خودشان ثبت کردند. پس دیگر لبنیاتی‌ای نبود که بتواند از دستور تهیه مشابه آنها استفاده کند و همان پنیر را بفروشد، در اصل هر کسی باید نسخه خاص خودش را از این پنیر محبوب ارائه می‌داد.

تهیه بوترکیزه در خانه
برای تهیه بوترکیزه، باید شیر نیمه چرب گاو را به میزان بالا حرارت داد.

در سال ۱۹۲۸، شرکت تولید محصولات لبنی‌ای به نام اِشتاتلیشه مُولکِقای واین اِشتِفان (Staatliche Molkerei Weihenstephan) پنیری کره‌ای تولید کرد که اولین نسخه آلمانی از پنیر ایتالیایی بِل پازه بود و نامش را بوترکازه گذاشتند.

عموم مردم از پنیر تازه استقبال کردند، مخصوصا بچه‌ها و جوانترها که چندان پنیرهای «بودار» سنتی آلمانی را دوست نداشتند. بوترکازه در مقابل به لحاظ طعم ملایم بود و درست کردنش هم خرجی برنمی‌داشت (البته به لطف تولید صنعتی و مدت زمان کوتاه لازم برای جا افتادنش)، تازه استفاده از آن در ساندویچ و باقی غذاهای سریع و ساده کار را راحت‌تر می‌کرد. به علت خصوصیات ظریف این پنیر، لقب دامِن کازه یا پنیر خانم‌ها را به آن داده‌اند. نکته جالب‌تر اینکه به مرور زمان، بوترکازه از بل پازه هم محبوب‌تر شده است و نسبت به پنیر ایتالیایی، مزه قوی‌تر و کره‌ای‌تری دارد.

امروزه سنت درست کردن پنیر کره‌ای همچنان ادامه دارد، البته به صورت صنعتی. اما این پنیر، خارج از مرزهای آلمان و اتریش هم تهیه می‌شود. با این تفاوت که در ایالات متحده، ساخت این پنیر به نسبت تولید انبوه صنعتی، فرم هنری‌تری به خود گرفته است. پنیر بوترکیزه آمریکایی، از نظر طعم یادآور گودای کم سن است.

این پنیر که به سادگی در دهان آب می‌شود و تمام سطح زبان را می‌پوشاند، همراهی خوبی برای اسنک‌های مختلف مثل کراکر یا سبزیجاتی مانند فلفل دلمه‌ای حلقه شده است. همینطور می‌شود آنرا ذوب کرد و روی سبزیجاتی مثل کلم بروکلی ریخت، یا برای ساندویچ‌های گرم و سرد استفاده کرد.

پنیر بوترکیزه چطور درست می‌شود؟

برای درست کردن پنیر بوترکیزه، از شیر گاو نیمه‌چرب استفاده می‌شود. روش کار به این صورت است که شیر را روی شعله ملایم تا دمای ۳۹ درجه سانتی‌گراد حرارت می‌دهند تا خاصیت اسیدی پیدا کند و برای اضافه کردن مخمر آماده شود. سپس، مخمر ترموفیلیک را به آن اضافه کرده و به مدت چند دقیقه شیر را هم می‌زنند.

سپس مایه پنیر را اضافه کرده، به آهستگی و به طورکامل شیر را مدت ۳۰ ثانیه هم می‌زنند. بعد هم صبر می‌کنند تا شیر دلمه ببندد و در این مدت دست از هم زدن می‌کشند. سطح شیر بایستی آرام و خالی از هر نوع جنبشی باشد. این فرایند نیم ساعت زمان می‌برد.

بعد از این زمان، با دست دلمه‌ها را چک می‌کنند که ببینند آیا آماده برش زدن هست یا نه. روش چک کردن اینطور است که کف دست را روی سطح دلمه می‌گذارند و اندکی فشار می‌دهند؛ اگر جای دست روی دلمه‌ها ماند، پنیر آماده است. شیوه دیگر هم این است که با دست، شکاف کوچکی در دلمه ایجاد کرده و آنرا بلند می‌کنند تا ضخامت و قوامش را بسنجند. در این حالت تمام سطح شیر را دلمه زرد رنگ و ضخیمی پوشانده است.

مراحل تهیه پنیر بوترکیزه
دلمه‌های پنیر بوترکیزه در جریان تهیه پنیر، شسته می‌شوند.

در این مرحله با استفاده از چاقوی برش‌زنی دلمه، آن را به صورت مکعب‌های یک سانت و ۲۷ میلی‌متری متقاطع (افقی و عمودی) برش می‌دهند. دلمه‌ها را چند دقیقه به حال خود باقی می‌گذارند تا مقداری از آب پنیر را جذب کنند.

با توجه به اینکه بوترکیزه جزء پنیرهای نیمه‌سخت است، لازم است مقداری از آب پنیر از آن جدا شود. روش کار هم به این صورت است که دلمه‌ها را گرم می‌کنند (در واقع می‌پزند) و هم می‌زنند تا آب پنیر از آنها جدا شود. برخلاف آنچه عوام فکر می‌کنند، آب پنیر به هنگام فشرده‌سازی نیست که از پنیر خارج نمی‌شود، بلکه همان موقع که داخل ظرف است این کار را دستی انجام می‌دهند.

اگر دلمه و آب پنیر با هم داخل ظرف باقی بمانند خاصیت اسیدی پیدا می‌کنند و این در تضاد با مزه شیرینی است که از پنیر انتظار می‌رود. پس نیمی از آب پنیر را تخلیه می‌کنند و آن را با مقدار مساوی آب داغ جایگزین می‌کنند. این فرایند را «شستشوی» دلمه‌ها نام گذاشته‌اند.

فشار طی سه مرحله به پنیر وارد می‌شود. اولین فشاری که به دلمه‌ها وارد می‌شود، همان فشاری است که در نتیجه قرار گرفتنشان زیر آب پنیر ایجاد می‌شود و دلمه‌ها شکل می‌گیرند. در همین زمان، به علت گرمی محیط، مخمرها گرم نگه داشته شده و میزان خلل و فرج داخل پنیر کاهش می‌یابد (این خلل و فرج نتیجه فشار است، همچنین ممکن است نتیجه فعالیت‌های مخمرهای تولیدکننده گاز باشند). دومین بار فشار به مدت سی دقیقه، قبل از برگرداندن پنیر وارد می‌شود؛ آخرین بار هم هنگامی که دلمه‌ها را شب تا صبح به حال خود می‌گذارند تا اصطلاحا خودشان را بگیرند، فشار وارد می‌شود.

همه این گام‌ها برای آنست تا آب پنیر از لابه‌لای دلمه‌ها خارج شود و طعم تلخی به پنیر ندهد. در اصل، برای آنست که پنیر بوترکیزه، شبیه دیگر پنیرهای تولیدی در آلمان، اتریش و سوییس باشد؛ مثلا مشابه امنتالِر (Emmentaler)، گرویِر (Gruyere) و راکلِت (Raclette) را در نظر بگیرید.

پس از تمام این مراحل قرص پنیر ساخته شده را به مدت ۱۶ ساعت داخل آب نمک قرار می‌دهند و بعد از هشت ساعت اول، آن را برمی‌گردانند تا آب نمک به طور مساوی به خورد دو طرف برود. نشانه غلظت کافی آب نمک این است که پنیر داخلش شناور شود. قبل از شناورسازی هر یک از طرفین  پنیر، مقداری نمک به آن طرف اضافه کرده و سپس وزنه‌ای رویش قرار می‌دهند که آن را زیر آب نمک نگه دارد.

ویژگی های ظاهری بوترکیزه
پنیر کره ای یا بوترکیزه زرد رنگ و نرم است و طعمی کره مانند دارد.

پنیر به مدت سه یا چهار روز پنیر در دمای محیط نگه داشته می‌شود تا در اثر برخورد هوا، لایه بیرونی آن تشکیل شود. طی روز دو بار آن را برمی‌گردانند تا رطوبت پنیر به صورت مساوی در سراسر آن  پخش شود و همه جا یکسان خشک شود. در این زمان، اگر با دست خود پنیر را لمس کنید متوجه خواهید شد که انتهای آن که رو به پایین بوده است، نسبت به سطح بالایی که در معرض هوا بوده رطوبت بیشتری دارد. برگرداندن پنیر بافت و طعم آن را یکدست می‌کند. وقتی سطح پنیر در هر دو طرف خشک شد، مرحله بعدی آغاز می‌شود.

حالا لازم است پنیر به حال خود رها شود تا جا بیفتد. به این منظور پنیر را با پوشش وکیوم می‌پوشانند و به مدت شش هفته در یخچال در درجه ۱۰ تا ۱۲ سانتی‌گراد قرار می‌دهند. به جای پوشش وکیومی، می‌توان از موم مخصوص پنیر هم استفاده کرد؛ اما در این صورت خشک کردن لایه بیرونی نیاز به چند روز وقت بیشتر دارد.

پنیر بوترکیزه در ایران هم تولید می‌شود. برای نگهداری از آن به صورت بسته‌بندی در یخچال، به دمای چهار تا هشت درجه سانتی‌گراد نیاز است. در این صورت، پنیر تا دو ماه قابل استفاده خواهد بود. پس از باز کردن بسته‌بندی، این زمان به یک هفته در یخچال کاهش پیدا می‌کند.

طعم بوترکیزه چطور است؟

همه افرادی که با طعم کره کنار می‌آیند، اسنک‌های کره‌ای را دوست ندارند. اول به این دلیل که لیز هستند و از دست سر می‌خوردند و دوم به علت فساد سریع کره. به همین دلیل اگر مزه کره را دوست داشته باشید و با برخی از ویژگی‌هایش کنار نیایید، پنیر بوترکیزه گزینه مناسبی برای شماست.

در هر حال، بوترکیزه پیوند مبارکی بین پنیر و کره است. بسیار خامه‌ای و نرم است، اما طعم قوی آن از توازنی ظریف برخوردار است. می‌توانید آن را چیزی بینابین پنیر بِریِ تریپل خامه‌ای، کره، به همراه پنیر آمریکایی با بافت ذوب شدنی‌اش در نظر بگیرید. پنیر کره‌ای، طعمی دقیقا همتای اسمش دارد. مزه‌اش مثل چدار یا بلوچیز آنقدر تند و شدید نیست که غافلگیرتان کند. کمی نمکی و کره‌ای است و در عین حال ظریف، طوری که وسوسه‌تان می‌کند باز هم یک تکه دیگر را امتحان کنید.

بوترکیزه در آشپزی
بوترکیزه از پنیرهای مناسب برای گریل کردن داخل ساندویچ است.

راهنمای استفاده از پنیر بوترکیزه

بوترکیزه از جمله پنیرهایی است که در طیفی از موقعیت‌های آشپزی از ساده تا پیچیده جوابگوست. با دارا بودن طعمی کره‌ای و شور که البته زیاد غیرمنتظره و شدید نیست، آن را می‌توان به صورت اسلایس شده، مالیدنی یا ذوب شده استفاده کرد.

به عنوان نمونه، این پنیر را در غذاهای ساده‌ای بریزید که برای کودکان تهیه می‌کنید، یا آن را برای بزرگسالان سرو کنید، همچنین به عنوان پنیری به سبک پنیرهای آلمانی، برای چیدن و تکمیلِ میزِ مزه‌ای از پنیر و گوشت مناسب است. در کنارش می‌توانید از ژامبون بلک فارسِت، خیار شور و خردل فلفلی استفاده کنید.

اگر قصد دارید از این پنیر برای تزیین سینی مزه استفاده کنید، به محض خارج شدن از یخچال آن را برش بزنید. در غیر این صورت بافت خامه‌ای آن آب می‌شود و همه چیز به هم می‌ریزد.

از بوترکیزه در یکی از غذاهای بسیار محبوب در آلمان و اتریش استفاده می‌کنند. این غذا اِشپاتزل (Spaetzle) نام دارد که عبارت است از دامپلینگ‌های رشته‌ای و معمولا به همراه سسی از جنس پنیر یا گِریوی (Gravy) یا عصاره گوشت سرو می‌شود. در اصل همان نودل و پنیر است که مشابه مک‌اندچیز بوده، اما بوترکیزه به آن اضافه شده است.

از دیگر شکل‌های مصرف بوترکیزه آنست که ذوبش کنید و با آن فوندو درست کنید یا داخل سس بشامل بریزید و کنار ناچُو (Nacho)  یا روی بوریتُو (Burrito) سرو کنید. فکر خوبی است اگر اسلایسی از این پنیر را روی برگر خوشمزه‌تان قرار بدهید.

در واقع، بوترکیزه برای تقویت مزه هر نوع غذایی که به پنیری با بافت مخملی و ذوب شدنی متکی است یا سس پنیری دارد، مناسب است. املت و کِسادیا (Quesadillas) یا بوترکیزه گریل شده در قالب ساندویچ ساده‌ای از نان کره و پنیر کرهای هم برای امتحان خوب است.   

بوترکیزه روی سبزیجات بخارپز یا برای تاپینگ برگری آبدار هم عالی است. به عنوان پنیری مالش‌پذیر آن را روی کِراستینی یا کراکر بمالید. چند تکه از آن را روی پیتزا بریزید یا لای املت بپیچید یا مک اند چیز درست کنید.

نجات جان سربازان ژاپنی با ترکیب گوشت و ادویه کاری

کاری ژاپنی

اغلب ما فکر می‌کنیم کاری یک غذای هندی است؛ درست است، اما این تصور همه حقیقت نیست. بعد از اشغال هند توسط بریتانیایی‌ها در اواخر قرن نوزدهم، انگلیسی‌های حاضر در خاک هند، با فرهنگ غذایی این شبه قاره روبرو شدند. آشپزهای بومی هندی غذاهای پر ادویه‌ای آماده می‌کردند که به مذاق انگلیسی‌ها سازگار نبود. بنابراین، خود انگلیسی‌ها دست بکار شدند، چند تکه گوشت را در مایعی غلیظ و ادویه‌دار ریختند و نام این خورشت ابداعی را کاری گذاشتند.

این درحالی بود که هندی‌ها کلمه کاری را نه برای اشاره به غذایی خاص، بلکه برای نامیدن مجموعه‌ای از ادویه‌ها استفاده می‌کردند. انگلیسی‌ها کاشف کاری یا حتی سازنده آن نبودند، اما نقش پررنگی را در بردن غذای ابداعی‌شان به دیگر فرهنگ‌ها بازی کردند. کاری که روزی تنها یک ادویه ترکیبی در خاک هند بود، آرام آرام برای ترکیب‌های خورشتی به‌کار برده می‌شد و راهش را به ارتش‌های ژاپنی، مهمانی‌های انگلیسی یا حتی مدارس آسیایی باز می‌کرد.

از ادویه کاری هندی، تا خورشت کاری انگلیسی

بسیاری امپراتوری میجی (Meiji Era) (سال ۱۸۶۸ الی ۱۹۱۲) را سرآغاز شکوفایی ژاپن می‌دانند. ژاپنی که قرن‌ها دروازه‌های خود را به روی جهان بیرون بسته بود، از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، با دستور امپراتور میجی شروع به مدرن‌سازی و گشودن دروازه‌های خود به روی دنیا کرد. البته برای ژاپنی که در فقر و عقب‌ماندگی غرق شده بود، چاره دیگری باقی نمانده بود؛ در نتیجه، ژاپن تجارت با آمریکا و اروپا را آغاز کرد. همراه با تبادلات فرهنگی غربی که از دروازه‌های این کشور وارد شد، غذاهای مختلف غربی هم به دربار ژاپن و خانه اشراف و اعیان راه یافت. کاری (Curry) هم یکی از سوغاتی‌هایی بود که بریتانیایی‌ها با خود به هند آوردند. دستور تهیه این غذا در «کتاب آشپزی خانم بیتُون»، متعلق به دوره ویکتوریایی نوشته شده بود.

این غذا در سال ۱۸۸۰ در منوی دربار ژاپن جا گرفت. البته این تنها غذای انگلیسی وارداتی به ژاپن نبود، اما بنا به دلایلی در ژاپن چنان ریشه دواند که تا امروز هم به قدرت خود باقی است. در ابتدا کاری را صرفا برای طبقه اشراف و بلندپایگان جامعه سرو می‌کردند، اما کم‌کم به دیگر طبقات هم نفوذ کرد. نفوذی که در نتیجه دو تصمیم توسط امپراتور وقت روی داد:

امپراتور میجی ژاپن
امپراتور میجی از بنیان‌گذاران ژاپن نوین دانسته می‌شود.
  • یک: آزاد شدن مصرف گوشت برای تمام طبقات جامعه؛ این درحالی است که تا قبل از آن ژاپنی‌ها به دلایل مذهبی و اجتماعی گوشت مصرف نمی‌کردند و قوت غالبشان برنج و سبزیجات پخته بود. البته اگر هم کسی گوشت می‌خورد مخفیانه بود.
  • دوم: مبادلات با نژاد سفیدپوست باعث شد تا ژاپنی‌ها متوجه تفاوت بدنی خود با این مردان گوشتخوار و قدبلند و قوی‌جثه شوند. امپراتور میجی یکی از اهداف خود را قوی کردن مردمش از نظر جسمانی قرار داد.، گوشت هم تبدیل به نمادی برای ساخت بدنی نیرومند و سالم شد. اما کار به این راحتی هم نبود.

مردم ژاپن استیک را چرب‌تر از آن می‌دیدند که قابل خوردن باشد. در اصل عادت به خوردن چنین غذاهای روغنی‌ای نداشتند. بنابراین، کاری از جمله راه‌های خوبی بود که بتوان تکه‌های بزرگ گوشت را لابه‌لای سس غلیظ ادویه، هویج و سیب‌زمینی پنهان و قابل خوردن کرد.

به طور سنتی، فرهنگ غذایی ژاپن بر محور برنج و ماهی به همراه سبزیجات، سوپ میزُو و بعضی وقت‌ها دورچین‌های گوشت می‌چرخید. قبل از جنگ دوم جهانی، ساختار غذای مصرفی در جامعه ژاپن بسیار ساده بود، مخصوصا غذای طبقه کارگری. مثلا اکثر مردم برای صبحانه از ترب قرمز ترشی انداخته استفاده می‌کردند، یا برای ناهار  تربچه سفید به همراه خردل تهیه شده از برگ سبزیجات مصرف می‌شد. برای شام هم چیزهایی که از ناهار باقی مانده بود را به همراه سبزیجات ترشی انداخته می‌خوردند.

علاوه بر این، مقادیر زیادی ماهی خشک و تازه هم در رژیم غذایی وجود داشت، مخصوصا ساردین و پرنده ماهی که در ماه ژانویه فراوان بود. همراه هر وعده غذایی چای سبز و برنج هم وجود داشت و مردم در باغچه‌ منازلشان سبزیجات مختلفی مانند کدوی ژاپنی پرورش می‌دادند.

بشقابی برای مبارزه با بِری بِری

به موازات این تغییرات وارداتی، ارتش ژاپن از اولین مشتریان تجددطلبی در فرهنگ غذایی بود. در ارتش بیشتر از هر چیز نیاز به سربازان قدبلند و قوی داشتند و به این خاطر، مقادیر فراوانی گوشت به خوردشان می‌دادند. به علاوه تهیه و سرو کاری به صورت انبوه کار راحتی بود؛ چون مواد اولیه اندک و در دسترسی داشت، به همراه سس غلیظی که آن را خوشمزه و قوام‌دار می‌کرد. در تبلیغات جذب نیروی ارتش از سِرو ِکاری به عنوان یکی از امتیازات یاد می‌شد.

مسئولیت رواج دادن کاری در ژاپن، در درجه اول به عهده نیروی دریایی و سپس ارتش امپراتوری بود. در قرن نوزدهم، فرهنگ آشپزی این کشور، بسته به مناطق مختلف آن فرق داشت و در شهرهای کوچک و بزرگ و روستاهای یک منطقه هم متفاوت بود. از آنجا که تعداد زیادی مردان جوان از سرتاسر این کشور با زمینه‌های اجتماعی مختلف به ارتش و نیروی دریایی ملحق می‌شدند، فرهنگ غذایی یکپارچه‌تری شکل گرفت.

به عنوان مثال، بسیاری از این مردان جوان اولین باری بود که امکان خوردن برنج سفید را پیدا کرده بودند (قبل از این، اکثرشان در شهر و روستاهای محل سکونت‌شان ترکیبی از برنج و جو یا برنج و ارزن را مصرف کرده بودند). البته ارتش و نیروی دریایی ژاپن برای تغذیه سربازان و ملوانان مشکلات زیادی داشتند. اول اینکه تنوع جغرافیایی مناطقی که این مردان از آنجا آمده بودند باعث می‌شد پیدا کردن غذایی مورد قبول سلیقه اکثریت غیرممکن باشد. در قدم بعدی، لازم بود غذای انتخابی را بتوان در شرایط خوبی نگهداری کرد، به راحتی پخت و به علاوه کاری کرد تا حاوی کالری‌ها و موادغذایی لازم برای سیر نگه داشتن سربازان باشد.

با توجه به وابستگی‌ای که به برنج سفید وجود داشت و کمبود دائم غذای تازه، بیماری بِری بِری (Beriberi-کمبود ویتامین B1) مخصوصا در نیروی دریایی مشکلی جدی بود. این مشکل، وخامت خود را در نبرد ۱۹۰۵-۱۹۰۴ مابین ژاپن و روسیه نشان داد. در این نبرد، تعداد سربازان ژاپنی که در اثر بری بری از دست رفتند، ۲۷ هزار نفر در برابر ۴۷ هزار نفر کشته در جنگ بودند.

بری بری در میان ارتشیان ژاپن
ارتشی‌های ژاپن که به علت ابتلا به بری بری در بیمارستان ارتش بستری شده‌اند.

پزشکی به نام تاکاکی کانه‌هیرو (Takaki Kanehiro) که در نیروی دریایی خدمت می‌کرد، تحقیقاتی انجام داد و دریافت بری بری به احتمال زیاد با رژیم غذایی ناکافی ملوانان مرتبط است. بنابراین، مطالعه‌ای روی منوی غذایی ارتش‌های غربی انجام گرفت و تصمیم گرفتند تا تغیراتی را در نظام نیروی دریایی پیاده‌سازی کنند. یکی از این تغییرات همانا معرفی کردن کاری به عنوان غذای ثابت مِنو بود که به دلایل زیر بسیاری از نیازهای نیروی دریایی را رفع می‌کرد.

این فرمول جادویی، مواد مغذی‌تری را در خود داشت و نرخ ابتلا به بری‌بری را کم کرد و از سوی دیگر، ارزان تمام می‌شد. کاری، شبیه خورشتی بود که می‌شد از برش‌هایی از گوشت ارزان و کم‌کیفیت در آن استفاده کرد. گذشته از این، پودر کاری حتی در صورت بی‌مزه بودن باقی مواد اولیه، به غذا مزه می‌داد. خوبی ماجرا اینجا بود که مردان ارتش و نیروی دریایی که از سراسر ژاپن در پایگاه‌های نظامی حضور داشتند کاری را به عنوان غذا قبول کرده بودند؛ کاری غذایی غربی و بریتانیایی بود و زمانی وارد منوی ارتش شد که نیروی دریایی می‌خواست غذاهای غربی را به ملوانان معرفی کند.

ویژگی‌های کاری ارتشی ژاپنی

کاری از بریتانیا به ژاپن آمده بود؛ اما خاستگاه آن هند بود. از اواخر قرن نوزدهم، کاری جایی آنسوی مرزهای هند و در انگلستان در حال رواج یافتن بود. بریتانیایی‌ها غالبا کاری را با گوشت برشته‌ای که از وعده غذایی دیگری باقی مانده بود درست می‌کردند، و به آن سبزیجات اضافه می‌کردند.

در دوران شکوفایی کاری در بریتانیا، پودرهای ترکیبی تجاری کاری رایج شده بود. بریتانیایی‌ها ترکیبات ادویه را بنا به سلیقه خودشان تغییر داده بودند، اما می‌شد با در نظر گرفتن گرام ماسالا به عنوان پایه این ترکیب، خارج از هند هم پودر کاری درست کرد. همچنین، کاری بریتانیایی اغلب شیرین بود، زیرا موادی مثل سیب و کشمش پلویی به آن اضافه می‌شد.

ژاپنی‌ها این دست کاری‌های بریتانیایی را به ارتش خودشان وارد کردند و در کتاب آشپزی ژاپنی به نام «استاد آشپزی غربی» (۱۸۷۲) آن را غذایی بریتانیایی معرفی کردند. از آنجا که کاری در نیروی دریایی خوب جواب داده و مانع بروز بری بری می‌شد، ارتش هم به راه نیروی دریایی رفت. یکی از تفاوت‌های بین نیروی دریایی و ارتش این بود که ملوانان هر چه در یقلوی پخته می‌شد را می‌خوردند، اما سربازان، اغلب غذای خود را می‌پختند. بنابراین، نه تنها شمار زیادی از آنها کاری می‌خوردند، بلکه پختن کاری را هم یاد گرفته بودند.

کاری، علیرغم وارداتی بودنش ویژگی‌های فرهنگ ژاپنی را به خود جذب کرده است. آنها کاری را در بشقاب یا کاسه (به همراه چنگال و قاشق) سرو می‌کنند. به علاوه، موقع ریختن در ظرف، کاری را یک سمت و برنج را سمت دیگر قرار می‌دهند و اینگونه نیست که برنج را به طور کامل با کاری ‌بپوشانند. در کنارش از ترشی سبزیجات هم استفاده می‌شود.

کاری در جنگ
افسران ژاپنی در کشتی جنگی میکاسا هنگام صرف کاری دیده می‌شوند.

نتیجه، ترکیبی از آشپزی بریتانیایی، هندی و ژاپنی با هم است و در حال حاضر کاری را به عنوان بخشی از خوراک‌پزی هیبریدی ژاپن به نام یُوشُوکُو (Yoshoku) یا غذای غربی می‌شناسند. در اصل، یوشوکو یعنی غذای غربی‌ای که به روش‌های ژاپنی و با استفاده از مواد غذایی ژاپنی تهیه شده است.

سربازان و ملوانان تنها کسانی نبودند که باعث رواج کاری در جامعه ژاپن شدند، بلکه دیگر قسمت‌های جامعه مثل مدارس، کارخانجات و ادارات هم از آشپزی ارتشی تاثیر بسیاری گرفتند و کاری جزو گزینه‌های رایج منویشان بود. گذشته از همه اینها، رژیم غذایی ارتشی در دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، بر آموزش‌های مرتبط با تغذیه و رژیم غذایی هم اثر گذاشت. این سه مسیر به هم پیوستند و کاری را در سراسر ژاپن منتشر ساختند. بعد از جنگ هم کاری تبدیل به غذای محبوب شد. البته که از جمله این دلایل خوشمزه بودن، ارزان بودن و راحتی پختش هم بود.

سرنوشت کاری بعد از انحلال ارتش ژاپن

هرچند ژاپن بعد از جنگ دوم جهانی ارتش خود را منحل کرد، اما نیروی دریایی این کشور که در سال ۱۹۵۴ تاسیس شد، سنت سِرو کاری را ادامه داد. در کشتی‌های نیرو دریایی، به منظور گرامیداشت تاریخچه دفاعی ژاپن، هنوز هم هر جمعه کاری سرو می‌کنند. البته دستورتهیه کاری‌ای که در هر کدام از کشتی‌ها سرو می‌شود، متفاوت با دیگری است. این تفاوتها گاهی بسیار چشمگیر هستند و خود را در مواد اولیه مورد استفاده نشان می‌دهند مثلا در کاری‌ای که در کشتی اسکورت هاچیجُو (Hachijo) سرو می‌شود، از کچاپ، قهوه و دو مدل پنیر استفاده می‌کنند.

حتی بعضی از این کشتی‌ها اجازه تهیه کاری با دستور اختصاصی خودشان را به بعضی رستوران‌ها داده‌اند. آشپزهای رستوران‌ها کاری نیروی دریایی را در ظرف‌های فلزی براق سرو می‌کنند، بعضی وقتها حتی برنج را به صورت کشتی یا زیردریایی در می‌آورند و کاری را مثل دریاچه‌ای دور تا دور این کشتی می‌ریزند، به عنوان تزیین نهایی هم پرچم کوچک کاغذی‌ای را که نشان خورشید در حال طلوع را بر خود دارد (و نماد رسمی نیروهای دفاع دریایی ژاپن است) روی غذا قرار می‌دهند، درست مثل یک کشتی واقعی.

کاری در رستوران های ژاپنی
کاری جوجه ژاپنی که در رستوران‌های ژاپنی سرو می‌شود.

سنت ارایه کاری‌ نیروی دریایی بیشتر از همه بر محوریت دو شهر دریانوردی ژاپنی قرار دارد. یکی از آنها شهر کوره (Kure) است که انواع گزینه‌های کاری نیروی دریایی را در رستوران‌هایش دارد. در نزدیکی موزه نیروی دریایی کوره که به بزرگداشت کشتی جنگی یاماتو (Yamato) در جنگ دوم جهانی اختصاص دارد کافه‌ای به نام سی‌ساید کافه بیکن (Seaside Café Beacon)، کاریِ JS Samidare را سرو می‌کند که حاوی گوشت گاو، خوک و مرغ است و به همراه نان عرضه می‌شود. می‌توان انواع کاری‌هایی را که در انواع زیردریایی‌ها، مین روب‎‌ها و کشتی‌های حمل و نقل دریایی سرو می‌شود، با جستجوی آنلاین در کافه‌ها و رستوران‌ها پیدا کرد.

در مقابل در شهر یوکوسوکا که خانه پایگاه نیروی دریایی ایالات متحده  است، گرایش به سنت‌ها بیشتر دیده می‌شود. بسیاری از رستوران‌های این شهر نسخه‌هایی از دستورتهیه کاری نیروی دریایی در سال ۱۹۰۸ را سرو می‌کنند. از جمله نمونه‌هایی که می‌توان در رستوران یوکوسوکا کایگان کاری (Yukusuka Kaigun Curry) پیدا کرد سرو غذا به همراه یک لیوان شیر و سالاد است، درست مثل آنچه در نیروی دریایی رسم بوده است. به این ترتیب، غذا مقوی‌تر خواهد بود. همچنین هر ساله چند هزار نفر در فستیوال کاری یوکوسوکا حاضر می‌شوند تا ده‌ها مدل کاری را در سایه کشتی جنگی میکاسا (Mikasa) بچشند.

همراه همیشگی زندگی ژاپنی‌ها

امروزه، کاری از ارتش فراتر رفته، در مدارس سرو شده، در خانه‌ها آماده می‌شود و در رستوران‌ها یکی از آیتم‌های ثابت منو است. در میان باقی غذاهای مرسوم، کاری از اصول سفت و سخت توازن و زیبایی رایج در آشپزی ژاپنی سرپیچی کرده است، اگر ظاهرش را در نظر بگیرید رنگی قهوه‌ای و سر و شکلی سرسری دارد.

به علاوه، برخلاف غذاهایی که با چاپستیک خورده می‌شوند، برای خوردن کاری از قاشق استفاده می‌کنند. شرکت‌های ژاپنی در دهه ۱۹۶۰ نوعی رب کاری درست کردند که سس آمیخته به آرد غلیظی را داخلش داشت، بعد از این کافی بود رب یاد شده را با سبزیجات و گوشت ترکیب کنند. اینگونه کاری فوری ژاپنی ابداع شد که متفاوت از هر نوع کاری دیگر هندی، بریتانیایی یا آمریکایی است.