جنگ اوکراین و بحران غذا در خاورمیانه

مرد سوری که سهمیه نان روزانه را دریافت کرده است.

در زمان نگارش این مطلب (تیرماه ۱۴۰۱)، جنگ روسیه و اوکراین وارد چهارمین ماه خود شده است؛ درگیری نظامی‌ای که ظرف مدت بسیار کوتاهی، علاوه بر تغییر موازنه قدرت بین شرق و غرب، اثرات منفی وسیعی را بر اقتصاد جهانی به جا گذاشته و تامین غذا را از برخی جهات، به بحرانی جهانی تبدیل کرده است. جنگ اوکراین و بحران غذا در خاورمیانه ، به دغدغه جدید تحلیلگران تبدیل شده است. قدرت‌های غربی و سازمان‌های تحت نظارتشان، تحریم‌های بی‌سابقه‌ای را علیه روسیه وضع کرده‌اند، قیمت انرژی به شکل سرسام‌آوری بالا رفته و به خاطر بسته بودن مسیر تردد دریایی در دریای سیاه، ارتباط حاصل‌خیزترین منطقه جهان از نظر تولید محصولات کشاورزی، با بازارهای خریدار قطع شده است. همه این عوامل، باعث تشدید قیمت غذا شده است و کشورهای خاورمیانه وابسته به این محصولات را با چالش‌های جدی روبرو کرده است.

شاید کشورهای غربی بیشتر نگران نفوذ جنگ به خاک اروپا، تبعات ورود پناهندگان اوکراینی، توقف انتقال انرژی و فشار به صنایع و از دست دادن مواد خام ارزان‌قیمت باشند؛ اما نگرانی مردم خاورمیانه از جهت دیگری است و آن افزایش قیمت مواد غذایی به‌ویژه نان است.

دو کشور طرف جنگ، خاک حاصلخیزی برای کاشت گندم و غلات و دانه‌های روغنی دارند، که قیمت تمام شده این اقلام را ارزان‌تر از دیگر نقاط دنیا کرده است؛ به علاوه مسیر جغرافیایی دسترسی آنها به بازارهای محل فروششان هموارتر است. بسیاری از مردم خاورمیانه هم از گندم و آرد گندم، یا ذرت وارداتی آنها در غذای‌شان استفاده می‌کنند؛ از باقلوا و کنافه و کلیجه گرفته تا سمبوسه، کبه، قطایف و فطایر و انواع نان‌های خانگی.

جنگ روسیه و اوکراین
نبرد بین روسیه و اوکراین در سال ۲۰۲۲ جرقه بروز ناامنی غذایی در جهان را زد.

جنگ اوکراین و بحران غذا در مهد تمدن

خاورمیانه منطقه‌ای است که از غرب آسیا تا شمال شرق آفریقا کشیده شده است. اغلب، این نقطه از جهان را گهواره تمدن‌ می‌نامند؛ سرزمینی که خاستگاه چهار دین زرتشت، مسیحیت، یهودیت و اسلام بوده و نژادهای مختلفی از انسان‌ها در آن زندگی می‌کنند. فهرست کشورهای واقع در خاورمیانه شامل بحرین، مصر، ایران، سوریه، ترکیه، عراق، فلسطین، اردن، لبنان، کویت، عمان، قطر، امارت متحده عربی، عربستان و یمن می‌شود.

در بسیاری از آشپزخانه‌های این منطقه از جهان، نان و آرد و غلات پایه اصلی انواع غذا و دسر را می‌سازد. به طوری که حتی در مواردی، نان خالی قوت غالب آنان است. متاسفانه در مقاطع مختلف تاریخی، کشورهای یاد شده درگیر قحطی، گرسنگی، آشوب و جنگ‌هایی بوده اند و در این مطلب، نگاهی به وضعیت تنش‌های غذایی در چند کشور این منطقه خواهیم داشت؛ تنش‌هایی که بعد از بروز مناقشه روسیه و اوکراین شکل جدیدی به خود گرفته است.

در مصر، نان یعنی زندگی

مصر ۱۰۲ میلیون نفری، حداقل ۷۰% الی ۸۵% از گندم مصرفی‌اش را از روسیه و اوکراین وارد می‌کند و در کنار سوریه که یک دهه است درگیر جنگ داخلی شده، از جمله کشورهایی است که به ازای نان روزانه ۷۰% مردم، یارانه گزافی پرداخت می‌کند. این کشور باستانی، سابقه شورش‌ها و انقلاب‌هایی را داشته  که نان یکی از عناصر تشکیل دهنده شعارهای مردم بوده است.

 سال ۱۹۷۷، در پی طرح دولت انور سادات، رییس جمهور وقت مصر، بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، برای در پیش گرفتن اقتصاد بازار آزاد و حذف سوبسید نان، «انتفاضه نان» در این کشور رخ داد؛ هزاران مصری گرسنه به خیابان ریختند و شعار می‌دادند «کرباس به تنمان پوشاندند کافی نبود، حالا آمده‌اند تا نان را هم از چنگمان در بیاورند!».

اعتراضات به وضعیت نان در مصر
تظاهرات مردم مصر نسبت به کمبود نان و گرانی مواد غذایی اساسی

برخلاف بسیاری از کشورهای دیگر عربی، در زبان عربی مصری برای اشاره به نان نه از خُبز، بلکه از کلمه «عیش» استفاده می‌کنند که مصدر فعل «زندگی کردن» است. نان در مصر به معنی زندگی است؛ هیچ غذایی بدون آن کامل نیست و بسیار مورد احترام است. نان قوت غالب است، به این معنا که اگر نباشد، افراد آن جامعه احساس سیری واقعی ندارند و یکی از تکنیک‌های مصرف غذا ناقص مانده است. مردم مصر نان را تا آخرین تکه و لقمه در خوراک لوبیا یا خورش می‌زنند، یا دور گوشت و سبزیجات پخته می‌پیچند. به این ترتیب می‌توان مطمئن بود از تمام ذرات غذا استفاده شده است.

حالا به علت مشکلاتی که دولت در واردات گندم پیدا کرده است، بسیاری از مصری‌ها نگرانند که با حذف سوبسید نان، قیمت آن که همین حالا هم۵۰% افزایش یافته بیشتر شود و گرسنه بمانند. بیاد بیاوریم که در جریان انقلاب مصر، شعار اصلی مردم «نان، آزادی و عدالت اجتماعی» بود (عیش، حریه، عداله اجتماعیه).

لبنان؛ نه سیلویی برای ذخیره گندم مانده و نه پولی برای خرید آن

اتفاقاتی که در مصر رخ می‌دهد به شکلی اندکی متفاوت در دیگر کشورهای خاورمیانه هم بخشی از روزانه‌های زندگی مردم است. در لبنان هم که بیشتر از نیمی از گندم وارداتی خود را از منطقه دریای سیاه خریداری می‌کند، نارضایتی اجتماعی و اوضاع از هم پاشیده سیاسی و اقتصادی در اوج خود به سر می‌برد. این وضعیت نتیجه عوامل متعددی مثل سیاست‌های اشتباه بانک مرکزی کشور، سقوط ۹۰% ارزش پول ملی لبنان و درگیری‌های حزبی است. یکی از خروجی‌های این شرایط، کمبود آرد و صف‌های طولانی مردم مقابل نانوایی‌ها بوده است، وضعیتی که دولت را وادار کرده تا از ایالات متحده و سازمان‌های بین‌المللی تقاضای وام‌های کلان کند؛ صرفا برای خرید غله از بازار جهانی و تامین نیاز روزانه غذایی مردم.

جنگ اوکراین و بحران غذا
مردی در تظاهرات بیروت چند قرص نان را به نشانه اعتراض به گرانی موادغذایی در دست دارد.

محمد مصطفی، مغازه‌داری در شهر جنوبی صیدون است و می‌گوید «از صبح تا حالا دنبال نان گشته‌ام، ولی هیچ جا نیست. در خانه بچه‌های کوچکی دارم که باید غذایشان را تهیه کنم.». دولت لبنان به فکر افزایش قیمت نان و حذف یارانه پرداختی هم افتاده است. و به گفته امین سلام وزیر اقتصاد لبنان، «در بلند مدت نمی‌توانیم برای هیچ چیزی یارانه‌ای پرداخت کنیم، چه برسد به نان.»

امنیت غذایی در لبنان به خطر افتاده است. جنگ اوکراین و بحران غذا در خاورمیانه، کمبود نان را در این کشور تشدید کرده است؛ زیرا قسمت اعظم گندم مصرفی لبنان (۷۰ الی ۸۰ درصد) از این کشور تامین می‌شد. به علاوه، بعد از انفجاری که سال ۲۰۲۰ در بندر بیروت رخ داد و سیلوهای ۵۰ ساله گندم و غله این شهر بندری را تقریبا تماما از بین برد، امنیت غذایی در لبنان به خطر افتاده است. در تایید این مسئله، قاسم بو حبیب، نایب رییس وودن بیکری از بزرگترین شبکه‌های نانوایی این کشور می‌گوید «نه سیلو هست و نه پول. نان تبدیل به کالایی لوکس و گران‌قیمت خواهد شد».

بحران نان در لبنان
سیلوهای قدیمی گندم در بندر بیروت بعد از انفجار ۲۰۲۰ تقریبا نابود شده‌اند.

نان، نماد ابراز مخالفت با دولت ترکیه

ناظم حکمت، نویسنده و شاعر مشهور ترک در شعر معروف « تو را دوست دارم»، برای توصیف عشق خود به معشوق در یکی از پرده‌ها، از تعبیر «نان و نمک» استفاده کرده و می‌گوید: «تو را دوست دارم، چون نان و نمک.»

ترکیه هم از دیگر کشورهایی است که برای واردات گندم به روسیه و اوکراین به شدت وابسته است، به شکلی که روی همرفته ۷۵% از واردات گندم این کشور از روسیه و اوکراین انجام می‌شود. حتی اگر دولت این کشور بتواند در مذاکرات سیاسی دست بالا را بگیرد و قدرت‌های غربی را مجاب به استثنا کردن تحریم کشورش به دلیل واردات مواد غذایی از روسیه کند، باز هم دورنمای افزایش قیمت انرژی و مواد غذایی تهدیدی جدی را متوجه اردوغان می‌کند.

در حال حاضر ترکیه با تورم ۷۳% خود، سقوط ۴۴% ارزش لیر در برابر دلار و نارضایتی عمومی از قیمت بالای اقلام غذایی روبروست که چشم‌انداز انتخاب اردوغان به مقام ریاست جمهوری را مبهم کرده است.

آنچه اردیبهشت ماه امسال (۱۴۰۱) توسط حزب ه.د.پ (حزب دموکراتیک مردم) در طرح ارایه شده‌اش به مجلس این کشور «بحران گندم» خوانده شد و  برای مقابله با آن راهکاری مثل اعطای یارانه دولتی به کشاورزان گندمکار داخلی را دادند، می‌رود تا این کشور را بر لبه نایاب شدن گندم و نان سوق بدهد.

اعتراضات سال 2014 به کمبود نان در ترکیه
بعد از مرگ برکین الوان، نان به عنوان نماد اعتراضات سال ۲۰۱۴ در ترکیه به کار گرفته شد.

در حال حاضر، هم به علت وقوع جنگ اوکراین و بحران غذا ، واردات گندم متوقف شده و هم گرانی کودهای شیمیایی و آب و برق در بخش کشاورزی (گاهی تا سه الی چهار برابر قیمت‌های سال قبل)، کشاورزان را نسبت به کاشت گندم بی‌انگیزه کرده است. البته بحران نان در ترکیه ریشه‌های عمیقی دارد و بشدت با سیاست و مخالفت با حزب حاکم گره خورده است. از دهه ۷۰ میلادی که اعتصابات کارگری در کشور به بالاترین سطح خود رسیده بود، پای ناتوانی طبقه کارگر در خرید نان مطرح بود و اکنون هم کارگران اعتصابانی مشابه را ترتیب می‌دهند که باز هم ریشه‌شان به نان برمی‌گردد.

نان، زمانی در این کشور بدل به نماد اعتراض شد که سال ۲۰۱۴ نوجوان ۱۵ ساله‌ای به نام بَرکین اَلوان (Berkin Elvan)، به قصد خرید نان از منزلش در استانبول خارج شد و لابه‌لای درگیری تظاهرکنندگان و پلیس، به علت اصابت پوکه گاز اشک‌آور به سرش بعد از ۲۶۹ روز به سر بردن در کما سرانجام فوت شد.

در اعتراض ها به رفتار پلیس و دولت در مرگ پسر نوجوان، تظاهرکنندگان، نان به دست راهی خیابان‌ها شدند. همچنین از جای‌جای این کشور کمپین‌هایی آنلاین راه‌اندازی شد و مردم عکس‌هایی از خود، یک قرص نان و جملاتی خطاب به برکین را به اشتراک گذاشتند.

نان در ترکیه ماهیتی مقدس دارد. منبع تغذیه است، نمادی از عرق جبین و  لطف خداوند است که از طریق طبیعت متجلی شده است. اگر تکه نانی روی زمین بیفتد، آن را برداشته و می‌بوسند و در جای بالاتری قرار می‌دهند. اسراف کردنش حرام است و اگر جای آن در سفره غذا خالی باشد، اعتقاد دارند که سیر نخواهند شد.

حالا صف‌های مردم گرسنه مقابل مغازه‌هایِ «نان برای مردم» (Halk Ekmek) در استانبول و شهرهای دیگر طولانی‌تر می‌شود. پایتخت فرهنگی و تاریخی این کشور، از سال ۱۹۷۸ دست به تاسیس بوفه‌ها و مغازه‌های نان برای مردم زده تا نان را به قیمتی ارزان‌تر عرضه کند. در این بین، دعواهای سیاسی احزاب مخالف و اتهام‌زنی برای راه‌اندازی بحران نان توسط شهرداری استانبول که بدست مخالفان دولت افتاده، بهبودی را در وضعیت نشان نمی‌دهد.

جنگ اوکراین و بحران غذا در خاورمیانه
کودک آواره سوری که بسته‌های نان بدست دارد.

در سوریه، نان یک آرزوست

روستایی در دیرالزور در مرز سوریه و عراق و کنار رود فرات. مادری که طبقی از چانه‌های آرد به سر دارد و پای تنور می‌آید تا برای هشت فرزندش نان بپزد. قبل از شروع جنگ داخلی سوریه در ۱۱ سال قبل، این کشور مازاد تولید گندم داشت، اما حالا وارد کننده گندم از روسیه و اوکراین است.

 امسال (سال ۲۰۲۲) تنها یک میلیون تن گندم در کشور جنگ زده سوریه کشت شده، که یک سوم نیاز مردم به غذا را جواب می‌دهد. بین ۵۰ الی ۶۰ درصد گندم کشور دقیقا در مناطق شمال و شمال شرقی این کشور کشت می‌شود، که دولت مرکزی موفق به بازپس‌گیری‌اش شده است. اما با خرابکاری‌های گروه‌های مخالف و مین‌گذاری‌ها و کمبود سهمیه آب فرات که کنترل آن با سدسازی‌های متعدد به دست ترکیه افتاده، کشاورزی در این مناطق رونقی ندارد.

به همین دلیل دولت مرکزی اقدام به سوبسیددهی به نان کرده است. اما این تلاش‌ها چندان جوابگو نیست، چنانکه ۶۰ درصد جمعیت ۱۷ میلیونی سوریه با ناامنی غذایی مواجهند. و برای تهیه نان جیره‌بندی شده باید در صف‌های طولانی منتظر بمانند. همین باعث شده تا پخت نان که اولین و ساده ترین غذا برای زنده ماندن است، در منازل از سر گرفته شود. حالا که بین روسیه و اوکراین درگیری نظامی هم پیش آمده، تهیه همین نان جیره‌بندی برای مردم هم مشکل مضاعفی شده است.  

برای حل مشکل نان در خاورمیانه چه می‌توان کرد؟

 کلاف مشکل نان در خاورمیانه به اندازه‌ای دور خود پیچیده که حتی پیدا کردن مبدا آن هم کمک چندانی به حل مشکل نمی‌کند. آیا می‌توان امیدوار بود که غربی‌ها به عنوان یکی از دست اندرکاران بی‌ثباتی و تهدید امنیت ملی و غذایی کشورهای نامبرده بخواهند قدمی در این راه بردارند؟ یا ترجیح می‌دهند گرسنگی ابزاری برای سلطه بر خاورمیانه باشد؟

کشورهای ثروتمندتر و باثبات‌تر منطقه خلیج فارس مانند کویت، امارات متحده عربی، قطر و عربستان سعودی چه نقشی را می‌توانند در این بین بازی کنند؟ آیا حاضرند قدمی برای ثبات منطقه و حل معضل جنگ اوکراین و بحران غذا بردارند؟ به عنوان مثال، کشور مصر را در نظر بگیرید؛ مشکل این کشور تنها با اقدامات دولت داخلی قابل حل نیست و می‌دانیم مصر از کشورهای بسیار مهم منطقه است.

غذا ندادن به مهمان در فرهنگ مهمان نوازی سوئدی

مهمان نوازی به سبک سوئدی ها

«عجیب‌ترین کاری که باید وقتی در خانه دیگران مهمان هستید، انجام دهید یا ندهید چیست؟» این سوالی است که کاربری در ۲۵ می امسال، در یکی از شبکه اجتماعی پرسیده است. احتمالا این کاربر فکرش را هم نمی‌کرده که یک سوال ساده، می‌تواند طوفانی را در شبکه‌های اجتماعی مختلف در مورد کشور سوئد و فرهنگ مهمان نوازی مردم آن کشور ایجاد کند. بله! این سوال هزاران پاسخ به همراه داشته؛ تا آنجا که نظر یک کاربر باعث شعله‌ور شدن آتش بحث اصلی در مورد سوئدی‌ها، رسوم آنها و بخصوص مهمان نوازی سوئدی‌ها و در نهایت کل دنیا می‌شود. داستان آنقدر ادامه پیدا می‌کند که آن سلسله توئیت، به یک منبع خوب پر از اطلاعات مختلف در مورد فرهنگ میهمان نوازی تبدیل می‌شود. در جریان این رشته توییت‌ها، هشتگی با عنوان Swedengate#، این سوال مهم را مطرح می‌کند: اگر دوستی وقت شام به خانه شما بیاید، آیا او را سر میز دعوت می‌کنید؟ یا بدون این‌که لقمه‌ای به او بدهید، غذایتان را می‌خورید؟

داستان طوفانی که از آن گفتیم، از خاطره‌ای شروع شد که یکی از کاربران توییتر درباره مهمانی رفتن به خانه دوستش در کودکی بیان کرد. او در آن پست نوشته بود: «من و دوستم در اتاقش مشغول بازی بودیم که مادرش صدایش زد شام آماده است و او به من گفت در اتاقش منتظر بمانم تا او شامش را بخورد و برگردد.»

اندکی پس از آن توییت، کاربر دیگری هم آمد و به سرعت تجربه اول را تایید کرد و افزود: «یک شب من در خانه دوستانم خوابیدم. وقتی بیدار شدیم گفت چند دقیقه‌ای پایین می‌رود. اما بعد از حدود ۱۵ دقیقه که از پله‌ها پایین رفتم آنها را در حال خوردن صبحانه دیدم. آنها هم وقتی من را دیدند به من گفتند که غذایشان تقریبا تمام شده و به زودی پیش من خواهند آمد و من هنوز بعد از ۲۵ سال به آن حادثه فکر می‌کنم.»

مهمان نوازی و شوک فرهنگی
مفهوم مهمان‌نوازی در فرهنگ‌های مختلف آنقدر متفاوت است که گاهی می‌تواند به یک شوک فرهنگی برای تازه‌مهاجران تبدیل شود.

خساست غذایی در مقابل مهمان نوازی

و به این ترتیب طوفانی از توییت‌های مشابه در توییتر شکل گرفت و هشتگ Swedengate با طرح این سوال ایجاد شد: آیا سوئدی‌ها «خساست غذایی» دارند؟

این حکایت‌ها دیدگاه رایج در مورد آرمان‌شهر سوئد را به‌عنوان جامعه‌ای همه‌چیز تمام که قبله آمال مهاجران است زیر سوال برد. همه برایشان سوال شده بود که این فرهنگ چگونه می‌تواند ندادن شام به یک بچه را توجیه کند؟ و خب! قطعا جواب‌های زیادی در توییتر چه از طرف سوئدی‌ها، چه مردم دیگر کشورها مطرح شد و نشان داد که خیلی چیزها آنطور که ما فکر می‌کنیم کاملا مثبت یا منفی نیستند.

بخش عمده عکس‌العمل‌ها به این هشتگ، از سمت کسانی بود که می‌گفتند حتی در خواب هم نمی‌توانند این حد از بخیل بودن را تصور کنند و غذا ندادن به بچه خانواده دیگری که به خانه‌شان آمده را، نوعی خساست و تک خوری دانستند. اما برخی از کاربران توییتر با تایید این شیوه برخورد با مهمان که برخی آن را مهمان گریزی نامیده‌اند گفته بودند که این مسئله فقط مختص به سوئد نیست و در سایر بخش‌های شمال اروپا هم دیده می‌شود.

در کشاکش این بحث‌ها، پاسخ سوئدی‌ها وضع را روشن‌تر کرد. هر چند عده‌ای با پیشینه‌های فرهنگی خود این پاسخ‌ها را هم نپذیرفتند و این‌گونه شد که طوفان این هشتگ باز هم ادامه‌دار شد. برخی از سوئدی‌ها مورد اول که تنها گذاشتن کودک و غذا خوردن خانوادگی بود را تایید کرده؛ اما برخی از سوئدی‌ها مورد دوم یعنی دعوت نکردن به صبحانه را تایید نکرده بودند. سوئدی‌ها مورد اول را بسیار عادی می‌‌دانستند و گفته بودند برای ما عجیب است که به کودک شخصی دیگری که برای بازی به خانه ما آمده غذا بدهیم! چون از دید ما، او برای بازی آمده است. بله! همان‌طور که احتمالا حدس می‌زنید این پاسخ‌ها به شعله‌ورتر شدن آتشی که در توییتر افتاده بود منجر شد و سوالات دیگری در خصوص فرهنگ مهمان نوازی سوئدی ها در این شبکه اجتماعی مطرح شد؛ طوری که یکی از کاربران در پاسخ به این سوال پرسید غذا دادن به بچه‌ها چرا عجیب است؟

کار به قدری بالا گرفت که هر پاسخی از سوی هر سوئدی در این خصوص اوضاع را بسیار بدتر می‌کرد. مثلا یکی گفت: «تو از بچه کسی مراقبت نمی‌کنی، بلکه از مهمان خودت مراقبت می‌کنی.» حتی شخص دیگری گفته بود: «ما در مورد خیریه صحبت نمی‌کنیم؛ بلکه فقط می‌گوییم اگر کودک شما کسی را دعوت کرده، پس باید به او غذا بدهید. یا به فرزندتان بگویید که او را برای شام به خانه‌اش بفرستد.»

در نهایت، بحث در مورد غذا دادن به میهمانان کار را به باز شدن مسئله تاریخ نژادپرستی و استعماری کشورهای شمال اروپا کشاند. یکی از افراد حتی در پاسخ به نظرات سوئدی‌ها نوشت: «بالاخره، عدالت به سوئد هم می‌رسد.»، «مشکلات کشورهای نوردیک (منطقه فرهنگی و جغرافیایی اروپای شمالی و اقیانوس اطلس شمالی) با همین هشتگ به خط آغاز خودش می‌رسد چون مدت‌ها از انتقاد به نژادپرستی معاصر و نقش تاریخی خود در برده‌داری و امپراتوری اجتناب کرده و این مسئله باعث می‌شود این نکته دوباره مطرح شود که سوئد از تولید زنجیر برای بردگان ثروت زیادی به دست آورده است.»

دو روی سکه‌ی مهمان نوازی

از نظر سوئدی‌ها، ماجرا آنقدر سیاه نبود! برخی از آنها می‌گفتند که موضوع اصلا امتناع از غذا دادن به بچه‌های دیگران نیست، بلکه به زمان برگشتن کودکان از منزل میزبان مربوط می‌شود. حتی عده‌ای گفته بودند که ما هرگاه کودکی قرار است برای غذا خوردن به خانه‌مان بیاید، از والدینش در مورد این که آیا آنها موافق هستند که برای غذا پیش‌شان بماند؟ و این‌که آیا کودک حساسیت غذایی خاصی دارد یا نه! می‌پرسیم. اما نکته جالب توجه دیگر این بود که خیلی‌ها در ادامه این طوفان همچنان تاکید داشتند که این رویکرد فقط مختص سوئد نیست و چندین کشور دیگر از جمله آلمان هم آداب اجتماعی مشابهی دارند.

در جریان این توییت‌ها، افراد مختلفی از کشورهای مختلف درباره فرهنگ مهمان نوازی‌شان صحبت می‌کردند. مثلا فردی از مراکش گفته بود: «والدین مراکشی من همیشه به ما می‌گویند، اگر مهمان داریم و چیزی آماده نیست، حداقل باید با چای و بیسکویت پذیرای او باشیم.»

یا شخصی دیگر از اندونزی گفته بود: «اگر مهمانی به خانه ما بیاید، ما مدام سعی می‌کنیم که مطمئن شویم که خوب غذا می‌خورد؛ چون در فرهنگ ما گرسنگی هیچ‌کس بخصوص مهمان پسندیده نیست.»

جنجال این هشتگ آنقدر ادامه‌دار شد که موضوع پناهنده‌پذیر بودن سوئد هم توسط یکی از کاربران زیر سوال رفت: «سوئد سالانه به اندازه ایالات متحده آمریکا (کشوری ۳۳ برابر بزرگتر) پناهنده می‌پذیرد و نزدیک به یک درصد از تولید ناخالص ملی خود را به عنوان کمک توسعه‌ای اهدا می‌کند. پس چرا در فرهنگ خود، جایی برای مهمان‌نوازی به سبک پناهجویان ندارد؟

غذای سوئدی
در سوئد، غذا راهی برای ابراز عشق و محبت است.

فرهنگ مهمان نوازی سوئدی

تا یک هفته بعد از شروع این جنجال، مناظره توسط کاربران توییتر سراسر جهان ادامه‌دار شد و حتی به بررسی این نکته هم رسید که سوئد مدت‌هاست به عنوان یکی از شادترین کشورهای روی زمین معرفی می‌شود، چون امید به زندگی، سرانه تولید ناخالص داخلی بالاست، اهالی‌اش از حمایت اجتماعی در مواقع مشکلات برخوردارند، فساد کم و اعتماد اجتماعی بالاست و سخاوت در جامعه و آزادی در تصمیم‌گیری‌های کلیدی زندگی مردم امری رایج است. بنابراین شاید شیوه پذیرایی با غذا از مهمان، بهترین راه برای ارزیابی فرهنگ یک کشور نباشد.

گذشته از این، درست است که دانش‌آموزان سوئدی با دریافت حقوق متوسطی از دولت زندگی می‌کنند و شهریه دانشگاه هم رایگان است، اما غذا در سوئد گران است؛ طوری‌که یکی از افرادی که در سوئد زندگی کرده بود، در مقاله‌ای با اشاره به این قضیه نوشت: «هزینه غذا در سوئد به قدری گران است که یک دانشجوی سوئدی پس از ماه‌ها خوردن فقط پاستا، دچار اسکوربوت شده بوده و مثلا برای بچه‌های دانشگاهی که می‌خواهند دور هم برای خوردن غذا جمع شوند، پرداخت حساب هر شخص توسط خودش یک امر منطقی است.»

بله! از نظر سوئدی‌ها، غذا دادن به کودکی که به خانه‌شان می‌آید بدون اینکه والدین او در جریان باشند، می‌تواند بی‌ملاحظگی تلقی شود و از نظر آنها این امر باعث می‌شود که همه چیز از نظم خارج شود. به قول یکی از افرادی که در این طوفان توییتری شرکت کرده بود: «غذا زبان عشق آسیایی‌ها است» و نویسنده سوئدی غذا هم در پاسخش گفته بود: «غذا زبان عشق جهانی است. حتی در سوئد، اگرچه نه به اندازه اکثر کشورهای دیگر.»

بنابراین خوب است باز هم یادآور شویم که چارچوب‌بندی هشتگ Swedengate چندان درست نبوده؛ چون سوئدی‌ها هم به مهمانانشان غذا می‌دهند، فقط غافلگیری را دوست ندارند. در واقع، اگر مهمان ناخوانده نباشید با خوشحالی با غذاهای خاص خودشان از شما میزبانی خواهند کرد.

جکی حبیب که یک روزنامه‌نگار آزاد و مستقر در نایروبی و تورنتو است، در مقاله‌ای به بررسی این رویداد پرداخته و برای درک تفاوت‌های بین فرهنگ غذایی و مهمان‌نوازی در سراسر جهان، با مردم‌شناسان و محققان مواد غذایی صحبت کرده است. در ادامه بخشی از مقاله او را می‌خوانیم تا بیشتر با جزئیات فرهنگ مهمان نوازی در دنیا آشنا شویم. او در این مقاله ابتدا این سوال را مطرح کرده که آیا میزبانان سوئدی واقعا اگر وقت شام باشد، مهمان را برای حضور سر میز غذای خود دعوت نمی‌کنند؟

ریچارد تلستروم، مورخ مواد غذایی در دانشگاه استکهلم و نویسنده کتابی درباره فرهنگ غذایی سوئد در قرن‌های ۱۹ و ۲۰ هم در پاسخ به سوال حبیب گفته، بله قطعا این اتفاق می‌افتد. او می‌گوید این عمل در گذشته یعنی در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ مرسوم بوده که مثلا اگر کودکی به خانه دوستش می‌رفته و وقت شام بوده، برای صرف غذا به خانه خودش برمی‌گشته است، یا می‌مانده و در اتاق دیگری منتظر دوستش می‌شده تا دوستش غذایش را تمام کند.

او در ادامه می‌گوید این پدیده آن زمان آنقدرها هم بد نبود. چون از دید من آن زمان فرصتی برای من بود تا مجله بخوانیم یا اتاق را کامل نگاه کنم و از طرفی زمان تنهایی آنقدر طولانی نبود که حوصله‌ام سر برود. او حتی در ادامه گفته بود که این پدیده یک قانون همگانی نبود؛ مثلا خانواده‌های روستایی تمایل بیشتری به غذا دادن به مهمانان داشتند، اما در شهرها این که مهمان پذیر باشند کمتر رواج داشت.

تلستروم می‌گوید که به مرور سیاست یا قانون نانوشته «شام فقط برای میزان» به آرامی محو شد. از دهه ۱۹۹۰، غذا به نماد جدیدی در جامعه تبدیل شد چون سبک زندگی و ساختمان‌سازی عوض شد اکنون اکثر آشپزخانه‌های منازل باز هستند و بنابراین مثل گذشته اتاق خاصی برای غذا نداریم.

محققان، مسئله مهمان نوازی افراطی را در برخی از فرهنگ‌ها به خاطرات محرومیت آنها مربوط می‌دانند
مسئله مهمان نوازی افراطی در برخی از فرهنگ‌ها به خاطرات محرومیت و فقر آنها مربوط است.

فرهنگ مهمان نوازی در سایر نقاط جهان

یکی از نکاتی که در طوفان توییتری که از آن صحبت کردیم مطرح شد، بحث فرهنگ مهمان نوازی است و این که مردم کشورهای دیگر در این زمینه چطور رفتار می‌کنند؟ آیا آنها سخاوتمندتر هستند؟

کریشندو ری، استاد مطالعات مواد غذایی در دانشگاه نیویورک که خودش در هند بزرگ شده، در پاسخ به این سوال می‌گوید که در هر فرهنگی احساس مهمان‌نوازی وجود دارد، اما برخی از گروه‌های قومی از الزامات اخلاقی قوی‌تری برای تغذیه دیگران برخوردارند.

چون برخی کشورها در تاریخشان تجربه‌های از فقر و گرسنگی داشته‌اند، احتمالا مهمان نوازی در آنها اهمیت بیشتری دارد؛ بنابراین می‌توان گفت در جوامعی با سابقه طولانی فقر، خاطره گرسنگی، باعث ایجاد حس مهمان‌نوازی در آن مردم شده است. به عنوان مثال، در طول قحطی بنگال در سال ۱۹۴۳، حدود سه میلیون نفر بر اثر گرسنگی و بیماری‌هایی که به دلیل سوء تغذیه تشدید شده بودند، جان خود را از دست دادند و این مسئله هنوز هم در مردم این کشور رایج است که مدام با یادآوری آن به تقسیم غذایشان با همسایگانشان ادامه می‌دهند و حتی به صراحت می‌گویند تجربه قحطی باعث شده آنها فقر را بهتر درک کنند و بخواهند مهمان نوازتر باشند.

حتی عده‌ای از محققان، مسئله مهمان نوازی افراطی را در برخی از فرهنگ‌ها به خاطرات محرومیت آنها مربوط می‌دانند و به عبارتی می‌توان گفت اغلب مردم در جوامع فقیر تلاش می‌کنند فقر و کمبودشان را با سخاوت بیش از حد، هدیه دادن و مهمان نوازی جبران کنند.

اینکه تاکید بر اهمیت غذا در فرهنگ مهمان نوازی، به تجربه قحطی مربوط می‌شود یا نه، چندان مشخص نیست. آنچه مسلم است، تفاوت الگوهای پذیرفته شده فرهنگی است. بدون تردید، الگوی مهمان‌نوازی سوئدی‌ها، برای اهالی این کشور قابل درک و پذیرفتنی است و مهاجران خاورمیانه‌ای این کشور، به سادگی با این سبک مهمان‌نوازی کنار نمی‌آیند.

نویسنده

حبیبه مجیدی

مترجمی بودم که دوست داشت روزنامه‌نگار باشد؛ روزنامه‌نگاری شدم که به دنیای روابط عمومی آنلاین کشیده شد و در نهایت نویسنده‌ای شدم تا همچنان بیاموزم.

بیشتر بخوانید

سایه جنگ سوریه روی بشقاب‌های غذا

توزیع غذا در میان آوارگان سوری

آبراهام مازلو، روانشناس آمریکایی در هرم نیازهای انسان می‌گوید غذا، اساسی‌ترین نیاز بشر است؛ نیازی که میان زندگی و مرگ، مرز می‌کشد. با این حال، گرسنگی یکی از اپیزودهای تکراری تاریخ انسانی بوده است. ناامنی غذایی، همیشه بشر را تهدید کرده و در سال‌های اخیر، جنگ‌های انسانی مثل جنگ سوریه و تغییرات اقلیمی سهم مهمی را در ایجاد این ناامنی بازی کرده‌اند.

به طور کلی در زمان جنگ، کیفیت زندگی یک جامعه پایین می‌آید. مهاجرت‌های به‌ظاهر خودخواسته اما اجباری، نابودی صنایع و چرخ‌های اقتصاد و ویران شدن طبیعت و از دست رفتن دارایی‌های طبیعی و در کنار همه اینا، کمبود آب و غذا، بر زندگی افراد تاثیر گذاشته و سرنوشت کشورها را تغییر می‌دهند.

شیوع بیماری‌ها از یک طرف و کمبود مواد غذایی و پایین آمدن کیفیت تغذیه از طرف دیگر، بر مردم درگیر جنگ تاثیر می‌گذارد. به عنوان نمونه می توان به رواج بیماری بری بری در میان سربازان ژاپنی و تلاش ارتش ژاپن برای حل این بحران از طریق تغییر رژیم غذایی اشاره کرد.

در یک دهه گذشته و بعد از روی دادن «بهار عربی» در خاورمیانه، بسیاری از کشورهای این منطقه از جهان به نحوی درگیر جنگ‌های داخلی، منازعات محلی و بحران‌های اقتصادی شده‌اند. یکی از این کشورها سوریه است که در جریان جنگ داخلی‌اش با بحران‌های جدی غذایی روبرو شد. طبق آمارهای دفتر غذای سازمان ملل متحد، این جمعیت هم اکنون از نظر دستیابی به غذای کافی جهت سیر کردن شکم با مشقت روبرو هستند.

آوارگان جنگ و تامین نیازهای غذایی 

«واقعا وحشتناک است که تامین یک وعده غذایی ساده، از دسترس اکثریت خانواده‌ها خارج است». گوینده این جمله جسیکا لاوسُون (Jessica Lawson) سخنگوی برنامه جهانی غذا است. برای لمس کردن این جمله کافی است به واقعیت زندگی روزانه مردم سوریه مواجه شویم.

کمپ آوارگان سوری
تصویر از کمپ اوارگان سوری در مرز ترکیه و سوریه در روستای عتمه در استان ادلب سوریه گرفته شده است.

جایی در میان یکی از ۱۱۵۰ کمپ آوارگان سوری در قسمت‌های شمالی این کشور، عبدالمجید، مرد میانسالی که ریش و موهای سفید و چشمهای آبی رنگ دارد، اشک‌هایش را پاک می‌کند و می‌گوید «این شرایط بدتر از مرگ است. شاید بدون اینکه یک بار دیگر بچه‌هایم را ببینم از دنیا بروم.» توضیح می‌دهد که روستایشان در سه کیلومتری مَعرَه النُعمان قرار داشته است و حملاتی که به آنجا انجام شد، چیزی از حمله به هیروشیما کم نداشت. به بچه‌هایی اشاره می‌کند که یتیم شده‌اند و در دسته‌های چهار و پنج نفره با هم لابه‌لای خرابه‌های سیمانی شهر پیش از این راه می روند.

«از زمان کاهش شدید ارزش لیر سوریه حتی خرید یک بسته نان هم برایمان آرزو شده. قبل از این شش یا هفت بسته نان خریداری می‌کردیم، اما الان قیمت هر بسته به ۸۰۰ لیره رسیده است. از پس خریدن یک عدد مرغ هم برنمی‌آیم، چون قیمتش شش تا هفت هزار لیره است. یک کیلو گوجه ۷۰۰ لیره و یک کیلو خیار ۵۰۰ تاست. حتی برای خرید سبزیجات مصرف یک روز هم باید ۱۵۰۰۰ لیر بدهیم. این درحالی است که متوسط درآمد روزانه در اینجا ۱یک تا دو دلار است. چطور می‌توانم برای خانواده‌ام غذا تهیه کنم؟».

خانواده عبدالمجید از پنج نوه و دختر و همسرش تشکیل شده است که با هم در چادری زندگی می‌کنند. تمام وسایل زندگی مثل رختخواب، فرش، کمد و یخچال را در همین فضا جا داده‌اند و در قسمتی هم اجاق گاز رومیزی و کپسول گازی قرار دارد که روی آن غذا درست می‌کنند. چشم‌های رنگی و درشت نوه‌های او به سفره‌ای خیره شده که چند تکه نان و لیوان چای رویش چیده‌اند. غذایی که مثل میلیون‌ها نفر دیگر از طریق سازمان‌ها و نهادهای غیرانتفاعی و کمک‌رسان بین‌المللی یا با پولی که اقوام از خارج از کشور می‌فرستند به زحمت تهیه می‌شود.

قیمت‌های نجومی غذا و سوخت، درآمد ناچیز و از دست دادن خانه و کاشانه، در کنار از بین رفتن زیرساخت‌های کشور، باعث شده تا تولید غذا کاهش پیدا کند و ناامنی غذایی گسترده در سراسر سوریه رخ بدهد. به عنوان مثال، تولید گندم این کشور به نسبت قبل از جنگ حداقل ۲۵% کمتر شده است. به دنبال آن مصرف غذاها و موادغذایی نیز در قیاس با سطح حداقلی پیشنهادی پایین‌تر است. مثلا مردم سوریه دستکم ۲۵% کمتر از سطح توصیه شده جهانی سبزی مصرف می‌کنند.

تغذیه آوارگان سوری
مادر سوری در حال تغذیه فرزندش با غذای اهدایی برنامه جهانی غذاست.

آمارهای اواخر سال ۲۰۲۰ برنامه جهانی غذا، تخمین می‌زند که هم اکنون ۶۰ درصد از مردم سوریه با ناامنی غذایی روبرو هستند. عدد یاد شده به نسبت یک سال قبل از انتشار این گزارش، که ۹ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر بود، روندی افزایشی را نشان می‌دهد. سخنگوی برنامه جهانی غذا ترجمه این آمارها را اینگونه بیان می‌کند «تعداد بیشتری از مردم سوریه در گرداب گرسنگی، فقر و ناامنی غذایی افتاده‌اند.»

بحران غذا در مناطق جنگ زده

برای رسیدن به مرز لبنان و سوریه از شهر بیروت، نیاز به یک ساعت رانندگی دارید تا به منطقه‌ای کوهستانی با شرایطی کاملا مدیترانه‌ای برسید. کسی چه می‌داند؟ اگر اینجا خاورمیانه نبود شاید تصور می‌کردید میان اینهمه درخت انگور، در ایتالیا یا قبرس قدم می‌زنید.

در این محل دره‌ای است که کمپ‌های پناهجویان سوری در دل آن قرار دارد، در واقع آن طرف کوه‌ها، سوریه است. منظور از کمپ مجموعه‌ای زاغه‌مانند از انبوه تیر آهن‌های زنگ زده، درهای ورق حلبی، مشما و پلاستیک و پارچه و چادرهایی است که کنار هم گُله‌به ‌ُله نشسته‌اند و مردمی داخل‌شان روز را شب می‌کنند.

مادربزرگ صدیقه که ۸۵ ساله است، هشت سال اخیر را همینجا زندگی کرده است. روزها بیرون محل زندگی‌شان نشسته و برای نوه‌های خودش و همسایه‌هایی که دور و برش را می‌گیرند شعر و قصه می‌خواند. خانه آنها اتاقی جداگانه به عنوان آشپزخانه دارد که تصویرش با آشپزخانه‌های معمولی بسیار متفاوت است.

یک پنجره محقر بدون چهارچوب و شیشه، نور و هوا را به درون فضای تاریک راه می‌دهد. کف آشپزخانه سیمانی است و اجاق گاز تک شعله‌ای را به کپسول آبی رنگی وصل کرده‌اند تا پخت و پز رویش انجام شود. دو قفسه بزرگ فلزی را به دیوار تکیه داده‌اند که یکی حاوی انواع ظرف‌های پلاستیکی محتوی مواد غذایی است و دیگری بیشتر محلی است برای آویزان کردن یا قرار دادن ظروف مختلف.

جایی در سطل زرد رنگی چند بادمجان پلاسیده و رنگ پریده قرار دارد، چند سیب‌زمینی هم داخل آبکشی روی گنجه گذاشته‌اند. زنی جوان سقف آشپزخانه را نشان می‌دهد که از چند الوار موازی و پارچه و پلاستیک پوشیده شده و می‌گوید یک بار شعله گاز بلند شد و سقف آتش گرفت. با این حال، نهایت تلاششان را برای تمیز و مرتب نگه داشتن این فضا به کار گرفته‌اند که نشانه احترام گذاشتن‌شان به خانه و محل زیست است.

زندگی آوارگان سوری
خانواده‌ای از جنگ‌زدگان سوری در حال صرف غذا داخل چادر هستند.

اما شاید فکر کنید مسئله فقط بدست آوردن غذای آماده است، درحالیکه چالش پیدا کردن غذا و مواد اولیه غذایی در سوریه، به مرحله کاشت و برداشت محصول هم می‌رسد. در شمال سوریه که محل حضور تعداد زیادی از آوارگان درون مرزی این کشور است، تامین نیازهای غذایی به کشورهای همسایه مثل لبنان و ترکیه نیز بسیار وابسته است. در نتیجه، تحولات اقتصادی و سیاسی داخل ترکیه نیز مهم است؛ چون در این مناطق برای خرید و فروش از لیر ترک استفاده می‌شود و کالاها در بازار سیاه با چندین برابر قیمت به فروش می‌رسند.

نان، وعده غذایی اصلی در سوریه و منبع بقای درصد زیادی از جمعیت کشور است که قادر نیستند غذای دیگری را برای فرزندانشان تهیه کنند و راهکار حکومت سوریه برای توزیع نان، اختصاص جیره نان و به‌کار گیری سیستم کارت هوشمند بود. در کل این کشور، نان غذایی است که در دسترس اکثر خانواده‌ها قرار دارد. در مورد آرد هم همین ماجرا صادق است و با وجود اهمیت آرد، قاچاق آن از یک منطقه به منطقه دیگر بحران‌هایی را ایجاد می‌کند.

این‌ها در حالی است که قبل از جنگ، سوریه یکی از مهمترین تولیدکنندگان محصولات کشاورزی در خاورمیانه بود؛ ۴۰ درصد از جمعیت این کشور در بخش‌های کشاورزی یا دامداری کار می‌کردند و سوریه می‌توانست نیازهای غذایی مردمش را تامین کند. اما به خاطر نابودی زمین، مین‌گذاری زمین‌های کشاورزی، سوزاندن محصولات کشاورزی (مخصوصا کشت گندم) و حملات هوایی در مناطق شمالی سوریه، دیگر کشاورزی‌ای باقی نمانده است.

وضعیت کشاورزی در سوریه
آتش‌سوزی و خرابکاری‌ها در مزارع گندم سوریه، خسارات زیادی به مردم زده است.

می‌گویند آتش‌سوزی‌های عمدی با هدف گسترش قحطی و ایجاد مشکلات بیشتر برای دولت مرکزی انجام می‌شود تا مداخله‌گران خارجی بتوانند راحت‌تر به اهداف خود برسند. در نتیجه این حملات هوایی، دهقانانی که برای کار سر زمین می‌روند جان خود را از دست داده ،مجروح می‌شوند یا باید با دست خالی آتش افتاده به جان محصول را خاموش کنند.

منطقه خاورمیانه به علت وابستگی به واردات گندم و غلات دیگر از دو کشور روسیه و اوکراین، بیشترین آسیب را در نتیجه جنگ اخیر این دو دیده است؛ به ویژه که نان یکی از اصلی‌ترین غذاها در کشورهای این منطقه است و گندم نیز در تهیه بسیاری از دستورهای غذایی به کار می‌رود.

البته در کنار جنگ، بیابان‌زایی و تغییرات اقلیمی هم زمین‌های قابل کشت را هر چه بیشتر تحلیل برده‌اند و باعث شده تا سطح تولید گندمی که قبلا به چهار میلیون تن در سال می‌رسید اکنون به ۱یک میلیون تن کاهش پیدا کند. واردات گندم از روسیه به عنوان جایگزینی برای جبران کمبود تولید داخلی برنامه‌ریزی شده است، اما از زمان جنگ روسیه و اوکراین، سوریه هم به عنوان کشوری واقع در خاورمیانه با محدودیت‌های هرچه بیشتر در تهیه غذای مردم مواجه است.

نقش سازمان‌های بین‌المللی، غیرانتفاعی و خیریه‌ها در کمک به رفع گرسنگی

از بعد از آغاز نبرد سوریه، کشورهای مختلف به روش‌های مختلفی مانند ارسال کمک‌های بشردوستانه، کمک به اسکان آوارگان یا پذیرش آواره‌ها سعی در تسکین دادن بحران در این کشور داشته‌اند. سازمان‌های خیریه زیادی در خاک سوریه یا کشورهای اطراف آن مانند لبنان و ترکیه در راستای غذارسانی به پناهجویان سوری فعالیت می‌کنند.

از جمله این سازمان‌ها و انجمن‌ها و خیریه‌ها می‌توان به امداد به سوریه (Syria Relief)، امداد اسلامی (Islamic Relief)، کلاه سفیدها (White Helmets)، امداد اسلامی در سراسر دنیا (Islamic Relief Worldwide)، شِلتِرباکس (Shelter Box)، یونیسف (UNICEF)، نو دی (Nu Day)، اکشن اِید (Action Aid)، سازمان بین‌المللی معلولان (Handicap International)، آکسفام  (Oxfam) ، وار چایلد  (War Child)، هلال احمر ترکیه، کمیته نجات بین‌الملل و ….. اشاره داشت.

اهدای کمک غذایی از طرف سازمان های جهانی به مردم سوریه
کمک‌های غذایی که توسط برنامه جهانی غذا برای سوریه ارسال شده است.

به عنوان نمونه، وطن یو کی (Watan UK) خیریه کوچکی است که در انگلستان ثبت شده و در زمینه ساماندهی به وضعیت آوارگان جنگ سوریه فعالیت می‌کند و بخشی از فعالیتش بر تامین بسته‌های غذایی متمرکز است. سبد غذایی وطن یوکی شامل انواع آیتم‌های غذایی مثل برنج، عدس، انواع لوبیا، پنیر، روغن غذاهای کنسروی، چای، قهوه و آرد است. حتی بعضی وقت‌ها گوشت و شیر خشک بچه هم توزیع می‌شود. قرار است به این ترتیب نیازهای تغذیه‌ای ضروری جهت بقا تامین شود.

استفاده از دانش گیاه قوم‌شناسی برای تامین مواد اولیه غذا در سوریه

از گذشته تا امروز، گیاهان خوراکی وحشی یکی از منابع مهم تغذیه انسان بوده‌اند. وقتی که غذا به طور معمول در دسترس قرار نداشته باشد، دانش گیاه قوم‌شناسی (Ethnobotany) در شرایطی مانند فجایع طبیعی یا منازعات احیا می‌شود. اکنون ۱۱ سال از آغاز جنگ در سوریه می‌گذرد. جنگی که بعد از جنگ دوم جهانی، بزرگترین بحران‌های مرتبط با نبردهای نظامی را رقم زده است.

در این منطقه از جهان، گیاهان خوراکی وحشی به لحاظ فرهنگی اهمیت دارند و در دوران جنگ داخلی، استفاده از آنها برای تکمیل سفره محلی مردم دوباره رایج شده است. بررسی تاثیر جنگ سوریه بر کاربرد گیاهان خوراکی وحشی و انواع گونه‌های گیاهی مورد استفاده ، موضوع مطالعه‌ای بوده که حد فاصل ماه مارچ ۲۰۲۰ تا مارچ ۲۰۲۱ در طَرطوس (Tartus)  صورت گرفته است. طرطوس شهری بندری در جنوب‌ غربی سوریه است که در ساحل مدیترانه بنا شده است و قدمت آن به دوران فنیقی‌ها بازمی‌گردد. این شهر که دویست سال قبل از میلاد مسیح ساخته شده، حکومت رومیان و بیزانسی‌ها را دیده است.

در نتیجه این بررسی‌ها مشخص شد مردم از ۷۵ نوع گونه گیاهی وحشی به عنوان غذا و نوشیدنی استفاده می‌کنند. تقریبا دو سوم (۶۴%) افراد مصاحبه‌شونده خبر دادند که در طی جنگ، اتکای آنها به گیاهان وحشی به عنوان منبع غذایی، روزبه‌روز افزون شده است. گونه‌های کاسنی، زعتر، درخت سماق و زول گرمسیری در میان گیاهانی بودند که عده زیادی از مصاحبه‌شونده‌ها نام بردند. همچنین محبوبترین غذاهایی که از گیاهان وحشی درست می‌شود، سلیق (Sleeq-سبزیجات برگدار آب پز)، زعتر (Zaatar  – غذایی برای مصرف در وعده صبحانه/ شام)، و لوف (Louf – نوعی سوپ) بودند.

انواع غذاهای محلی سوری با گیاهان وحشی
چند غذا که با استفاده از دانش گیاه قوم‌شناسی تهیه می‌شوند، به ترتیب ۱: سلیق، ۲ زعتر، ۳ لوف،۴ غذایی با سبزیجات پخته.

آشپزی با گیاهان خوراکی وحشی به عنوان راهی برای بقا

از آنجا که گیاه قوم‌شناسی را علم بقا نامیده‌اند، اهمیت آن طی درگیری‌های نظامی افزایش پیدا می‌کند. در بحران‌هایی که غذای معمول در دسترس نیست، مردم رو به دانش گیاه قوم‌شناسی اکولوژیکی خودشان می‌آورند تا نیازهایشان را از محیط اطرافشان تامین کنند. 

در سوریه به عنوان بخشی از حوزه مدیترانه، سبزیجات پخته و سالادهایی که از گیاهان وحشی تهیه می‌شوند از دیرباز اهمیت داشته‌اند. تا قبل از بروز جنگ نیز جمع‌آوری گیاهان وحشی از طبیعت، بخشی از مواد لازم برای خوارک‌پزی محلی سوری بوده است. در طرطوس نیز جمعیتی ۱۷۰ هزار نفری از آوارگان کوچ کرده از دیگر مناطق جنگ‌زده سوریه زندگی می‌کنند و این ناحیه هرچند به تنهایی چندان تحت تاثیر جنگ نبوده، اما از تاثیرات جانبی آن در امان نمانده است و با کمبود غذا، تحریم‌های اقتصادی، توانایی پایین خرید مردم، کمبود نیروی کار، کمبود سوخت و فقدان تولید محصولات کشاورزی روبروست.

اصلی‌ترین دلیل مردم برای افزایش اتکا به گیاهان خوراکی وحشی، بحران اقتصادی‌ای است که کل کشور را بعد از جنگ در خود فرو برده است و قیمت غذا و قدرت خرید مردم را تحت الشعاع قرار داده است. منازعه داخلی سوریه بر در دسترس بودن و انتخاب گونه‌های گیاهان خوراکی وحشی اثرگذار بوده است.

دانش گیاهان بومی تا قبل از جنگ روندی نزولی داشت، اما بعد از جنگ به علت نیاز به تامین غذا، اطلاعات در این باره بیشتر شده است. مردم می‌گویند حالا برای محصولات بازاری، جایگزین‌هایی را در طبیعت پیدا می‌کنند و این کار به پس‌انداز بیشتر پول کمک کرده است.

به گفته شرکت‌کنندگان در این تحقیق، آنها مصرف گیاهان خوراکی وحشی مثل زول گرمسیری و پنیرک قرمز روییده در سایت‌های انسان‌شناسی و باغستان‌های اطراف را از زمان جنگ شروع کرده‌اند. از طرف دیگر گونه‌هایی مانند گیاه کنگر که در ارتفاعات کوهستانی و نواحی دور افتاده می‌روید، به علت موانعی که از نظر جابجایی و دغدغه‌های امنیتی وجود داشت کمتر مورد استفاده قرار گرفتند.

آشپزی در جنگ
مردم سوریه بعد از شروع جنگ رو به استفاده از گیاهان خوراکی وحشی در غذا آورده‌اند.

خانواده‌های گیاهانی که بیشترین فراوانی  را در پاسخ‌های مردم داشتند به ترتیب کاسنیان (۱۵ گونه)، باقلائیان (۸ گونه)، نعنائیان (۷ گونه)، چتریان و گل سرخیان (هر کدام ۵ گونه) بودند. کاسنیان شامل گیاهانی است که بیشتر به صورت سبزیجات پخته تهیه می‌شوند. از سوی دیگر، باقلائیان عمدتا شامل ادویه‌ها و گیاهانی بود که خشک و آسیاب می‌شوند، در حالی که نعنائیان گونه‌هایی را دربرمی‌گیرد که بیشتر به عنوان میوه‌های تازه مصرف می‌شود.

در نهایت، گونه‌های زیر توسط۸۰ درصد پاسخ‌دهندگان نام برده شدند؛ زعتر، درخت سماق، زول گرمسیری، کاسنی معمولی، گاوزبان خارک دار، تره کوهی، کنگر فرنگی و پنیرک. از سوی دیگر، گونه‌های آب تره، ترشک درشت، آویشن و گل شیپوری توسط ۶۰ تا ۸۰ درصد شرکت‌کننده‌ها یاد شدند.

ایجاد ناامنی غذایی؛ جنایت علیه بشریت

بحران غذا در سوریه، از یک سو به علت فرسایشی شدن جنگ و از بین رفتن بسیاری از زیرساخت‌های اقتصادی شدت گرفته و از سوی دیگر با تحریم‌هایی اعمال شده از سوی کشورهای غربی تشدید می‌شود. این اقدامات در حالی است که در ۲۴ می ۲۰۱۸، شورای امنیت سازمان ملل متحد برای اولین بار طی قطعنامه‌ای، ایجاد ناامنی غذایی به عنوان یک تاکتیک جنگی را محکوم کرد. این موضوع جان ده‌ها میلیون نفر از مردم جهان را تهدید می‌کند، چون از میان ۸۱۵ میلیون نفری که در سال ۲۰۱۶ از سوء تغذیه مزمن رنج می‌بردند، ۶۰ درصد آنها در مناطقی زندگی می‌کردند که یا درگیر درگیری‌های مسلحانه بودند یا تحت تاثیر این نوع درگیری‌ها قرار گرفته بودند.

پخت نان در منازل سوری ها
زنی روستایی در سوریه در حال پخت نان در تنور خانگی است.

هدف سازمان ملل از صدور این قطعنامه آن بود که در کشورهای درگیر با جنگ (چه جنگ داخلی و چه بین‌المللی) ذخایر مواد غذایی، مزارع، بازارها و سایر مکانیسم‌های توزیع دست نخورده باقی بماند. در این سند، سازمان ملل متحد از طرف‌های درگیر می‌خواهد که به امدادگران و گروه‌های بشردوستانه اجازه دسترسی بلامانع به مناطقی را بدهد که با بحران‌های غذایی روبرو هستند و صراحتا بیان می‌کند که «استفاده از گرسنگی دادن به غیرنظامیان به عنوان روشی برای جنگ، یک جنایت جنگی است».

به علاوه، نباید از تاثیر جنگ روسیه و اوکراین بر موضوع سوریه و افزایش سرسام‌آور قیمت مواد غذایی عمده مثل گندم در این کشور غافل شد. این اثر دومینووار البته نه تنها منطقه خاورمیانه، بلکه کل دنیا را تحت الشعاع قرار داده است. افزایش قیمت موادغذایی و سوخت در کشورهای اروپایی هم بازتابی از همین عدم امکان صادرات محصولات غله دو کشور درگیر جنگ به دیگر نقاط دنیاست. بحرانی که به نظر می‌رسد تبعات آن هرچه بیشتر اقفشار  کم‌درآمدتر را در جوامع تحت فشار قرار خواهد داد و امنیت غذایی‌شان را بیشتر مورد تهدید قرار می‌دهد.

قصه یک کافه وگن در شهر گوشت دوست‌ها

آیتم های غذایی وگان روی میز

ساعت چهار بعدازظهر یک روز بهاری در فروردین ۱۴۰۱ است؛ خیابان‌ها خلوت و هوا گرم‌تر از آنی است که در فصل بهار انتظار داریم. مقصد من، کافه قنادی وگنی در مرکز تهران است. با وجود بالا رفتن گرایش به مصرف غذاهای گیاهی، باز هم راه انداختن چنین کافه‌ای، در منطقه‌ای از شهر که بوی برگر و کباب می‌دهد، کمی عجیب به‌نظر می‌رسد. همین بهانه برای گپ زدن با مدیر این کافه گیاهی کوچک کافی است. آدرس سرراست است. همان ابتدای کوچه گلدان‌های بزرگ و میز و صندلی‌های کافه‌ای را می‌بینم و از یکی از همسایه‌ها آدرس دقیق را می‌پرسم و می‌گوید «همین جاست، ندا خانم داخل است». در کافه منتظرم نشسته؛ ندا فتح الله نژاد لبخند می‌زند، چهره گندمگونی دارد، رک و راحت است و به همه سوالات با رویی‌خوش پاسخ می‌دهد.

خیلی اتفاقی کافی‌چی شدم

ندا با فاصله کمی از کبابی‌ها و جگرفروشی‌های محله هفت تیر کافه‌اش را راه‌انداخته. خودش می‌گوید:«من قصدی برای راه‌اندازی کافه نداشتم، پیش آمد. اینجا متعلق به یکی از دوستانم بود، به من زنگ زد و پیشنهاد داد اگر دوست دارم کافه را اداره کنم و با هم شریک باشیم. من همیشه می‌خواستم برای طبیعت و سلامتی مردم کاری کنم. بنابراین پیشنهاد را قبول کردم و تصمیم گرفتم تفکراتم را با راه‌اندازی یک کافه وگان پیاده کنم.»

در ادامه می‌گوید از اینکه چنین کافه‌ای بازار خوبی دارد یا نه، خبری نداشته و برایش مهم هم نبوده. بعد هم توضیح می‌دهد که کمی بعد از راه‌انداختن کافه کرونا آمده و برای مدتی همه چیز تعطیل شد. ندا اضافه می‌کند:«اما من ماندم و الان سه سال است که اینجا هستم. آمدم اینجا و کار را یاد گرفتم. بالاخره چون پای سرمایه خودمم هم وسط بود، باید تلاش می‌کردم».

خانم فتح الله نژاد؛ مدیر کافه وگن ندا

داخل ویترین بزرگ کافه چند حباب قرار دارد. توی یکی از حباب‌ها کیک نسکافه‌ای است که برشی از آن برداشته شده، روی کیک بعدی حلقه‌های موز چیده شده و آن طرف‌تر، چند دونات با پوشش شکلات و اسپرینکل رنگی رنگی می‌بینم. یک کیک بزرگ شکلاتی گوشه راست ویترین نشسته و کوکی‌های طعم‌های مختلف مثل گردو و سیب یا کوکی شکلاتی با خامه وگان هم داخل جعبه‌های مقوایی چیده شده‌اند. خانگی بودنشان مشخص است.تازه زولبیا و بامیه هم هست که بدون تخم‌مرغ و شیر درست شده.

به بالا نگاه می‌کنم. روی ویترین، گوشه چپ، سه بوکه بزرگ شیشه‌ای محتوی کوکی‌های گیاهی هستند. یکی به شکل درخت کاج با طعم اسفناج، دیگری قلبی و قرمز با طعم لبو است و بوکه سوم برش‌های خشک شده میوه پرتقال داخلش است.

کوکی های وگن کافه وگن ندا
بوکه‌های کوکی‌های وگان بالای ویترین اصلی مغازه قرار داشتند.

سلیقه مشتری همه چیز را تعیین می‌کند

تا همین چند سال پیش، هر وقت وگان‌ها به رستوران و کافه‌ای می‌رفتند، باید خودشان را با گزینه‌های محدودی مثل انواع سالاد و سیب‌زمینی سرخ شده سرگرم می‌کردند. اما حالا می‌توان رد پای رستوران‌ها و کافه‌های وگان را در گوشه و کنار شهر پیدا کرد. اما دلیل سر زدن به یک کافه وگان، همیشه گیاهخوار بودن نیست. در سراسر دنیا این باور در حال گسترش است که غذاهای وگن هم می‌توانند خوشمزه، اشتهابرانگیز و در عین حال سالم باشند و حتی اگر گوشت‌خوار باشید، این غذاها می‌توانند سهمی از وعده‌های غذایی هفتگی‌تان را به خود اختصاص دهند.

طبق تخمین‌ها هم اکنون ۷۹ میلیون نفر – یا ۱% از جمعیت جهان- کاملا وگان هستند و ۱۴% گیاهخوارند، درعین حال ۴۴% از مصرف‌کننده‌ها نیز خود را متعهد به کاهش دادن مصرف گوشت کرده‌اند.

شاید در شرایطی که شمار گوشت‌دوست‌ها بیشتر از طرفداران رژیم غذایی وگن است، به‌راه انداختن چنین کافه‌ای چندان سودآور به نظر نرسد. اما ندا مشکلی با این واقعیت ندارد و می‌گوید در همین شرایط هم همه چیز را مطابق سلیقه مشتریانش می‌چیند:«منو را بر اساس سلیقه مشتری چیدیم. نوشیدنی‌ها و کیک‌ها همه از روی سفارش‌های مشتری‌ها داخل منو جا گرفتند. الان همه چیز داریم؛ از کیک وانیلی تا رِد وِلوِت، کیک شکلاتی، کوکی سیب و دارچین، کیک خامه‌ای، همبرگر گیاهی، بورک اسفناج و …ما به کیفیت کار اهمیت می‌دهیم. مثلا وقتی یک مشتری مبتلا به دیابت‌ از ما شیرینی رژیمی خریداری می‌کند، می‌دانیم که وجود قند در آن شیرینی سلامتی‌اش را به خطر می‌اندازد، پس باید واقعا شیرینی رژیمی بدون قند دستش بدهیم.» ندا بعد از صحبت درباره منوی کافه گیاهی‌اش توضیح می‌دهد:«ما داخل کافه چیزی درست نمی‌کنیم. تمام کیک و شیرینی‌ها را از بیرون تهیه می‌کنیم. من با کیک‌زن‌ها و شیرینی‌پزهای مختلفی کار می‌کنم. همیشه چند منبع برای تهیه کیک و شیرینی‌ها دارم.»

کیک‌های وگن شکلاتی و قلبی در ویترین داخل کافه وگن ندا قرار داشتند.

سبک زندگی وگان، اصول ما را تعیین می‌کند

آیا لازم است رستوران‌ها یا کافه‌های وگان انحصارا وگان باشند؟ یا می‌توانند در منویشان آیتم‌های غیر وگان را هم جا بدهند؟ بعضی افراد دوست دارند منوی کافه یا رستورانی که به آن مراجعه می‌کنند گزینه‌هایی را برای هر دو سر طیف وگن‌ها و غیر وگن‌ها داشته باشد. در همین راستا، رستوران‌های زنجیره‌ای مهمی مانند بَسکین اند رابینز (Baskin & Robbins)، برگر کینگ (Burger King)، دَنیز (Denny’s)، ساب وِی ( Subway) ، زیزی(Zizzi) و پیزا هات (Pizza Hut) تنها چند تا برندهایی هستند که غذاهای وگان را هم در منوی خودشان ارایه می‌کنند.

تا سال ۲۰۲۵، بازار غذای وگان در سراسر دنیا ارزشی معادل ۲۴٫۰۶ میلیارد دلار پیدا خواهد کرد.

همانطور که سازمان پتا (Peta) هم گفته، به این ترتیب می‌توان امیدوار بود همه‌چیزخوارها هم با غذاهای وگان آشنایی پیدا کنند و بدانند که این مدل غذاها هم مانند غذاهای گوشتی خوشمزه و دلچسب هستند؛ در نتیجه، شاید تمایل این افراد به مصرف گوشت کمتر شود. البته از آنسو عده زیادی از افراد وگان علاقمند به غذا خوردن در رستوران یا کافه‌ای کاملا وگن هستند. آنها اعتقاد دارند وقتی رستوران یا کافه‌ای صرفا غذای وگان عرضه می‌کند به احتمال زیاد، در جریان آماده‌سازی غذای وگان، استانداردهای خاص وگانیسم را هم رعایت می‌کند و همه چیز آن کافه یا رستوران، با اصولی که در سبک زندگی وگن به آن پایبند هستند مطابقت دارد.

مثلا ممکن است صاحب رستوران یا کافه یا بیشتر مشتریان وگن بوده و اساسا با پرورش و کشتار حیوانات مخالف باشند؛ پس طبیعی است که غذا خوردن در مکانی که گوشت کبابی کمی آنطرف‌تر از برگر سبزیجات سرو می‌شود، برای آنها قابل تحمل نباشد. ندا هم این موضوع را تایید می‌کند و می‌گوید: «چیزی که در کافه ما مهم است، نبودن ترکیب‌های غیر گیاهی است. مشتری‌های وگن نگران منطبق نبودن محصولات با سبک خاص زندگی‌شان هستند و به همین دلیل خیلی سوال می‌پرسند و حساس هستند. می‌خواهند دقیقا از موادی که داخل کیک و شیرینی و نوشیدنی ریخته شده اطلاع داشته باشند. ما دو برنامه به نام‌های «سه‌شنبه‌های مهربانی» و «جمعه‌های دورهمی» را در کافه برگزار می‌کنیم. ظرفیت کافه ما جمعا ۲۰ نفر است، ۱۶ نفر داخل دور میزها و چهار نفر هم بیرون می‌توانند حضور داشته باشند. در این برنامه‌ها از هر دری حرف می‌زنیم، گاهی بحث‌های محیط زیستی، وگانیسم، تغذیه، گاهی هم از مسائل دیگر صحبت می‌کنیم. برای تعامل با مشتری‌ها و جذب مشتری‌های جدید استوری زیاد تهیه می‌کنم، چون اعتقاد دارم باید مخاطب ببیند که ما اینجا چه کارهایی انجام می‌دهیم. به این ترتیب سلیقه و خواسته مشتری‌ها دستم می‌آید.»

میز و صندلی‌های داخل کافه مرتب و تمیز چیدمان شده است.

کافه وگن فقط برای وگن‌ها نیست

بنا به یافته‌های موسسه گود فود (Good Food Institute) برخی معتقدند وگانیسم، بخشی غیرقابل انکار از آینده صنعت غذاست. فروش غذاهایی که پایه گیاهی دارند تقریبا ۲٫۵ برابر نرخ فروش تمام انواع غذاها در حد فاصل ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰ بوده است. به علاوه، تقریبا نیمی از تمام وگان‌ها در فاصله سنی ۱۵ تا ۳۴ سال قرار دارند.

با این وجود، گرایش کامل به غذاهای وگان در ایران، قدمت زیادی ندارد و هنوز هم بسیاری از افراد، ترجیح می‌دهند غذاهای گیاهی تنها بخشی از رژیم غذایی‌شان را به خود اختصاص دهد. به همین دلیل است که کافه‌ی ندا فقط پذیرای وگان‌ها نیست. اینجا هر کسی می‌تواند برای چند ساعت هم که شده گیاهخواری را تجربه کند: «مشتری‌های ما بیشتر جوان‌ها هستند، دانشجو یا کارمند؛ اما جمع‌های دوستانه و خانواده‌ها هم اینجا می‌آیند. اغلب آنها به محیط زیست، سلامت غذا، حقوق حیوانات، کتابخوانی و مباحث روز علاقه دارند. هزینه‌ای که برای شیرینی و نوشیدنی در کافه ما پرداخت می‌کنند تقریبا هم اندازه کافه‌های غیر وگن است. بین مشتری‌هایمان وگن داریم، گیاهخوار یا مشتری معمولی هم داریم. اینطور نیست که فقط وگن‌ها سراغ کافه بیایند. بعضی‌ها مشتری ثابت هستند با هم دوست شده‌ایم و بعضی‌ها تصادفی اینجا می‌آیند، چیزی سفارش می‌دهند و باز هم مراجعه می‌کنند. افرادی هم بوده‌اند که تصادفی رد می‌شدند و تصادفی مشتری ثابت شدند.»

عکس از محیط داخلی کافه وگن ندا با ویترین و پیشخوان کافه گرفته شده است

به عشق کافه از دزفول تا تهران می‌آیم

همگام با اوج‌گیری علاقه مردم به رژیم وگان، در سراسر جهان، تقاضا برای کافه و رستوران‌های انحصارا وگان رو به افزایش است. مصرف‌کنندگانی که برای انتخاب رستوران و کافه علاوه بر توجه به منو، به این هم توجه دارند که آیا کسب‌وکار یاد شده به بحث پایداری و مسئولیت زیست‌محیطی هم توجه دارد؟ آیا از تولیدکننده‌های محلی حمایت می‌کند؟

ندا می‌گوید برای همراه شدن به افکار و سبک زندگی وگان‌ها، نیازی نیست وگان باشی. او توضیح می‌دهد: «من نه وگان هستم، نه گیاهخوار. این موضوع با کار من در تضاد نیست. اما شعارهایی که روی استند جلوی در کافه، یا داخل استوری و پست‌ها می‌نویسم واقعی هستند و مربوط به مسائلی که برای من مهم‌اند. شعار اصلی من، «اینجا عشق جاریست!»، شعار زندگی‌ام هم هست. من معتقدم هر کاری را با عشق انجام بدهیم به نتیجه می‌رسد. چالش‌های داخل کار زیاد است، اما من یاد گرفتم با همه چالش‌ها مواجه بشوم. خاطرات خوب و بد زیادی دارم. هم خاطرات بد هست، هم خوب؛ حتما خاطرات خوبم بیشتر است که امروز اینجا هستم.»

انواع کیک‌های وگن تازه در کافه وگن ندا سرو می‌شود.

ندا در ادامه صحبت‌هایش اضافه می‌کند:«من اهل دزفول هستم. هفته‌ای چهار روز مدیریت بخش بهداشت محیط بیمارستانی را در شهرم به عهده دارم و سه روز آخر هفته در کافه‌ام در تهران مشغول کارم. همه کارهای مربوط به کافه، استخدام، هماهنگی‌ها و تولید محتوا را خودم به تنهایی انجام می‌دهم.»

مصاحبه ما به آخر رسید، چند عکس از بیرون و داخل کافه گرفتم. همچنین عکس‌هایی از خانم مدیر و خوراکی‌های خوشمزه داخل کافه. همین موقع، تاکسی زرد رنگی جلوی در ایستاد و راننده میانسال چند کیک رنگارنگ را که سفارش‌های تحویلی آنروز بودند از صندلی عقب برداشت. خانم فتح اللهی نژاد کیک‌ها را با دقت روی میز داخل چید و نوعشان را توضیح داد.

جلوتر رفتم و قبل از عکس گرفتن، کیک‌ها را برانداز کردم. همگی با ظرافت خامه‌کشی شده بودند. روی کیک محبوب رِدوِلوِت، مرواریدهای خوراکی سفید و قرمز بود. کیک‌های نسکافه‌ای و وانیلی علاوه بر این مرواریدها، با خطوطی از شکلات هم تزیین شده بودند. خانم فتح اللهی چند بار جایجایشان می‌کند تا در زاویه مناسب عکس و فیلم تهیه کرده و در پیج کافه استوری کند. مشتری ها از حدودهای افطار می‌آیند و باید همه چیز حاضر باشد.

غذا و مهاجرت؛ وقتی طعم‌ها از مرزها عبور می‌کنند

عصرهای جمعه، حیاط خانه مادربزرگ بوی آش می‌داد. بوی سبزی‌هایی که رشته‌های بلند و نازک خانگی، لابه‌لای‌شان قل می‌زدند؛ بوی سیرداغی که با نعنا خشک ترکیب شده بود. عصر جمعه در حافظه من، با عطر همان آش ثبت شده بود و سالها بعد، وقتی اتفاقی از خیابان شهر دیگری می‌گذشتم، رایحه‌ای شبیه همان، من را به عصر آفتابی جمعه‌ی آن سالها پرت کرد. غروب دلگیر دوشنبه بود و ردی از آفتاب روی زمین یخ‌زده‌ی زمستان شهر جدیدم پیدا نمی‌شد.

آش رشته برای من، فقط ترکیب حبوبات، سبزی‌ها، رشته و کشک نبود. آش رشته، ترکیبی بود که حیاط شلوغ مادربزرگ را به‌خاطرم می‌آورد. ترکیبی که می‌توانست حتی کیلومترها دورتر از آن خانه‌ی کلنگی، صدای خنده‌ی من ۱۰ ساله را در سرم بیندازد و برگی از خاطره‌های فراموش‌شده را از دفتر خاطرات فرضی‌ام بیرون بکشد. آش رشته می‌توانست زمان را سه دهه به عقب برگرداند و تنها با رایحه‌اش، در سرمای صفر درجه‌ی یک شهر دود زده، من را گرم و آفتاب‌سوخته کند.

من تنها کسی نیستم که با بوی ترکیب چند ماده غذایی، به ماشین زمان وارد می‌شوم. مطالعات نشان داده که زمانی که یک تجربه با یکی از حواس ما پیوند می‌خورد، خاطرات راحت‌تر و واضح‌تر به یادمان می‌آیند. فرقی نمی‌کند گوش‌هایمان صدای خمپاره را شنیده باشد، یا دست‌هایمان اولین برف را لمس کرده باشد، یا اینکه پرز‌های چشایی‌مان یک قاشق آش رشته را مزه‌مزه کرده باشد. در هر حال، حواس پنجگانه کار خودش را می‌کند و با تکرار یک تجربه حسی، خاطرات را از بایگانی ذهن بیرون می‌کشد.

رابطه انسان با غذا، رابطه‌ای پیچیده است که حداقل دو بعد مختلف را در بر می‌گیرد. از بعد زیستی، غذا ابزاری غیرقابل حذف است که با سلامت و زندگی آدم‌ها گره خورده است و از سوی دیگر، غذا نقش‌های اجتماعی، روانی و فرهنگی را برعهده دارد و بر ابعاد غیر زیستی زندگی آدم‌ها، تاثیر می‌گذارد. از یک طرف همان کاسه آش، برای چند ساعتی سیرمان می‌کند و از طرف دیگر، عواطف و خاطرات را در حافظه‌مان کدگذاری می‌کند. انگار غذا، تنها ابزاری برای تسکین گرسنگی نیست! بلکه راهی برای برقراری ارتباط با دیگران و حتی نمایش عشق یا تنفر است.

غذا و مهاجرت
غذا می‌تواند ما را به خاطرات و گذشته‌مان پیوند دهد و کیلومترها دور از خانه، احساس خوشایند تعلق به خانه را در ما زنده کند.

ما هویت‌مان را می‌خوریم

بشقاب غذایی که در دست شماست، تنها یک ماشین زمان نیست؛ بلکه می‌تواند شما را با مکان‌هایی که پیش از این در آنها قدم برداشته‌اید پیوند دهد. مهم نیست از شهرتان به شهری دیگر مهاجرت کرده‌اید یا اینکه قاره‌ها را پیموده‌اید و حسابی از خانه دور شده‌اید! اگر مهاجر باشید، هیچ چیز به اندازه غذا، شما را به گذشته و اصالت‌تان نزدیک نمی‌کند. با این وصف، نقش نمادین غذا، گاهی از نقش اصلی‌اش -یعنی همان سیر کردن مصرف‌کننده- اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

غذا نقش مهمی را در زندگی مهاجران بازی می‌کند. مهاجرت، دنیای افراد را به ناگهان دستخوش تغییر کرده و آنها را به بحران «احساس تعلق» وارد می‌کند و غذا همان چیزی است که می‌تواند احساس تعلق به خانه را بار دیگر ایجاد کند.

در جریان تغییرات فراوان و بحران‌های رنگانگ، هنوز یک عامل فرد را به هویت پیشینش پیوند می‌دهد؛ غذا؛ ابزاری که در عین حفظ هویت قومی افراد، نقش مهمی را در خو گرفتن‌شان با موقعیت تازه بازی می‌کند. حفظ الگوی غذایی سنتی راهی برای بازآفرینی «خانه» است. انگار غذا استعاره‌ای از خانه است و الگوی غذایی، راهی برای تحکیم پیوند فرد با گذشته‌اش. از سوی دیگر، آداب غذایی، به فرد برای احیای عادات اجتماعی و مذهبی‌اش کمک می‌کند. پختن یک غذای خاص در یک روز خاص، راهی برای اجرای آیینی است که باورها و اعتقادات افراد را تقویت می‌کند. شاید به همین دلیل بود که سالها بعد، هر بار که آفتاب روی بالکن خانه پهن می‌شد و مرا دلتنگ روزهای گرم کویر می‌کرد، بساط آش را به راه می‌انداختم و خودم را قاشق به قاشق به روزهای کودکی‌ام می‌کشاندم.

وقتی خاطره‌ها طعم دارند

سنت ها و غذا
باورها، خاطره‌ها و عاداتمان، در شیوه پخت، سرو و خوردن غذا خود را به نمایش می‌گذارند.

برای بسیاری از کسانی که در بزرگسالی مهاجرت می کنند، طعم آشنا، فاصله بین کشورهایی فعلی و سرزمین مادری را کاهش می‌دهد و به ابزاری برای کاهش دلتنگی تبدیل می‌شود. پس در اینجا، غذا از مکان و زمان فراتر می‌رود و مثل یک جادو عمل می‌کند.

فروشگاه‌هایی که مواد غذایی خاستگاه مهاجران را به فروش می‌رسانند، تنها محلی برای فروش مواد غذایی نیستند. بلکه یک «فضای اجتماعی» برای وصل کردن آدم‌ها به گذشته و اصالت خود هستند. این پایگاه‌های بومی، احساس آشنایی، اطمینان و امنیت را در مهاجران ایجاد می‌کند. فروشگاهی که در قلب برلین، سبزی قرمه را با همان فرمول ایرانی در مقابلت قرار می‌دهد، یا در یکی از کوچه‌های فرعی تهران، رشته آش را به باریکی همان رشته‌های خانگی می‌فروشد، پا را از برآورده کردن نیازهای غذایی فراتر می‌گذارد. آنجاست که تصمیم می‌گیری کلمات را کمی لهجه‌دارتر ادا کنی و سراغ خوراکی‌هایی را بگیری که در آن شهر، کمتر احتمال پیدا کردن‌شان را می‌دادی.

تجربه خرید یا مصرف غذای بومی، آن هم در کیلومترها دور از خانه، چیزی فراتر از تجربه طعم و مزه‌ای آشناست. این اتفاق به ما یادآوری می کنند که خرید، تهیه و مصرف غذا، راهی برای بازگرداندن مهاجران به خانه است (حتی برای چند دقیقه).

فضای غذایی مهاجران از شهر یا کشور مقصد جدا نمی‌شود. زندگی گذشته و حال مهاجران، در این فضا به هم پیوند می‌خورد و در هم تنیده می‌شود. با این وجود، نسل دوم مهاجران میل بیشتری به همسو شدن با الگوهای غذایی سرزمین جدید دارند. فشار همسالان در مدرسه و دانشگاه از یک طرف و تاثیر رسانه‌های کشور جدید از طرف دیگر، فاصله آنها را با الگوهای غذایی کشور مبدا زیاد می‌کند.

خداحافظی با دیزی سنگی؛ سلام به کیمچی

تغییر در شیوه وفاداری به الگوی سنتی غذا، واقعیتی است که نمی‌توان انکارش کرد. حتی اگر این تغییر آگاهانه و برای همرنگ جماعت شدن نباشد، باز هم رخ می‌دهد و چند دهه بعد از خروج از سرزمین اصلی، روایتی متفاوت از غذاهای سنتی یا عادات غذایی را به نمایش می‌گذارد. با تغییر مواد اولیه، رسپی‌های سنتی هم دستخوش تغییر می‌شوند. طعم قرمه‌سبزی پخته شده در قلب ایتالیا، کم کم از قرمه‌سبزی سنتی اهوازی فاصله می‌گیرد و رشته‌های پهن و خمیری تهرانی، جای رشته‌های نازک و سبک کویری را می‌گیرد. گذشته از تفاوت مواد اولیه شهر یا کشور مقصد، ذائقه مهاجران هم به مرور تغییر می‌کند و بسیاری از ویژگی‌های حیاتی غذاهای سنتی هم آرام آرام تغییر می‌کند. در نهایت، ترکیب نوستالوژیکی که غذای بومی یک قوم نام گرفته، خودش را همرنگ ذائقه عمومی سرزمین جدید می‌کند و طعم و غذایی جدید، از دل مزه قدیمی متولد می‌شود.

غذا و جامعه
غذا به ابزاری برای برقراری ارتباط تبدیل می‌شود و ما را با سرزمین‌های بیگانه پیوند می‌دهد.

همه ما مهاجریم

بی‌راه نیست اگر بگوییم همه مردم روی زمین مهاجر هستند؛ اما حتی اگر به این واقعیت باور نداشته باشیم، نمی‌توانیم انکار کنیم که همه ساکنان آمریکای شمالی، از گوشه دیگر جهان به این نقطه رسیده‌اند و فرهنگ خود را از کیلومترها دورتر، به آمریکای امروزی آورده‌اند. به همین دلیل است که آمریکا، زمینی که فرهنگ‌های مختلف را روی خود جا داده، یکی از متنوع‌ترین فرهنگ‌های غذایی را دارد. اینجاست که بررسی ارتباط غذا و مهاجرت اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

خوک‌هایی که انگلیسی‌ها به این مستعمره آورده بودند، حالا گوشت محبوب کباب‌دوست‌های آمریکایی است. اسپانیایی هم خوشه‌های انگور را در این کشور پرورش دادند و آفریقایی‌هایی که به عنوان برده به خدمت گرفته می‌شدند، سیب زمینی و آجیل‌هایشان را به سبد غذایی ساکنان آمریکا اضافه کردند. می‌بینید؟ در سرزمینی که گوشه گوشه‌اش را مهاجران احاطه کرده‌اند، سنت‌های غذایی با هم ترکیب و مزه‌های تازه با وام گرفتن از الگوها و فرهنگ‌های غذایی متفاوت، متولد می‌شوند.

نیاز به تطبیق پیدا کردن با این سرزمین جدید از یک طرف و احیای نوستالوژی از طرف دیگر، زمینه را برای ترکیب و تلفیق این فرهنگ‌های غذایی با یکدیگر فراهم می‌کند؛ تا جایی که بیش از ۴۰۰ سال تاریخ مهاجرت، آمریکا را نه تنها به ثروتمندترین صنعت غذا در جهان تبدیل می‌کند، بلکه این کشور را برای رویارویی با تغییرات غذایی جهانی و بحران‌های این حوزه آماده می‌سازد.

غذا و مهاجرت و پیوند آدم‌ها

قصه هر مهاجر و ارتباطش با غذا منحصر به فرد است؛ اما در نهایت، اگر یک چیز بتواند آدم‌های متفاوت را در کنار هم جمع کند، آن چیز غذاست. قدرت غذا، فرهنگ، سنت‌ها و الگوهای همبستگی را به نمایش می‌گذارد و به بومیان نشان می‌دهد که ساکنان جدید سرزمین‌شان، چندان هم با آنها بیگانه نیستند.

فرقی نمی‌کند که از یک شهر به شهر دیگر رفته‌اید، از شمال یک کشور راهی جنوبش شده‌اید یا اینکه از اقیانوس‌ها گذشته‌اید و خودتان را به قاره دیگری رسانده‌اید. غذا، نه تنها شما را به گذشته آرامش بخش‌تان متصل می‌کند، بلکه زمینه را برای خانه کردن‌تان در سرزمین جدید فراهم می‌کند. غذایی که در اوج گرسنگی احساس امنیت بخش سیری را به شما می‌دهد، گاهی به ابزاری برای آشنایی با آدم‌های تازه تبدیل می‌شود و گاهی احساس دلنشین خانه کردن را حتی در سالهای دور از خانه به شما هدیه می‌کند.

پنیر بوترکیزه چیست و چه خواص و ویژگی‌هایی دارد؟

پنیر بوترکیزه

بوترکیزه، یا به قول آلمانی‌ها بوترکازه، پنیری آلمانی و اتریشی است که انگلیسی به آن پنیر کره‌ای می‌گویند؛ اما برخلاف این اسم، پنیر بوترکیزه هیچ کره‌ای ندارد. ماجرا به اوایل قرن بیستم برمی‌گردد؛ زمانیکه ایتالیایی‌ها فرمول جادویی تولید پنیر بل پازه را کشف و آن را فورا به نام خود ثبت کردند. حالا طرفداران این پنیر، باید به هر دری می‌زدند تا نسخه‌ای مشابه اما نه دقیقا همسان با آن را تولید کنند و خارج از مرزهای ایتالیا، پنیر کره‌ای پرطرفدار را به دست مشتریان بسپارند.

بوترکیزه یکی از جوان‌ترین پنیرهای طبیعی اروپایی است که قدمتی کمتر از پنیر بلوچیز فرانسوی، پنیر گودای هلندی، هالومی یا پنیر کبابی، پارمجانو رجیانوی ایتالیایی (یا همان پارمزان خودمان) و چدار معروف انگلیسی دارد.

کپی‌ای که بهتر از اصلش از آب درآمد!

سال ۱۹۰۶ پنیری ایتالیایی به نام بل پازه (Bel Paese) ساخته شد که عده زیادی را مجذوب خودش کرد. این پنیر که نرم و با ویژگی‌هایی کره‌ای بود، خیلی زود در سراسر اروپا محبوب شد؛ به شکلی که کارگاه‌های لبنی در کشورهای مختلف اروپایی برای تقلید ساخت نمونه‌ای مشابه آن، به هر دری می‌زدند.

اما ایتالیایی‌ها به این راحتی قصد واگذاری میدان را به رقبا نداشتند و به همین دلیل دست به کار شده و نام پنیرشان را به عنوان نشان تجاری پای خودشان ثبت کردند. پس دیگر لبنیاتی‌ای نبود که بتواند از دستور تهیه مشابه آنها استفاده کند و همان پنیر را بفروشد، در اصل هر کسی باید نسخه خاص خودش را از این پنیر محبوب ارائه می‌داد.

تهیه بوترکیزه در خانه
برای تهیه بوترکیزه، باید شیر نیمه چرب گاو را به میزان بالا حرارت داد.

در سال ۱۹۲۸، شرکت تولید محصولات لبنی‌ای به نام اِشتاتلیشه مُولکِقای واین اِشتِفان (Staatliche Molkerei Weihenstephan) پنیری کره‌ای تولید کرد که اولین نسخه آلمانی از پنیر ایتالیایی بِل پازه بود و نامش را بوترکازه گذاشتند.

عموم مردم از پنیر تازه استقبال کردند، مخصوصا بچه‌ها و جوانترها که چندان پنیرهای «بودار» سنتی آلمانی را دوست نداشتند. بوترکازه در مقابل به لحاظ طعم ملایم بود و درست کردنش هم خرجی برنمی‌داشت (البته به لطف تولید صنعتی و مدت زمان کوتاه لازم برای جا افتادنش)، تازه استفاده از آن در ساندویچ و باقی غذاهای سریع و ساده کار را راحت‌تر می‌کرد. به علت خصوصیات ظریف این پنیر، لقب دامِن کازه یا پنیر خانم‌ها را به آن داده‌اند. نکته جالب‌تر اینکه به مرور زمان، بوترکازه از بل پازه هم محبوب‌تر شده است و نسبت به پنیر ایتالیایی، مزه قوی‌تر و کره‌ای‌تری دارد.

امروزه سنت درست کردن پنیر کره‌ای همچنان ادامه دارد، البته به صورت صنعتی. اما این پنیر، خارج از مرزهای آلمان و اتریش هم تهیه می‌شود. با این تفاوت که در ایالات متحده، ساخت این پنیر به نسبت تولید انبوه صنعتی، فرم هنری‌تری به خود گرفته است. پنیر بوترکیزه آمریکایی، از نظر طعم یادآور گودای کم سن است.

این پنیر که به سادگی در دهان آب می‌شود و تمام سطح زبان را می‌پوشاند، همراهی خوبی برای اسنک‌های مختلف مثل کراکر یا سبزیجاتی مانند فلفل دلمه‌ای حلقه شده است. همینطور می‌شود آنرا ذوب کرد و روی سبزیجاتی مثل کلم بروکلی ریخت، یا برای ساندویچ‌های گرم و سرد استفاده کرد.

پنیر بوترکیزه چطور درست می‌شود؟

برای درست کردن پنیر بوترکیزه، از شیر گاو نیمه‌چرب استفاده می‌شود. روش کار به این صورت است که شیر را روی شعله ملایم تا دمای ۳۹ درجه سانتی‌گراد حرارت می‌دهند تا خاصیت اسیدی پیدا کند و برای اضافه کردن مخمر آماده شود. سپس، مخمر ترموفیلیک را به آن اضافه کرده و به مدت چند دقیقه شیر را هم می‌زنند.

سپس مایه پنیر را اضافه کرده، به آهستگی و به طورکامل شیر را مدت ۳۰ ثانیه هم می‌زنند. بعد هم صبر می‌کنند تا شیر دلمه ببندد و در این مدت دست از هم زدن می‌کشند. سطح شیر بایستی آرام و خالی از هر نوع جنبشی باشد. این فرایند نیم ساعت زمان می‌برد.

بعد از این زمان، با دست دلمه‌ها را چک می‌کنند که ببینند آیا آماده برش زدن هست یا نه. روش چک کردن اینطور است که کف دست را روی سطح دلمه می‌گذارند و اندکی فشار می‌دهند؛ اگر جای دست روی دلمه‌ها ماند، پنیر آماده است. شیوه دیگر هم این است که با دست، شکاف کوچکی در دلمه ایجاد کرده و آنرا بلند می‌کنند تا ضخامت و قوامش را بسنجند. در این حالت تمام سطح شیر را دلمه زرد رنگ و ضخیمی پوشانده است.

مراحل تهیه پنیر بوترکیزه
دلمه‌های پنیر بوترکیزه در جریان تهیه پنیر، شسته می‌شوند.

در این مرحله با استفاده از چاقوی برش‌زنی دلمه، آن را به صورت مکعب‌های یک سانت و ۲۷ میلی‌متری متقاطع (افقی و عمودی) برش می‌دهند. دلمه‌ها را چند دقیقه به حال خود باقی می‌گذارند تا مقداری از آب پنیر را جذب کنند.

با توجه به اینکه بوترکیزه جزء پنیرهای نیمه‌سخت است، لازم است مقداری از آب پنیر از آن جدا شود. روش کار هم به این صورت است که دلمه‌ها را گرم می‌کنند (در واقع می‌پزند) و هم می‌زنند تا آب پنیر از آنها جدا شود. برخلاف آنچه عوام فکر می‌کنند، آب پنیر به هنگام فشرده‌سازی نیست که از پنیر خارج نمی‌شود، بلکه همان موقع که داخل ظرف است این کار را دستی انجام می‌دهند.

اگر دلمه و آب پنیر با هم داخل ظرف باقی بمانند خاصیت اسیدی پیدا می‌کنند و این در تضاد با مزه شیرینی است که از پنیر انتظار می‌رود. پس نیمی از آب پنیر را تخلیه می‌کنند و آن را با مقدار مساوی آب داغ جایگزین می‌کنند. این فرایند را «شستشوی» دلمه‌ها نام گذاشته‌اند.

فشار طی سه مرحله به پنیر وارد می‌شود. اولین فشاری که به دلمه‌ها وارد می‌شود، همان فشاری است که در نتیجه قرار گرفتنشان زیر آب پنیر ایجاد می‌شود و دلمه‌ها شکل می‌گیرند. در همین زمان، به علت گرمی محیط، مخمرها گرم نگه داشته شده و میزان خلل و فرج داخل پنیر کاهش می‌یابد (این خلل و فرج نتیجه فشار است، همچنین ممکن است نتیجه فعالیت‌های مخمرهای تولیدکننده گاز باشند). دومین بار فشار به مدت سی دقیقه، قبل از برگرداندن پنیر وارد می‌شود؛ آخرین بار هم هنگامی که دلمه‌ها را شب تا صبح به حال خود می‌گذارند تا اصطلاحا خودشان را بگیرند، فشار وارد می‌شود.

همه این گام‌ها برای آنست تا آب پنیر از لابه‌لای دلمه‌ها خارج شود و طعم تلخی به پنیر ندهد. در اصل، برای آنست که پنیر بوترکیزه، شبیه دیگر پنیرهای تولیدی در آلمان، اتریش و سوییس باشد؛ مثلا مشابه امنتالِر (Emmentaler)، گرویِر (Gruyere) و راکلِت (Raclette) را در نظر بگیرید.

پس از تمام این مراحل قرص پنیر ساخته شده را به مدت ۱۶ ساعت داخل آب نمک قرار می‌دهند و بعد از هشت ساعت اول، آن را برمی‌گردانند تا آب نمک به طور مساوی به خورد دو طرف برود. نشانه غلظت کافی آب نمک این است که پنیر داخلش شناور شود. قبل از شناورسازی هر یک از طرفین  پنیر، مقداری نمک به آن طرف اضافه کرده و سپس وزنه‌ای رویش قرار می‌دهند که آن را زیر آب نمک نگه دارد.

ویژگی های ظاهری بوترکیزه
پنیر کره ای یا بوترکیزه زرد رنگ و نرم است و طعمی کره مانند دارد.

پنیر به مدت سه یا چهار روز پنیر در دمای محیط نگه داشته می‌شود تا در اثر برخورد هوا، لایه بیرونی آن تشکیل شود. طی روز دو بار آن را برمی‌گردانند تا رطوبت پنیر به صورت مساوی در سراسر آن  پخش شود و همه جا یکسان خشک شود. در این زمان، اگر با دست خود پنیر را لمس کنید متوجه خواهید شد که انتهای آن که رو به پایین بوده است، نسبت به سطح بالایی که در معرض هوا بوده رطوبت بیشتری دارد. برگرداندن پنیر بافت و طعم آن را یکدست می‌کند. وقتی سطح پنیر در هر دو طرف خشک شد، مرحله بعدی آغاز می‌شود.

حالا لازم است پنیر به حال خود رها شود تا جا بیفتد. به این منظور پنیر را با پوشش وکیوم می‌پوشانند و به مدت شش هفته در یخچال در درجه ۱۰ تا ۱۲ سانتی‌گراد قرار می‌دهند. به جای پوشش وکیومی، می‌توان از موم مخصوص پنیر هم استفاده کرد؛ اما در این صورت خشک کردن لایه بیرونی نیاز به چند روز وقت بیشتر دارد.

پنیر بوترکیزه در ایران هم تولید می‌شود. برای نگهداری از آن به صورت بسته‌بندی در یخچال، به دمای چهار تا هشت درجه سانتی‌گراد نیاز است. در این صورت، پنیر تا دو ماه قابل استفاده خواهد بود. پس از باز کردن بسته‌بندی، این زمان به یک هفته در یخچال کاهش پیدا می‌کند.

طعم بوترکیزه چطور است؟

همه افرادی که با طعم کره کنار می‌آیند، اسنک‌های کره‌ای را دوست ندارند. اول به این دلیل که لیز هستند و از دست سر می‌خوردند و دوم به علت فساد سریع کره. به همین دلیل اگر مزه کره را دوست داشته باشید و با برخی از ویژگی‌هایش کنار نیایید، پنیر بوترکیزه گزینه مناسبی برای شماست.

در هر حال، بوترکیزه پیوند مبارکی بین پنیر و کره است. بسیار خامه‌ای و نرم است، اما طعم قوی آن از توازنی ظریف برخوردار است. می‌توانید آن را چیزی بینابین پنیر بِریِ تریپل خامه‌ای، کره، به همراه پنیر آمریکایی با بافت ذوب شدنی‌اش در نظر بگیرید. پنیر کره‌ای، طعمی دقیقا همتای اسمش دارد. مزه‌اش مثل چدار یا بلوچیز آنقدر تند و شدید نیست که غافلگیرتان کند. کمی نمکی و کره‌ای است و در عین حال ظریف، طوری که وسوسه‌تان می‌کند باز هم یک تکه دیگر را امتحان کنید.

بوترکیزه در آشپزی
بوترکیزه از پنیرهای مناسب برای گریل کردن داخل ساندویچ است.

راهنمای استفاده از پنیر بوترکیزه

بوترکیزه از جمله پنیرهایی است که در طیفی از موقعیت‌های آشپزی از ساده تا پیچیده جوابگوست. با دارا بودن طعمی کره‌ای و شور که البته زیاد غیرمنتظره و شدید نیست، آن را می‌توان به صورت اسلایس شده، مالیدنی یا ذوب شده استفاده کرد.

به عنوان نمونه، این پنیر را در غذاهای ساده‌ای بریزید که برای کودکان تهیه می‌کنید، یا آن را برای بزرگسالان سرو کنید، همچنین به عنوان پنیری به سبک پنیرهای آلمانی، برای چیدن و تکمیلِ میزِ مزه‌ای از پنیر و گوشت مناسب است. در کنارش می‌توانید از ژامبون بلک فارسِت، خیار شور و خردل فلفلی استفاده کنید.

اگر قصد دارید از این پنیر برای تزیین سینی مزه استفاده کنید، به محض خارج شدن از یخچال آن را برش بزنید. در غیر این صورت بافت خامه‌ای آن آب می‌شود و همه چیز به هم می‌ریزد.

از بوترکیزه در یکی از غذاهای بسیار محبوب در آلمان و اتریش استفاده می‌کنند. این غذا اِشپاتزل (Spaetzle) نام دارد که عبارت است از دامپلینگ‌های رشته‌ای و معمولا به همراه سسی از جنس پنیر یا گِریوی (Gravy) یا عصاره گوشت سرو می‌شود. در اصل همان نودل و پنیر است که مشابه مک‌اندچیز بوده، اما بوترکیزه به آن اضافه شده است.

از دیگر شکل‌های مصرف بوترکیزه آنست که ذوبش کنید و با آن فوندو درست کنید یا داخل سس بشامل بریزید و کنار ناچُو (Nacho)  یا روی بوریتُو (Burrito) سرو کنید. فکر خوبی است اگر اسلایسی از این پنیر را روی برگر خوشمزه‌تان قرار بدهید.

در واقع، بوترکیزه برای تقویت مزه هر نوع غذایی که به پنیری با بافت مخملی و ذوب شدنی متکی است یا سس پنیری دارد، مناسب است. املت و کِسادیا (Quesadillas) یا بوترکیزه گریل شده در قالب ساندویچ ساده‌ای از نان کره و پنیر کرهای هم برای امتحان خوب است.   

بوترکیزه روی سبزیجات بخارپز یا برای تاپینگ برگری آبدار هم عالی است. به عنوان پنیری مالش‌پذیر آن را روی کِراستینی یا کراکر بمالید. چند تکه از آن را روی پیتزا بریزید یا لای املت بپیچید یا مک اند چیز درست کنید.

نجات جان سربازان ژاپنی با ترکیب گوشت و ادویه کاری

کاری ژاپنی

اغلب ما فکر می‌کنیم کاری یک غذای هندی است؛ درست است، اما این تصور همه حقیقت نیست. بعد از اشغال هند توسط بریتانیایی‌ها در اواخر قرن نوزدهم، انگلیسی‌های حاضر در خاک هند، با فرهنگ غذایی این شبه قاره روبرو شدند. آشپزهای بومی هندی غذاهای پر ادویه‌ای آماده می‌کردند که به مذاق انگلیسی‌ها سازگار نبود. بنابراین، خود انگلیسی‌ها دست بکار شدند، چند تکه گوشت را در مایعی غلیظ و ادویه‌دار ریختند و نام این خورشت ابداعی را کاری گذاشتند.

این درحالی بود که هندی‌ها کلمه کاری را نه برای اشاره به غذایی خاص، بلکه برای نامیدن مجموعه‌ای از ادویه‌ها استفاده می‌کردند. انگلیسی‌ها کاشف کاری یا حتی سازنده آن نبودند، اما نقش پررنگی را در بردن غذای ابداعی‌شان به دیگر فرهنگ‌ها بازی کردند. کاری که روزی تنها یک ادویه ترکیبی در خاک هند بود، آرام آرام برای ترکیب‌های خورشتی به‌کار برده می‌شد و راهش را به ارتش‌های ژاپنی، مهمانی‌های انگلیسی یا حتی مدارس آسیایی باز می‌کرد.

از ادویه کاری هندی، تا خورشت کاری انگلیسی

بسیاری امپراتوری میجی (Meiji Era) (سال ۱۸۶۸ الی ۱۹۱۲) را سرآغاز شکوفایی ژاپن می‌دانند. ژاپنی که قرن‌ها دروازه‌های خود را به روی جهان بیرون بسته بود، از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، با دستور امپراتور میجی شروع به مدرن‌سازی و گشودن دروازه‌های خود به روی دنیا کرد. البته برای ژاپنی که در فقر و عقب‌ماندگی غرق شده بود، چاره دیگری باقی نمانده بود؛ در نتیجه، ژاپن تجارت با آمریکا و اروپا را آغاز کرد. همراه با تبادلات فرهنگی غربی که از دروازه‌های این کشور وارد شد، غذاهای مختلف غربی هم به دربار ژاپن و خانه اشراف و اعیان راه یافت. کاری (Curry) هم یکی از سوغاتی‌هایی بود که بریتانیایی‌ها با خود به هند آوردند. دستور تهیه این غذا در «کتاب آشپزی خانم بیتُون»، متعلق به دوره ویکتوریایی نوشته شده بود.

این غذا در سال ۱۸۸۰ در منوی دربار ژاپن جا گرفت. البته این تنها غذای انگلیسی وارداتی به ژاپن نبود، اما بنا به دلایلی در ژاپن چنان ریشه دواند که تا امروز هم به قدرت خود باقی است. در ابتدا کاری را صرفا برای طبقه اشراف و بلندپایگان جامعه سرو می‌کردند، اما کم‌کم به دیگر طبقات هم نفوذ کرد. نفوذی که در نتیجه دو تصمیم توسط امپراتور وقت روی داد:

امپراتور میجی ژاپن
امپراتور میجی از بنیان‌گذاران ژاپن نوین دانسته می‌شود.
  • یک: آزاد شدن مصرف گوشت برای تمام طبقات جامعه؛ این درحالی است که تا قبل از آن ژاپنی‌ها به دلایل مذهبی و اجتماعی گوشت مصرف نمی‌کردند و قوت غالبشان برنج و سبزیجات پخته بود. البته اگر هم کسی گوشت می‌خورد مخفیانه بود.
  • دوم: مبادلات با نژاد سفیدپوست باعث شد تا ژاپنی‌ها متوجه تفاوت بدنی خود با این مردان گوشتخوار و قدبلند و قوی‌جثه شوند. امپراتور میجی یکی از اهداف خود را قوی کردن مردمش از نظر جسمانی قرار داد.، گوشت هم تبدیل به نمادی برای ساخت بدنی نیرومند و سالم شد. اما کار به این راحتی هم نبود.

مردم ژاپن استیک را چرب‌تر از آن می‌دیدند که قابل خوردن باشد. در اصل عادت به خوردن چنین غذاهای روغنی‌ای نداشتند. بنابراین، کاری از جمله راه‌های خوبی بود که بتوان تکه‌های بزرگ گوشت را لابه‌لای سس غلیظ ادویه، هویج و سیب‌زمینی پنهان و قابل خوردن کرد.

به طور سنتی، فرهنگ غذایی ژاپن بر محور برنج و ماهی به همراه سبزیجات، سوپ میزُو و بعضی وقت‌ها دورچین‌های گوشت می‌چرخید. قبل از جنگ دوم جهانی، ساختار غذای مصرفی در جامعه ژاپن بسیار ساده بود، مخصوصا غذای طبقه کارگری. مثلا اکثر مردم برای صبحانه از ترب قرمز ترشی انداخته استفاده می‌کردند، یا برای ناهار  تربچه سفید به همراه خردل تهیه شده از برگ سبزیجات مصرف می‌شد. برای شام هم چیزهایی که از ناهار باقی مانده بود را به همراه سبزیجات ترشی انداخته می‌خوردند.

علاوه بر این، مقادیر زیادی ماهی خشک و تازه هم در رژیم غذایی وجود داشت، مخصوصا ساردین و پرنده ماهی که در ماه ژانویه فراوان بود. همراه هر وعده غذایی چای سبز و برنج هم وجود داشت و مردم در باغچه‌ منازلشان سبزیجات مختلفی مانند کدوی ژاپنی پرورش می‌دادند.

بشقابی برای مبارزه با بِری بِری

به موازات این تغییرات وارداتی، ارتش ژاپن از اولین مشتریان تجددطلبی در فرهنگ غذایی بود. در ارتش بیشتر از هر چیز نیاز به سربازان قدبلند و قوی داشتند و به این خاطر، مقادیر فراوانی گوشت به خوردشان می‌دادند. به علاوه تهیه و سرو کاری به صورت انبوه کار راحتی بود؛ چون مواد اولیه اندک و در دسترسی داشت، به همراه سس غلیظی که آن را خوشمزه و قوام‌دار می‌کرد. در تبلیغات جذب نیروی ارتش از سِرو ِکاری به عنوان یکی از امتیازات یاد می‌شد.

مسئولیت رواج دادن کاری در ژاپن، در درجه اول به عهده نیروی دریایی و سپس ارتش امپراتوری بود. در قرن نوزدهم، فرهنگ آشپزی این کشور، بسته به مناطق مختلف آن فرق داشت و در شهرهای کوچک و بزرگ و روستاهای یک منطقه هم متفاوت بود. از آنجا که تعداد زیادی مردان جوان از سرتاسر این کشور با زمینه‌های اجتماعی مختلف به ارتش و نیروی دریایی ملحق می‌شدند، فرهنگ غذایی یکپارچه‌تری شکل گرفت.

به عنوان مثال، بسیاری از این مردان جوان اولین باری بود که امکان خوردن برنج سفید را پیدا کرده بودند (قبل از این، اکثرشان در شهر و روستاهای محل سکونت‌شان ترکیبی از برنج و جو یا برنج و ارزن را مصرف کرده بودند). البته ارتش و نیروی دریایی ژاپن برای تغذیه سربازان و ملوانان مشکلات زیادی داشتند. اول اینکه تنوع جغرافیایی مناطقی که این مردان از آنجا آمده بودند باعث می‌شد پیدا کردن غذایی مورد قبول سلیقه اکثریت غیرممکن باشد. در قدم بعدی، لازم بود غذای انتخابی را بتوان در شرایط خوبی نگهداری کرد، به راحتی پخت و به علاوه کاری کرد تا حاوی کالری‌ها و موادغذایی لازم برای سیر نگه داشتن سربازان باشد.

با توجه به وابستگی‌ای که به برنج سفید وجود داشت و کمبود دائم غذای تازه، بیماری بِری بِری (Beriberi-کمبود ویتامین B1) مخصوصا در نیروی دریایی مشکلی جدی بود. این مشکل، وخامت خود را در نبرد ۱۹۰۵-۱۹۰۴ مابین ژاپن و روسیه نشان داد. در این نبرد، تعداد سربازان ژاپنی که در اثر بری بری از دست رفتند، ۲۷ هزار نفر در برابر ۴۷ هزار نفر کشته در جنگ بودند.

بری بری در میان ارتشیان ژاپن
ارتشی‌های ژاپن که به علت ابتلا به بری بری در بیمارستان ارتش بستری شده‌اند.

پزشکی به نام تاکاکی کانه‌هیرو (Takaki Kanehiro) که در نیروی دریایی خدمت می‌کرد، تحقیقاتی انجام داد و دریافت بری بری به احتمال زیاد با رژیم غذایی ناکافی ملوانان مرتبط است. بنابراین، مطالعه‌ای روی منوی غذایی ارتش‌های غربی انجام گرفت و تصمیم گرفتند تا تغیراتی را در نظام نیروی دریایی پیاده‌سازی کنند. یکی از این تغییرات همانا معرفی کردن کاری به عنوان غذای ثابت مِنو بود که به دلایل زیر بسیاری از نیازهای نیروی دریایی را رفع می‌کرد.

این فرمول جادویی، مواد مغذی‌تری را در خود داشت و نرخ ابتلا به بری‌بری را کم کرد و از سوی دیگر، ارزان تمام می‌شد. کاری، شبیه خورشتی بود که می‌شد از برش‌هایی از گوشت ارزان و کم‌کیفیت در آن استفاده کرد. گذشته از این، پودر کاری حتی در صورت بی‌مزه بودن باقی مواد اولیه، به غذا مزه می‌داد. خوبی ماجرا اینجا بود که مردان ارتش و نیروی دریایی که از سراسر ژاپن در پایگاه‌های نظامی حضور داشتند کاری را به عنوان غذا قبول کرده بودند؛ کاری غذایی غربی و بریتانیایی بود و زمانی وارد منوی ارتش شد که نیروی دریایی می‌خواست غذاهای غربی را به ملوانان معرفی کند.

ویژگی‌های کاری ارتشی ژاپنی

کاری از بریتانیا به ژاپن آمده بود؛ اما خاستگاه آن هند بود. از اواخر قرن نوزدهم، کاری جایی آنسوی مرزهای هند و در انگلستان در حال رواج یافتن بود. بریتانیایی‌ها غالبا کاری را با گوشت برشته‌ای که از وعده غذایی دیگری باقی مانده بود درست می‌کردند، و به آن سبزیجات اضافه می‌کردند.

در دوران شکوفایی کاری در بریتانیا، پودرهای ترکیبی تجاری کاری رایج شده بود. بریتانیایی‌ها ترکیبات ادویه را بنا به سلیقه خودشان تغییر داده بودند، اما می‌شد با در نظر گرفتن گرام ماسالا به عنوان پایه این ترکیب، خارج از هند هم پودر کاری درست کرد. همچنین، کاری بریتانیایی اغلب شیرین بود، زیرا موادی مثل سیب و کشمش پلویی به آن اضافه می‌شد.

ژاپنی‌ها این دست کاری‌های بریتانیایی را به ارتش خودشان وارد کردند و در کتاب آشپزی ژاپنی به نام «استاد آشپزی غربی» (۱۸۷۲) آن را غذایی بریتانیایی معرفی کردند. از آنجا که کاری در نیروی دریایی خوب جواب داده و مانع بروز بری بری می‌شد، ارتش هم به راه نیروی دریایی رفت. یکی از تفاوت‌های بین نیروی دریایی و ارتش این بود که ملوانان هر چه در یقلوی پخته می‌شد را می‌خوردند، اما سربازان، اغلب غذای خود را می‌پختند. بنابراین، نه تنها شمار زیادی از آنها کاری می‌خوردند، بلکه پختن کاری را هم یاد گرفته بودند.

کاری، علیرغم وارداتی بودنش ویژگی‌های فرهنگ ژاپنی را به خود جذب کرده است. آنها کاری را در بشقاب یا کاسه (به همراه چنگال و قاشق) سرو می‌کنند. به علاوه، موقع ریختن در ظرف، کاری را یک سمت و برنج را سمت دیگر قرار می‌دهند و اینگونه نیست که برنج را به طور کامل با کاری ‌بپوشانند. در کنارش از ترشی سبزیجات هم استفاده می‌شود.

کاری در جنگ
افسران ژاپنی در کشتی جنگی میکاسا هنگام صرف کاری دیده می‌شوند.

نتیجه، ترکیبی از آشپزی بریتانیایی، هندی و ژاپنی با هم است و در حال حاضر کاری را به عنوان بخشی از خوراک‌پزی هیبریدی ژاپن به نام یُوشُوکُو (Yoshoku) یا غذای غربی می‌شناسند. در اصل، یوشوکو یعنی غذای غربی‌ای که به روش‌های ژاپنی و با استفاده از مواد غذایی ژاپنی تهیه شده است.

سربازان و ملوانان تنها کسانی نبودند که باعث رواج کاری در جامعه ژاپن شدند، بلکه دیگر قسمت‌های جامعه مثل مدارس، کارخانجات و ادارات هم از آشپزی ارتشی تاثیر بسیاری گرفتند و کاری جزو گزینه‌های رایج منویشان بود. گذشته از همه اینها، رژیم غذایی ارتشی در دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰، بر آموزش‌های مرتبط با تغذیه و رژیم غذایی هم اثر گذاشت. این سه مسیر به هم پیوستند و کاری را در سراسر ژاپن منتشر ساختند. بعد از جنگ هم کاری تبدیل به غذای محبوب شد. البته که از جمله این دلایل خوشمزه بودن، ارزان بودن و راحتی پختش هم بود.

سرنوشت کاری بعد از انحلال ارتش ژاپن

هرچند ژاپن بعد از جنگ دوم جهانی ارتش خود را منحل کرد، اما نیروی دریایی این کشور که در سال ۱۹۵۴ تاسیس شد، سنت سِرو کاری را ادامه داد. در کشتی‌های نیرو دریایی، به منظور گرامیداشت تاریخچه دفاعی ژاپن، هنوز هم هر جمعه کاری سرو می‌کنند. البته دستورتهیه کاری‌ای که در هر کدام از کشتی‌ها سرو می‌شود، متفاوت با دیگری است. این تفاوتها گاهی بسیار چشمگیر هستند و خود را در مواد اولیه مورد استفاده نشان می‌دهند مثلا در کاری‌ای که در کشتی اسکورت هاچیجُو (Hachijo) سرو می‌شود، از کچاپ، قهوه و دو مدل پنیر استفاده می‌کنند.

حتی بعضی از این کشتی‌ها اجازه تهیه کاری با دستور اختصاصی خودشان را به بعضی رستوران‌ها داده‌اند. آشپزهای رستوران‌ها کاری نیروی دریایی را در ظرف‌های فلزی براق سرو می‌کنند، بعضی وقتها حتی برنج را به صورت کشتی یا زیردریایی در می‌آورند و کاری را مثل دریاچه‌ای دور تا دور این کشتی می‌ریزند، به عنوان تزیین نهایی هم پرچم کوچک کاغذی‌ای را که نشان خورشید در حال طلوع را بر خود دارد (و نماد رسمی نیروهای دفاع دریایی ژاپن است) روی غذا قرار می‌دهند، درست مثل یک کشتی واقعی.

کاری در رستوران های ژاپنی
کاری جوجه ژاپنی که در رستوران‌های ژاپنی سرو می‌شود.

سنت ارایه کاری‌ نیروی دریایی بیشتر از همه بر محوریت دو شهر دریانوردی ژاپنی قرار دارد. یکی از آنها شهر کوره (Kure) است که انواع گزینه‌های کاری نیروی دریایی را در رستوران‌هایش دارد. در نزدیکی موزه نیروی دریایی کوره که به بزرگداشت کشتی جنگی یاماتو (Yamato) در جنگ دوم جهانی اختصاص دارد کافه‌ای به نام سی‌ساید کافه بیکن (Seaside Café Beacon)، کاریِ JS Samidare را سرو می‌کند که حاوی گوشت گاو، خوک و مرغ است و به همراه نان عرضه می‌شود. می‌توان انواع کاری‌هایی را که در انواع زیردریایی‌ها، مین روب‎‌ها و کشتی‌های حمل و نقل دریایی سرو می‌شود، با جستجوی آنلاین در کافه‌ها و رستوران‌ها پیدا کرد.

در مقابل در شهر یوکوسوکا که خانه پایگاه نیروی دریایی ایالات متحده  است، گرایش به سنت‌ها بیشتر دیده می‌شود. بسیاری از رستوران‌های این شهر نسخه‌هایی از دستورتهیه کاری نیروی دریایی در سال ۱۹۰۸ را سرو می‌کنند. از جمله نمونه‌هایی که می‌توان در رستوران یوکوسوکا کایگان کاری (Yukusuka Kaigun Curry) پیدا کرد سرو غذا به همراه یک لیوان شیر و سالاد است، درست مثل آنچه در نیروی دریایی رسم بوده است. به این ترتیب، غذا مقوی‌تر خواهد بود. همچنین هر ساله چند هزار نفر در فستیوال کاری یوکوسوکا حاضر می‌شوند تا ده‌ها مدل کاری را در سایه کشتی جنگی میکاسا (Mikasa) بچشند.

همراه همیشگی زندگی ژاپنی‌ها

امروزه، کاری از ارتش فراتر رفته، در مدارس سرو شده، در خانه‌ها آماده می‌شود و در رستوران‌ها یکی از آیتم‌های ثابت منو است. در میان باقی غذاهای مرسوم، کاری از اصول سفت و سخت توازن و زیبایی رایج در آشپزی ژاپنی سرپیچی کرده است، اگر ظاهرش را در نظر بگیرید رنگی قهوه‌ای و سر و شکلی سرسری دارد.

به علاوه، برخلاف غذاهایی که با چاپستیک خورده می‌شوند، برای خوردن کاری از قاشق استفاده می‌کنند. شرکت‌های ژاپنی در دهه ۱۹۶۰ نوعی رب کاری درست کردند که سس آمیخته به آرد غلیظی را داخلش داشت، بعد از این کافی بود رب یاد شده را با سبزیجات و گوشت ترکیب کنند. اینگونه کاری فوری ژاپنی ابداع شد که متفاوت از هر نوع کاری دیگر هندی، بریتانیایی یا آمریکایی است.

قصه تولد یک پنیر خاص؛ پنیر رومانو

پنیر رومانو

داستان پِکورینُو رُومانو (Pecorino Romano) با طبیعت آغاز می‌شود؛ با تپه‌های سرسبز و انبوه و گله‌های گوسفند. این پنیر، قدمتی ۱۰۰۰ ساله دارد و از این لحاظ با دیگر پنیر اصیل پارمجانو رجیانو یا پارمزان برابری می‌کند. ایتالیایی‌هایِ مشتاقِ خلق خوراک‌های اصیل، با معرفی پکورینو رومانو، داستان عشقی خاص خودشان را نوشته‌اند، داستانی که هر سال از اول مهر تا اول تیر ماه سال بعد تکرار می‌شود.

پنیر رومانو به شکل سنتی، پنیری فصلی بوده و همگام با ریتم طبیعت تهیه می‌شده. مثلا در فصل بهار که بره‌ها متولد می‌شدند، زمان لطافت هوا و فراوانی غذا بود. سپس تابستان از راه می‌رسید، دورانی که مادرها باید بره‌هایشان را تغذیه می‌کردند و شیر فراوانی که می‌دوشیدند را صرف درست کردن پنیرهای تازه سفیدرنگ رومانو می‌کردند. بعد هم پاییز از راه می‌رسید، غذا کمتر می‌شد، روزها کوتاه‌تر و میش‌ها برای بارداری آماده می‌شدند، تا در نهایت، زمستان شود. در فصل زمستان، غذا کم می‌شد، شیر گوسفندان خشک شده و بره‌های جدید متولد می‌شدند.

داستان تولید پنیر رومانو به روایت مزرعه‌دارها

در مزرعه پُودِرِ ایل کاسالِه (Podere il Casale) که در یکی از شهرهای توسکانی قرار گرفته است، زن و شوهری به نام اولیسه (Ulisse) و ساندرا (Sandra) پنیر پکورینو رومانو را فقط به خاطر عشقشان به طعم و اصالت با دست درست می‌کنند. ساندرا به ردیف پنیرهای گرد کوچک و بزرگ و استوانه‌ای سفید، زرد و کِرِم رنگ اشاره می‌کند و می‌گوید «ما اینجا پنیرها را با نمک آغشته می‌کنیم تا رنگ طبیعی پکورینو را به خودشان بگیرند، درحالیکه پنیرهای نارنجی رنگ پکورینو رومانو را که به وفور در مغازه‌ها می‌فروشند، در اصل با رنگ خوراکی رنگ زده‌اند!».

گوسفندان ایتالیایی
در تهیه پنیر رومانو از شیر گوسفندان بومی استفاده می‌شود.

رومانو از شیر پرچرب گوسفندانِ پرورش یافته در چراگاه‌هایِ وحشی و نیمه‌وحشی گرفته می‌شود. از زمان رومی‌ها تا امروز، این پنیر، حاصل ترکیب چند ماه اولیه ساده، هارمونی طبیعت و احترام به زمین بوده است و هربار که چوپانان، گوسفندان را از چرا برگردانده و برای دوشیدن شیر به آغل‌ هدایت می‌کردند، از شیر تازه، پکورینو رومانو درست می‌کردند. پکورا در زبان ایتالیایی به معنی گوسفند است.

درست کردن رومانو در اصل بهترین راه برای حفظ شیر در قالبی جدید بود. وقت زمستان که غذا کم بود و گوسفندان شیری نداشتند، غارها پر از پنیر رومانویی بود که از زمان تابستان برای عمل آمدن و تخمیر در غارها نگهداری کرده بودند و به عنوان غذا در زمستان استفاده می‌شد. کارخانه‌های صنعتی همین فرایند را شبیه‌سازی و مکانیکی کرده‌اند و بیشترین میزان پنیرهای پکورینو رومانوی داخل فروشگاه‌ها در واقع پنیر صنعتی است.

اما به لطف وجود هنرمندانی مثل ساندرا و اولیسه هنوز هم می‌توان طعم پنیر رومانوی واقعی را چشید، که با مشفت و صرف وقت و دقت تولید شده باشد. ساندرا، درِ اتاق ِکوچک کاشی‌کاری شده‌ای را باز می‌کند که گوشه‌ای از کارگاهشان قرار دارد. اینجا پنیرهای تولیدی‌شان را در تاریکی ردیف به ردیف روی قفسه‌های پلاستیکی عریض چیده‌اند. پنیرها منتظر جا افتادنند. او به شوخی اینجا را بانک خودش می‌نامد.

پنیرها لزوما یک اندازه نیستند، از پنیر کوچک تا متوسط تا بزرگ اینجا هست، کنار هر کدام هم کاغذی قرار داده شده که مشخصاتی مثل تاریخ تولید و وزن رویش نوشته است. باید دانست در کارگاه کوچک این زوج اصالتا سوییسی، پکورینوهای استوانه‌ای صنعتی با نقش حک شده سر گوسفند پیدا نمی‌کنید، اما پنیر طبیعی با طعم واقعی قطعا پیدا می‌شود.

اهمیت نمک مالی کردن پنیر رومانو

در کنار اندازه‌گیری میزان اسید مناسب در پنیر، شستشوی پنیر رومانو با نمک هم از مهمترین بخش‌های تولید آن است. در کارخانجات صنعتی که تمام مراحل مکانیکی هستند، این مرحله را تا جای ممکن دستی انجام می‌دهند. هنگامی که تولید محصول نهایی خاتمه پیدا کرده و نقش معروف سر گوسفند را (با پیچیدن ورق‌های مخصوص دارای نقوش برجسته) دورتادور سطح بیرونی پنیر انداختند، نوبت نمک مالیدن روی آن است. این کار را استادکارهای نمک‌مال به صورت خشک انجام می‌دهند تا سنت نمک‌مالی قدیمی حفظ شود.

نمک‌مالی نقشی بی‌بدیل در طعم‌دهی به رومانو دارد و مزه آن را از باقی پنیرها متمایز می‌کند. بنابراین، نقش نمک‌مال‌ها به اندازه پنیرزن‌ها اهمیت دارد. پنیر رومانو سه مرحله نمک‌مالی را طی می‌کند، سپس نمک آن شسته می‌شود و برای جا افتادن به انبار منتقل می‌شود. دمای مورد نیاز برای جا افتادن این پنیر ۱۰ تا ۱۲ درجه سانتی‌گراد است و مدت زمان لازم بر اساس قانون ۱۵۰ روز است.  

در مزرعه اولیسه و ساندرا، پنیرهای کم سن در قفسه‌های پایینی چیده شده‌اند و هرچه طبقات بالاتر می‌رود، رنگ پنیرها هم از سفید به زرد تغییر می‌کند. ساندرا دلیل تغییر رنگ را اثرگذاری نمک می‌داند. می‌گوید «این رنگ متفاوت به خاطر نمکی است که دارد خشک می‌شود». پنیر سفیدرنگ و گرد کوچکی را دستش می‌گیرد و ادامه می‌دهد «این را تازه شسته‌ایم، هر روز پنیرهای کم‌سن را با آب نمک شستشو می‌دهیم. نمک نقش محافظ غذا را دارد و ارزان‌ترین راه‌حل برای کشتن باکتری‌هاست.»

نمک مالی پنیر رومانو
نمک مالی پنیر پکورینو رومانو مرحله‌ای بسیار مهم در تولید آن است.

این زوج، خودشان شغل مزرعه‌داری را انتخاب کرده‌اند، همان زمان که تصمیم گرفتند از زوریخ سوییس به ایتالیا بیایند و به جای زندگی در شهر، در حومه شهر مزرعه‌ای بخرند و محصولاتشان را خودشان تولید کنند. اولیسه مسئول چرا بردن گوسفندها، دوشیدن شیر و غذا دادن به آنهاست. لباس کار سرمه‌ای رنگی پوشیده و می‌گوید «ما تصمیم گرفتیم زندگی‌مان را در مزرعه ادامه بدهیم. زندگی در حومه شهر همیشه برایم جذاب بود. البته به شرط زندگی کردن با محصولات روستا، نه اینکه ماشین را زیر پایت بیندازی و برای خرید بروی شهر و برگردی!».

دستش را به کمر می‌زند و ادامه می‌دهد «من اعتقاد دارم باید از کار لذت برد. من هم به خاطر لذتی که از این کار می‌برم انجامش می‌‎دهم. برای من پول مهم نیست. مصرف پنیری که در کارخانه تولید شده به نظرم بی‌معنی است، چون لذتی در مصرفش وجود ندارد و زحمتی برایش کشیده نشده است. امروزه سخت بشود آدم‌هایی را پیدا کرد که از کار کردن لذت ببرند.»

پکورینو رومانو به عنوان غذای سربازان ارتش رم

پکورینو رُومانو از مشهورترین پنیرهای ایتالیایی است. کلمه رومانو نشان می‌دهد که این پنیر با شهر رم و در ابعاد بزرگتر با منطقه لاتزیوی ایتالیا ارتباط دارد. از قدیم هم رومانو را در بسیاری از دستورهای غذایی خاص این منطقه مثل اسپاگتی آلا کاربُونارا (Spaghetti alla Carbonara) یا بوکاتینی اَل آماتریچانا (Bucatini all’Amatriciana) استفاده کرده‌اند.

پکورینو از جمله قدیمی‌ترین پنیرهای دنیا به حساب می‎‌آید. طبق آنچه بسیاری از صاحب نظران می گویند تولد آن به زمان تاریخی قبل از عصر کلاسیک بازمی‌گردد (مابین قرن ۸ قبل از میلاد تا ۶ بعد از میلاد). دستکم این را با اطمینان می‌توان گفت که رومی‌ها عاشق این پنیر بوده‌اند: بسیاری از ارجاعات به این پنیر خاص در آثار بعضی از مشهورترین نویسندگان رومی از قبیل کُولومِلا (Columella) یا ویرژیل (Virgil) دیده می‌شود.

کولوملا در اثر خود به نام دِ رِ روستیکا (De Re Rustica) مراحل ساخت این پنیر را با جزییات نام می‌برد. این نکته را هم بیاد داشته باشید که لژیون‌های رومی مقدار قابل توجهی از این پنیر را در جیره غذایی سربازان خود استفاده می‌کردند. زیرا ویژگی‌هایی داشت که مصرف آن را برای مردان ارتشی مناسب کرده بود. یعنی ارزش غذایی، قابل حمل بودن و امکان نگهداری طولانی مدت. گذر قرن‌ها تاثیری بر ارزش بالای پکورینو نداشته و همیشه پنیر ارزشمندی بوده است. اتحادیه اروپا نیز در سال ۲۰۰۲ برای انواع این پنیر گواهی PDO صادر کرده است.

تست کیفیت پنیر رومانو
مراحل تست کیفیت پکورینو رومانو بدست استادکاران در انبار انجام می‌شود.

گواهی تایید اصالت پنیر رومانو

پکورینو رومانو، تنها پکورینوی موجود در بازار نیست، اما معروفترین‌شان است. هرچند که این پنیر اصالتا از منطقه لاتزیوی ایتالیا است، اما امروزه بیشترین میزان تولید این پنیر سخت در ساردینیا انجام می‌شود. پکورینو رومانو را از شیر تازه گوسفند تهیه می‌کنند و از جمله ویژگی‌های متمایزکننده‌اش، طعم قوی و مزه تند آن است.

پکورینو رومانو به صورت قرص کامل فروخته می‌شود و نمادِ کنسرسیوم مسئول حفاظت از آن، روی گوشه‌اش حک می‌شود (این نماد را اسکالزُو (Scalzo) می‌گویند که به شکل سر گوسفند است). با دیدن نماد کنسرسیوم می‌توان از کیفیت پنیر اطمینان حاصل کرد. لایه بیرونی پنیر نازک بوده و به رنگ عاجی است، قسمت داخلی آن ته رنگ سفید و زرد کاهی دارد.

گواهی تایید اصالت مبدا پکورینو رومانو ناظر به دو نوع از این پنیر است: پکورینوی لایه سیاه و لایه سفید. نوع سفید صرفا به خاطر اشاره به لایه سفید رنگ پنیر این نام را گرفته است که به مدت چهار تا پنج ماه فرصت استراحت داشته تا جا بیفتد. نوع لایه سیاه هم دو برابر این مدت در حال جا افتادن بوده است، سیاهی آن ممکن است به واسطه موم سیاه رنگ واقعی باشد، اما اغلب به خاطر کاغذ مومی سیاهی است که به عنوان بسته‌بندی آن استفاده می‌کنند و گاهی هم برچسب تولیدکننده را روی آن می‌زنند.

امروزه اگر اسپاگتی ما پکورینو رومانو نداشته باشد، انگار چیزی کم است. در جنوب ایتالیا رسم دارند دانه‌های فلفل سیاه یا پوست خشک شده فلفل قرمز را به پکورینو رومانو اضافه کنند تا پکورینو پِپاتو (Pecorino Pepato  -پکورینوی فلفلی) درست شود. افزون بر این می‌توان موادغذایی دیگری مثل گردو، آروگولا (گیاه شابانک) یا قارچ دنبلان مشکی یا سفید را هم به این ترکیب اضافه کرد.

انواع دیگر پنیرهای پکورینو کدام است

برای آنکه در خصوص انواع متفاوت پکورینوهای موجود در بازار اطلاع داشته باشید خوب است نگاهی به فهرست ادامه داشته باشیم که گواهی تایید اصالت مبدا را از اتحادیه اروپایی دریافت کرده‌اند.

نوع پکورینوویژگی‌ها
پکورینو توسکانو PecorinoToscano   از قرن ۱۵ تولید می‌شود و بعد از پکورینو رومانو و ساردو محبوب‌ترین نوع پکورینوست که هم بصورت جا افتاده و هم جوان عرضه می‌شود. طعمی ملایم دارد و اندکی شیرین است، با رایحه‌ای یادآور دشت‌های منطقه توسکانی. کنار انجیر و میوه‌های تازه سرو شده یا برای تهیه غذای سنتی توسکان آن را با باقالا ترکیب می‌کنند.
پکورینو ساردُو Pecorino Sardo  دومین نوع پکورینوی محبوب، رنگ آن از سفید شیری تا زرد کاهی متغیر است، از شیر گوسفند نژاد ساردا ساخته شده و به دو سبک عرضه می‌شود: نوع جوان‌تر که دُولچه نام دارد با سن جاافتادگی ۲۰ تا ۶۰ روز، طعم شیری و رایحه قوی‌تر. نوع جاافتاده‌تر که ماتُورو نام دارد، دستکم ۱۲۰ روز طول کشیده جا بیفتد، با طعمی سوزشی‌تر.
پکورینو دی فیلیانو Pecorino di Filiano  پنیری فشرده با چگالی بالا و مزه‌ای قوی متعلق به قرن ۱۷ است، از منطقه جنوبی باسیلیکاتا عرضه شده است و اسمش احتمالا برگرفته از سنت پشم‌ریسی رایج در منطقه تولیدش است. معمولا بعد از جاافتادن مصرف می‌شود که دستکم ۱۸۰ روز طول می‌کشد، طعم و بافت آن ظریف و شیرین است. به مرور زمان مزه آن قوی‌تر و گزنده‌تر می‌شود.
پکورینو کِرُوتُونِسِه Pecorino Crotonese  پنیری فشرده و سخت که طعمی قوی و شور دارد. غالبا به علت نوع شیر خاص گوسفندان، سطح بیرونی آن از چربی می‌درخشد. پنیرها را برای شکل گرفتن و جا افتادن داخل قالب‌هایی بافته شده قرار می‌دهند که سبب حک شدن نقوش خاصی روی سطح پنیرها می‌شود. بافت سفت و مزه شور آن طعمی گوشتی به جا می‌گذارد.  
پکورینو دی پیچینیسکو Pecorino di Picinisco  پنیر نپخته‌ای است که تماما از شیر خام گوسفند بدست می‌آید و دو نوع دارد. یکی اِسکامُوچیاتوی (Scamosciato) نیمه‌ جاافتاده با طعمی شیرین‌تر و رایحه قویتر و دیگری اِستاجیُوناتُوی (Stagionato)  جا افتاده‌تر که روغن زیتون و سرکه هم در مدت جا افتادن به لایه بیرونی‌شان مالیده می‌شود، بوی مزرعه‌ای قوی‌تری دارد و طعمش فلفلی‌تر است.  
پکورینو سیسیلیانو  Pecorino Siciliano  پنیری نیم‌پخته که به طور سنتی برای جا افتادن آن را داخل سبدهایی دست‌ساز از جنس نی قرار می‌دهند و قبل از رسیدن، قرص‌های پنیر را با نمک می‌پوشانند. اگر خیلی خشک باشند از آب نمک هم استفاده می‌شود. روند جا افتادن دستکم ۱۲۰ روزه است و در این مدت قرص‌های پنیر را چندین بار داخل سبدها برمی‌گردانند تا تمام قسمتها به شکل مساوی جا بیفتد. معمولا طعمی فِرِش و گیاهی دارد که تند است، تن‌های میوه‌ای آن هم به مرور زمان شورتر و نمکین‌تر می‌شود.  
پکورینو دِلِه بالزهِ بولتِرانه Pecorino delle Balze Volterrane  پنیری متعلق به قرن ۱۵ و نیمه‌سخت که از شیر خام نژاد گوسفندان ساردا تهیه می‌شود و چهار مدل مختلف دارد: فِرِسکُو (fresco)، سِمی اِستاجیُوناتُو (semistagionato)، اِستاجیُوناتُو (stagionato) و دا آسِربُو (da Asserbo). فرسکو طعمی ظریف و میوه‌ای دارد. سِمی استاجیوناتو طعمی ملایم با استحکام مطلوبی دارد. استاجیوناتو طعمی شورتر و قوی‌تر دارد. دا آسِربُو هم حداقل یک سال زمان برای جا افتادن نیاز داشته، قویترین طعم را در میان پنیرهای چهارگانه دارد و غالبا برای سینی مزه سرو می‌شود.  

البته باید توجه داشت انواع زیاد دیگری از پکورینو هم وجود دارد که تنها روش‌های تولیدشان اندکی با هم متفاوت بوده یا خصوصیات مواد تشکیل دهنده‌شان با هم متفاوت است.

انواع پنیرهای پکورینو
انواع پکورینو تنها در روش‌های تولید یا خصوصیات مواد اولیه اندکی با هم متفاوتند.

رومانوی واقعی چه طعمی دارد؟

بیشتر انواع پکورینوها در دسته پنیرهای چرب جای می‌گیرند (یعنی حدودا ۴۵ درصد آنها چربی است)، چون شیر گوسفند چربی شیر بسیار زیادی دارد و همین باعث می‌شود پنیر پکورینو بسیار خوش‌طعم باشد. چربی پنیر که آن را اشک چربی شیر هم می‌نامند، به صورت طبیعی ترشح می‌شود و وقتی پکورینو به دمای محیط می‌رسد، قطرات چربی روی سطحش نمایان خواهد شد.

 غالبا از پکورینو رومانو به صورت رنده شده در انواع پاستا استفاده می‌کنند. مچنین برای چشیدن مزه حقیقی این پنیر می‌توان آن را به انواع دسرها اضافه کرد، به شرطی که چند قطره عسل روی آن بریزند.

پکورینو رومانو مزه‌ای اندکی ترش و تقریبا فلفلی دارد. بنابراین، تضاد ایده‌آلی در برابر مزه‌های چرب و خاکی است. نکته مهم این است که هرچه پکورینو رومانو جاافتاده‌تر باشد، طعم قوی‌تری دارد. معمولا دستکم ۵ ماه برای جا افتادن این پنیر لازم است. طعم مشخص‌تر و قابل تفکیک این پنیر از ماه هشتم به بعدِ جا افتادن نمایان می‌شود (اگر پکورینو را رنده کنید، این مزه خودش را به خوبی نشان خواهد داد).

رومانو با مزه تند خود، مناسب برای خرد کردن و ایده‌آل به عنوان آیتم داخل بشقاب مزه یا بصورت رنده شده داخل بعضی غذاهای غیرشیرین است و یکی از اساسی‌ترین مواد در چهار نوع سس پاستای معروف رم است که عبارتند از: کاچیو ای پپه (Cacio e Pepe)، آماتریچیانا (Amatriciana)، گریچیا (Gricia) و کاربونارا. همانطور که می‌دانید پاستا در فرهنگ آشپزی ایتالیایی جایگاه بخصوصی دارد.

تفاوت در مزه‌های مختلف پکورینو باعث شده تا بدنبال اسم عمومی پکورینو شاهد اسامی‌ای مثل ساردو، سیسیلیانو، توسکانو و غیره باشیم. مثلا درحالیکه پکورینو توسکانو از لحاظ مزه طعمی ملایم و علفی دارد، نوع سیسیلیانو (Pecorino Siciliano) غالبا با فلفل مزه‌دار می‌شود و پکورینو رومانو هم شورترین و از لحاظ طعم قوی‌ترین پنیر در این دسته پنیرهاست.

رومانوهایی که پنج ماه از زمان جا افتادنشان می‌گذرد در ترکیب با میوه و سبزیجات تازه عالی هستند و پنیری که هشت ماه از جا افتادنش گذشته باشد هم معمولا برای رنده کردن روی غذاهای کلاسیک رومی مثل تریپه آلا رومانا (Tripe alla Romana)، بوکاتینی آلا آماتریچانا (Bucatini all’Amatriciana)،ریگاتونی آلا کاربونارا (Rigatoni alla Carbonara)، اسپاگتی کاچیو ای پپه (Spaghetti Cacio e Pepe) استفاده می‌شود.

پکورینو رومانو در آشپزی
غالبا از پکورینو رومانو به صورت رنده شده در انواع پاستا استفاده می‌کنند.

همراهان همیشگی پکورینو رومانو

پکورینو رومانو از نظر پِیر شدن (Pairing) با مواد غذایی دیگر انتخابی بسیار مناسب است. از جمله این مواد غذایی عبارتند از گلابی و باقلا. همچنین می‌توان پکورینوی مزه‌دار شده را کنار عسل، انجیر خشک و کمپوت پیاز میل کرد. پس می‌توان نتیجه گرفت که پکورینوی تازه برای همراهی با طعم‌های ظریف خوب است، درحالیکه پکورینوی مزه‌دار شده برای متعادل کردن طعم‌های بسیار قوی‌تر به کار می‌رود.

پیرینگ‌های رومانو بسیار متنوع هستند و در عین حال می‌توان آنها را برحسب میزان تکمیل مزه‌شان در کنار هم، از قوی‌ترین تا ضعیف‌ترین مرتب‌سازی کرد. به عنوان نمونه این لیست موادغذایی بیشترین هماهنگی را با پنیر رومانو دارند:

فلفل قرمز خرد شده، اسپاگتی، ریحان، پاستا، پانستا (بیکن ایتالیایی)، روغن زیتون، پنیر ریکوتا، کیلکا، جعفری ایتالیایی، بوکاتینی (نوعی پاستا)، پنیر موزارلا، آروگولا.

در مقابل، اسفناج، نان، گوجه فرنگی، پوست لیمو، خردل دیژون به عنوان پیرینگ با این پنیر نمره متوسط می‌گیرند و مرغ، هویج پیاز قرمز و خامه پرچرب از کمترین اقبال برای همراهی با رومانو برخوردارند.

کنسرسیوم حفاظت از پکورینو رومانو

نوامبر سال ۱۹۷۹ گروهی از تولیدکنندگان اهل لاتزیو و ساردینیا کنسرسیومی را به هدف حفاظت از پنیر پکورینو رومانو تاسیس کردند که از جمله اهداف آن عبارت است از:

  • نظارت بر تولید این محصول لبنی خاص مطابق با سند دستورالعمل تولید آن،
  • ترویج این محصول در سراسر جهان،
  • محافظت از آن در برابر هر نوع نمونه تقلبی.

از سال ۱۹۹۶به این طرف، بعد از اعطای گواهی تایید اصالت مبدا، مسئولیت‌های کنسرسیوم یاد شده افزایش داشته است. ساختمان‌های مرکزی کنسرسیوم در حال حاضر در ماکُومِر (Macomer) استان نُورُوی (Nuoro) ایتالیا قرار دارند.

انواع پیرینگ‌های پنیر رومانو
پنیر رومانو را می‌توان با انواع خوراکی‌ها همراه کرد.

مشخصات پکورینو رومانو و نشانه‌های رومانوی مرغوب

پکورینو رومانو به صورت قرص‌های کامل استوانه‌ای به بازار عرضه می‌شود. از لحاظ ظاهری، شباهت بسیاری با دیگر پنیر معروف ایتالیایی یعنی پارمجانو رجیانوی اصیل دارد.

ابعاد این پنیرها به طور متوسط از این قرار است:

  • ارتفاع: بین ۲۴ تا ۴۰ سانتی‌متر
  • قطر: بین ۲۵ تا ۳۵ سانتی‌متر
  • وزن: بین ۲۰ تا ۳۵ کیلوگرم

نشان اصالت که تصویر سر یک گوسفند را به تصویر می‌کشد، به صورت فرو رفته دورتادور قرص پنیر حکاکی می‌شود.

پکورینو رومانوی خوب را غالبا در انتهای وعده اصلی غذایی صرف می‌کنند یا همراه با گردو و گلابی، یا در حالتی که عسل شاه‌بلوط روی آن ریخته شده باشد. از این پنیر به عنوان فینیشینگ انواع پاستا استفاده می‌شود و مصرف آن در آشپزخانه‌های ایتالیایی منطقه اومبریا (Umbria) تا سیسیل رایج بوده است؛ بخصوص به عنوان جایگزینی برای پارمجانو رجیانوی گران قیمت.

امروزه هم، در لاتزیو و رم استفاده از آن را در پاستا ترجیح می‌دهند. شوری پنیر رومانو، متعادل‌کننده خوبی برای مزه‌ میوه‌هایی مثل توت‌فرنگی، آلو، و بلوبری است.

نگهداری و منجمدسازی پکورینو رومانو

برای نگهداری رومانو آن را محکم در کاغذ پوستی، کاغذ مومی یا کاغذ قصابی بپیچید و در کشوی نگهداری میوه و سبزیجات یخچال قرار بدهید. با این تکنیک پنیر شما دو الی سه هفته قابل استفاده خواهد بود (بعد از آن، پنیر هم خشک‌تر و  هم سخت‌تر می‌شود). در ادامه جدولی را مشاهده می‌کنید که انواع روش‌های نگهداری پنیر رومانو و مدت زمان نگهداری این پنیر را نشان می‌دهد:

روش نگهداریمحل نگهداریزمان نگهداری
پیچیدن در کاغذ پوستی، کاغذ مومی یا کاغذ قصابیدر یخچالبه مدت دو تا سه هفته، بعد از این مدت بسیار خشک می‌شود.
پیچیدن در کاغذ و سپس در فویل آلومینیومیدر یخچالبه مدت دو تا سه هفته، بعد از این مدت اندکی خشک می‌شود.
پیچیدن در کاغذ و سپس در ورق پلاستیکی در یخچالبه مدت دو تا سه هفته بعد از این مدت ترش می‌شود.
قرار دادن داخل کیسه پلاستیکی درداردر یخچالبه مدت دو تا سه هفته، بعد از این مدت ترش می‌شود.
قرار دادن داخل ظرف پلاستیکی درداردر یخچالبه مدت دو تا سه هفته بعد از این مدت ترش می‌شود.
قرار دادن داخل کیسه پلاستیکی مخصوص فریزردر فریزربهترین کیفیت را طی ماه‌های ششم تا نهم خواهد داشت.

اگر قصد نگهداری پنیر را به هر یک از روش‌های گفته شده در یخچال داشتید، حتما قطعات برش خورده را بعد از قرار دادن داخل کیسه فریزر (از هر نوع) هواگیری کنید و محکم مهر و موم نمایید. این مرحله از این جهت مهم است که پنیر بعدا بوی مواد غذایی داخل فریزر را به خود نگیرد.

آیا می‌توان پکورینو رومانو را منجمد کرد؟ همانطور که در جدول هم مشاهده می‌شود انجام این کار برای طولانی مدت ممکن است، البته توجه داشته باشید که در این صورت بافت و رایحه پنیر و طعمش اندکی تغییر می‌کند. همینطور برای منجمدسازی بهتر است سراغ برش‌های سه گوشه وکیوم شده و دربسته پنیر پکورینو رومانو بروید.

پنیر پراتو چیست و چه خواصی دارد؟

پنیر پراتوی برزیبی

پنیر پراتو (Prato) نتیجه پشتکار و ذوق و ابتکار مهاجر جوان دانمارکی‌ای به نام توارد نیلسِن (Thvard Nielsen) بود که در دهه ۱۹۲۰ به این کشور آمریکای جنوبی نقل مکان کرد. مهاجرتی که باعث شد میناس (Minas) برزیل، پیشگام تولید محصولات لبنی شود. البته تبدیل شدن این منطقه به منطقه‌ای شاخص از نظر تولید پنیر، بی‌دلیل هم نبوده است. این رشته کوه‌ها با آب‌وهوای معتدل و دشت‌های طبیعی، از گیاهان مناسب برای چرای دام‌ها پوشیده شده است و طبیعت، همه چیز را برای تولید پنیرهای باکیفیت در اختیار دامداران قرار داده است.

ویژگی‌های پنیر پراتوی برزیلی چیست؟

نام پراتو به معنی بشقاب‌مانند یا بشقابی را به خاطر سختی جا افتادن نام‌های تایبو و فینبو در بازار انتخاب کردند. به همین دلیل تصمیم گرفتند تا نام این پنیر را از روی شکل ظاهری‌اش انتخاب کنند و به زبان پرتغالی آنرا «کیخو پراتو» (Queijo Prato) می‌گویند. البته انواع آن به اسامی دیگری مثل پراتو لانشه (Prato Lanche)، لانچینو (Lanchinho)، کُوبُوکُو  (Cobocó)، اِستِپه (Estepe)، بُولا (Bola) و ِبیبی لانشه (Baby Lanche) هم شناخته می‌شود.

پنیر پراتو به لحاظ سبک و سیاق چیزی مشابه پنیر گوداست، نیمه‌پخته و فشرده، بافت آن نرم و لایه بیرونی‌اش نازک است و داخلش حفره‌های بسیاری دارد. طعم پراتو ملایم است و محتوی نمک و قند بسیار کمی است.

این پنیر از جمله پنیرهای بدون لاکتوز و با میزان نمک پایین است. رنگ زرد آن را از میوه آناتو (Annatto) گرفته‌اند. در تهیه آن از شیر پرچرب و پاستوریزه گاو، نمک، مخمر، کلسیم کلراید، منعقد کننده، آنزیم لاکتوز و رنگ طبیعی آناتو (قرمز نارنجی فام) استفاده می‌شود.   

پنیر پراتو که پنیری نیمه‌پخته، روغنی، با رایحه قوی و نرم است، در اصل نتیجه تغییراتی است که در دو پنیر دانمارکی به نام‌ تایبُو (Tybo) و پنیر دانمارکی فینبُو (Fynbo) رخ داده است. پنیرهای دانمارکی یاد شده گرد بودند، تقریبا شش کیلو وزن داشته و با شیر پر چرب درست می‌شدند.

دستور آشپزی با پراتو
پنیر پراتو زرد رنگ و دارای بافتی نرم است که برای استفاده در فوندو مناسب است.

پنج نوع مختلف پراتو  

پراتو پنیر بسیار محبوب و پرفروشی در برزیل است. عمده استفاده از آن هم در اسنک‌ها و ساندویچ‌هاست و پنج نوع مختلف دارد که بر اساس مدت زمان لازم برای جا افتادن، شکل و وزنشان متفاوت هستند.

برای تهیه پراتو به طور کلی شیر گاو پرچرب را نیم‌پز می‌کنند، بعد از اضافه کردن مایه پنیر و دلمه بستن، دلمه‌ها را تحت فشار قرار می‌دهند و پنیر را برای جا افتادن به مدت ۱۸ تا ۶۰ روز در محیط مخصوصی نگهداری می‌کنند. به علاوه، ممکن است بسته به فصل سال پنیر را سفت‌تر یا نرم‌تر دست کنند؛ مثلا برای تابستان طوری پنیر می‌زنند که دلمه‌ها سفت‌تر باشد و در نتیجه پنیر نهایی هم محکمتر از آب دربیاید تا در برابر گرمای هوا مقاوم‌تر باشد.   

انواع پراتوها از این قرار است:

  • مینی لانشه نوعی است که زمان جا افتادنش از همه کمتر است و ظرف مدت ۱۸ روز انجام می‌شود. معمولا حدود ۴۰۰ گرم وزن دارد و به شکل مستطیلی است.
  • لانشه هم مستطیلی شکل است، اما بین ۸۰۰ الی ۱۰۰۰ گرم وزن دارد و مدت زمان جا افتادنش ۲۱ روز است.
  • کُوبُوکُو نوعی است که بیشتر از همه تولید می‌شود. شکلی استوانه‌ای‌مانند داشته و مدت زمان جا افتادنش ۲۱ روز می‌باشد. وزن این نوع پنیر پراتو، از ۲۰۰ الی ۱۰۰۰ گرم متغیر است.
  • اِستِپه هم به شکل مربع است و نیاز به ۶۰ روز زمان برای جا افتادن دارد. به علاوه از نظر وزنی هم بیشترین وزن را دارد، دستکم ۶ کیلو.
  • خود پراتو را هم به صورت قالب‌های مستطیلی می‌سازند و ۴۵ روز برای جا افتادن نیازمند زمان است.

بیشتر تولیدکنندگان انواع پنیرهای پراتو، پنیرشان را تا جای ممکن به محض آماده شدن به فروش می‌رسانند. زیرا این پنیر برخلاف نمونه‌هایی مثل پارمجانو یا پارمزان یا گودای هلندی، به مرور زمان طعم قوی‌تری پیدا نمی‌کند. در نتیجه تولیدکننده‌ها هم اقدام به نگهداری آن برای جا افتادن نمی‌کنند و اگر ضرورت ایجاب کند، آن را در دمای پایین نگهداری می‌کنند.

پراتو در آشپزی برزیلی
توپک پنیری برزیلی از غذاهای معروف این کشور است که با پنیر پراتو هم درست می‌شود.

کاربرد پراتو در آشپزی

پراتو انتخابی عالی برای استفاده در غذاهای کودکان یا اسنک‌هایی است که برای روز تعطیل یا عصرهنگام، در مهمانی و دورهمی‌های دوستانه و خانوادگی تدارک می‌بینید. از جمله غذاهایی که پراتو در تهیه آن کاربرد دارد، انواع پِنینی ایتالیایی (Panini) است. ساندویچ‌ هم گزینه خوبی برای استفاده از این پنیر برزیلی است، بخصوص ساندویچ سرد به همراه محصولات گوشتی. مقداری پراتو در سالاد و غذاهایی نظیر پیتزا و لازانیا طعم خوبی را در خاطره‌ها باقی می‌گذارد.

نگهداری پراتو

پنیر پراتوی برزیلی در ایران هم تولید می‌شود. برای نگهداری آن می‌توانید پراتوی وکیوم شده را به مدت سه ماه در یخچال (دمای چهار تا هشت درجه سانتی‌گراد) قرار بدهید. اگر پوشش پراتو را باز کردید، این پنیر به مدت یک هفته در یخچال با شرایط دمایی مشابه قابل نگهداری است.

خانه‌ای برای پروبیوتیک ها

پروبیوتیک ها

داستان امروز ما، داستان پروبیوتیک ها و سبزیجات رنگارنگی است که باید دستچین شده انتخاب شوند، خوب شسته شده و مرتب خرد شوند، تا در نهایت با دستور ویژه‌ای در ظروف مناسب، آماده تخمیر شوند. داستانی که بخشی از زندگی ملیحه حبیبی را روایت می‌کند. ملیحه یکی از خود ماست! زنی که در میانه روزهای عادی زندگی‌اش، مجبور به جنگیدن با یک بیماری سخت می‌شود و مسیر زندگی‌اش را با تهیه محصولات و غذاهای تخمیری که دنیایی از پروبیوتیک هستند و به اشتراک گذاشتن آنها با دیگران تغییر می‌دهد.

پروبیوتیک‌ها تاثیر مثبتی روی سیستم ایمنی بدن هم دارند.

جادوی پروبیوتیک‌ها از بهبود افسردگی تا بیماری‌های گوارشی

یکی از مشکلاتی که امروز در دنیای سلامت بیش از همیشه مطرح شده، مشکلات روده و به طور کلی دستگاه گوارش است. با توجه به سبک زندگی مدرن و مصرف مداوم غذاهای فرآوری شده و صنعتی و از طرفی مصرف بی‌رویه آنتی‌بیوتیک‌ها، امروز بیش از هر زمان دیگر مردم دنیا با بیماری‌های گوارشی روبرو هستند. اما نکته مهم این است که بخشی از این مشکلات با تغییر سبک زندگی و مصرف غذاهای حاوی باکتری‌های مفید مثل پروبیوتیک اگر درمان نشوند حداقل کنترل خواهند شد.

به طور کلی پروبیوتیک‌ها که در محصولات تخمیری می‌توان آنها را به وفور کسب کرد، تاثیر مثبتی روی سیستم ایمنی بدن هم دارند چون سیستم ایمنی انسان در روده او تعریف می‌شود. بنابراین این محصولات کمک شایانی به طیف وسیعی از بیماری‌ها می‌کنند حالا چه مشکلات ذهنی مثل افسردگی باشد چه بیماری‌های مرتبط با روده و دستگاه گوارش.

شاید برایتان سوال شود که پروبیوتیک‌ها چطور می‌توانند در بهبود افسردگی موثر باشند باید به شما بگوییم که در بدن ما انسان‌ها یک محور مغز روده وجود دارد و از آنجایی که ۹۰ درصد سروتونین بدن انسان در روده‌هایش تولید می‌شود این اتصال کمک می‌کند که سروتونین بیشتری در روده ایجاد شود و مشکلات روحی به طور موثری کاهش پیدا کنند.

میکروبیوم‌های روده این روزها بحث داغی در دنیا هستند و از این میان پروبیوتیک‌ها و محصولات تخمیری که حاوی پروبیوتیک بالایی هستند بسیار حائز اهمیت شده‌اند. برای همین به سراغ زنی رفتیم که با وجود نبود دانش کافی در زمینه پروبیوتیک‌ها و بخصوص محصولات تخمیری در ایران، خودش دست به کار شده و به دنیای پر از پیچیدگی پروبیوتیک‌ها و میکروبیوم‌های روده سرکش می‌کشد تا بتواند بیماری گوارشی خود را با کمک آن کنترل کند.

او در میانه راه جستجوی خود برای بهبود سلامتیش اما نه تنها به بهبود بیماری خودش کمک کرده بلکه تلاش کرده با فروش محصولات تخمیری که تولید می‌کند با کنترل بیماری‌های گوارشیش سلامتی را به ارمغان آورد. در ادامه این مقاله، مسیر بیماری تا کنترل آن با محصولات پروبیوتیک را از زبان ملیحه حبیبی می‌خوانید. با ما همراه باشید.

بیمار بودم اما نمی‌دانستم

بعد از سالها درگیری با بیماری‌های گوارشی، ملیحه حبیبی تصمیم به راه‌اندازی زیمو می‌گیرد. خودش آغاز ماجرا را این‌طور روایت می‌کند:«همیشه با دل و روده‌ام مشکل داشتم و بین اسهال و یبوست مداوم در نوسان بودم؛ تا این‌که سال ۱۳۸۰ به‌خاطر استرس شدید آن روزهایم، خونریزی‌های مداوم هم به مجموع مشکلات گوارشی‌ام اضافه شد. به دنبال دوا و درمان افتادم و متوجه شدم به گفته پزشکان روده‌ام تکه‌تکه زخم است! تنها چیزی که در آن زمان برای من تجویز شد داروهای کورتونی بود. از مصرف سبزیجات هم منع شدم و پزشک گفت تا زمانی‌که با استرس درگیر باشم، نمی‌توانم به بهبود امیدوار باشم. از دید من که تقریبا همه خانواده‌ام مشکلات گوارشی داشتند و پدر و مادربزرگم را با سرطان معده از دست داده بودم، خوردن قرص و دارو برای مشکلات گوارشی خیلی عادی به نظر می‌آمد. من هم همین کار را کردم و به مصرف دارو ادامه دادم.»

از نو شروع کردم

با وجود درگیری نسل در نسل با مشکلات گوارشی، ملیحه تصویر درست و کاملی از تغییر سبک زندگی و نیازهای جدیدش نداشته. اما می‌گوید با گذر زمان و افزایش خونریزی‌ها و دردهای شبانه و بعد از گذراندن یک دوره سه ساله افسردگی تصمیم گرفته به جای اتکای صرف بر داروها، سبک زندگی‌اش را هم تغییر دهد.»

او که بخش زیادی از عمرش را با مشکلات گوارشی درگیر بوده می‌گوید:«از آن‌جایی که همیشه فرد فعال و در جست و جوی راه‌حلی بودم، تصمیم گرفتم دوباره بعد از گرفتن لیسانس ریاضی محض به دنبال علاقه کودکیم بروم و این‌گونه شد که در کنکور پزشکی شرکت کردم. هر چند نشد که پزشکی قبول شوم و بشوم دکتر ملیحه حبیبی، اما بیهوشی دانشگاه ایران هم گزینه خوبی برای من علاقه‌مند به دنیای پزشکی بود. کیف و کتابم را برداشتم و روز نویِ من با کتاب و دانشگاه شروع شد. اما این‌بار به خاطر رشته‌ام با علائم بیماری‌شناسی آشنا شدم و این‌طور بود که متوجه شدم مشکل من و خانواده‌ام جدی‌‌تر از این حرف‌هاست. بنابراین با دانشی که کسب کرده بودم برای بار هزارم سراغ یک دکتر گوارش رفتم و این بار بود که پزشک برایم بیماری التهابی روده یا IBD که یک نوع بیماری خود ایمنی است که در آن سلول‌های ایمنی بدن به سلول‌های روده بزرگ حمله می‌کنند را تشخیص داد.»

زندگی با پروبیوتیک ها

ملیحه ادامه می‌دهد:«بیماریم که خیلی پیش‌رونده و فلج‌کننده بود، آن‌قدری پیش رفت که در مدت کوتاهی به شدت وزن کردم تا این که به خودم آمدم و تحقیقاتم را با دانشی که به واسطه رشته‌ام به دست آورده بودم شروع کردم و متوجه شدم که با تغییر سبک زندگی و تغذیه می‌توانم بیماریم را تا اندازه‌ای کنترل کنم و با پروبیوتیک ها آشنا شدم. آن زمان برای طرح دانشگاهیم در بیمارستان مشغول به کار بودم و همزمان در میان همکارم با چند نفر دیگری که بیماری مشابه من داشتند آشنا شدم؛ می‌خواندم و تحقیقاتم را کامل می‌کردم که با نوشیدنی‌های کامبوجا و کفیر آب آشنا شدم؛ اما متوجه شدم کامبوجاهایی که آن زمان خریداری می‌کردم کامبوجای واقعی نیستند؛ چون باکتری‌هایشان از بین رفته بودند و خب کفیر آب هم در ایران کمیاب بود. بنابراین خودم دست به کار شدم و با آزمون و خطا تمام تلاشم را کردم تا محصولات بر پایه پروبیوتیک را که در دنیا موجود هستند را به صورت دست‌ساز و در شرایط طبیعی تولید کنم. فکرش را هم نمی‌کردم سریع نتیجه بگیرم و نتیجه‌بخشی و تاثیرگذاری این محصولات بر پایه پروبیوتیک اینقدر بالا باشد که حتی همکاران پزشکم هم من را تحسین کنند.»

او آنقدر با پروبیوتیک ها و محصولات تخمیری درگیر می‌شود که تصمیم می‌گیرد از کارش استعفا بدهد و روی تولید محصولات تخمیری تمرکز کند و خانه زیمو متولد می‌شود.

قصه پروبیوتیک ها در زیمو خانه

کشف دوباره رژیم اجدادی

بله! همانطور که گفتیم ملیحه با پیگیری مداومش توانست رمز بهبود سلامتیش را در  پروبیوتیک‌ها که به وفور در محصولات تخمیری هستند و حتی ما ایرانی‌ها هم در گذشته وقتی شوریجاتی مثل خیارشور درست می‌کردیم به نوعی پروبیوتیک می‌ساختیم، بیابد. اما این فقط گفته ملیحه نیست که با تجربه شخصی و آزمون و خطا توانسته با استفاده از محصولات تخمیری بیماریش را کنترل کند. بلکه اکنون در سراسر دنیا تحقیقات زیادی در مورد اهمیت توجه به میکروبیوم‌های روده و گنجاندن محصولات پروبیوتیک در سبد غذایی وجود دارد.

دکتر دیوید اس. لودویگ، استاد تغذیه در دانشگاه هاروارد در این خصوص می‌گوید: «دستگاه گوارش مملو از ۱۰۰ تریلیون باکتری و سایر میکروارگانیسم‌ها است و امروزه تحقیقات مختلف توانسته اهمیت میکروبیوم‌های روده‌ای متنوع و سالم (جامعه میکروبی در روده) را اثبات کنند چون این میکروبیوم‌ها به تنظیم دقیق سیستم ایمنی کمک می‌کنند و از ایجاد التهاب در داخل بدن جلوگیری می‌کنند و برای کنترل بیماری‌های مختلف از دیابت گرفته تا بیماری‌های عصبی موثر هستند.»

محصولات تخمیری برای همه مناسب نیست

ملیحه که سال‌هاست درگیر تحقیق پیرامون پروبیوتیک‌ها و محصولات تخمیری است در کنار تاکید بر خواصی که این میکروبیوم‌ها برای سلامت دارند می‌گوید: «محصولات تخمیری در کنار تمام مزایایی که دارند اما مناسب همه افراد نیستند پس باید در مصرف آنها دقت شود.»

طبق بررسی‌های انجام شده، یکی از مشکلاتی که محصولات تخمیری ممکن است در بدن برخی از افراد ایجاد کند این است که بعضی از افراد به این محصولات آلرژی نشان می‌دهند یعنی هیستامین ریلیز هستند، بنابراین باید برای کودکان حتما با بررسی و توصیه پزشک این محصولات مصرف شوند.

اما نکته مهم دیگر این است که بخشی از بیماران هم نباید از محصولات پروبیوتیک استفاده کنند از جمله افرادی که نباید از محصولات تخمیری استفاده کنند می‌توان به افرادی که در پروسه شیمی درمانی هستند اشاره کرد، چون این محصولات با برخی از داروهایشان تداخل دارد. از طرف دیگر افرادی که نقص ایمنی دارند و مثلا مبتلا به ایدز هستند هم بهتر است از مصرف این محصولات خودداری کنند.

محصولات تخمیری ایرانی

ایستگاه پروبیوتیک فروشی

«این‌جا به قدری اطلاعات در زمینه محصولات تخمیری کم است که محصولات تخمیری ما را با ترشی‌های معمولی که با سرکه درست می‌شوند اشتباه می‌گیرند. اما در میان بیگانگی بسیاری از مردم با پروبیوتیک ها و محصولات تخمیری، تصمیم به ادامه این راه گرفتم.»

ملیحه با بیان این موضوع ادامه داد:«دوست نداشتم محصولاتم فقط به اسم سبزیجاتی که در آنها به کار برده یا فقط اسم رایج محصول شناخته شود، بنابراین تصمیم گرفتم محصولاتم را به پاس تشکر از افراد تاثیرگذار در زندگی یا نگرشم، به نام آنها نامگذاری کنم؛ مثلا جدیدترین محصولمان که پیاز قرمز تخمیری است با نام سودی به بازار عرضه می‌شود. این نام دقیقا همان نامی است که من دنبالش بودم. از همان ابتدای تولید پیاز قرمز تخمیری تصمیم داشتم بخاطر شکل ظاهری آن با پستان به گونه‌ای آن را با سرطان پستان ربط دهم و آن را نمادی برای یادآوری اهمیت پیشگیری از سرطان پستان کنم؛ و خوب پیاز قرمز با آن رنگ صورتی بنفشش با اسم سودی که به خود گرفت همانی شد که می‌خواستم. داستان انتخاب نام سودی برای این محصول به زمانی برمی‌گردد که به واسطه یکی از دوستانم با دختر سودی خانم، زنی که اسمش روی محصول قرار گرفته، آشنا شدم. داستان سودی یا همان خانم سودابه خانقلی که با بیماری سرطان از دنیا رفته به قدری من را تحت تاثیر قرار داد که تصمیم گرفتم نامش را روی محصولم بگذارم.»

ملیحه و زنان همکارش، یک ایستگاه کوچک پروبیوتیک فروشی دارند. او که مصرف ترکیبات تخمیری و پروبیوتیکی را در کنار دارو درمانی ادامه داده، شکی ندارد که با این ترکیبات می‌تواند بسیاری از هم‌دردهایش را از بیماری نجات دهد. ملیحه می‌گوید:«خیلی از مشتریان ما به‌خاطر آزمایش و تست کیمچی که محصولی خاص و کمیاب است، سراغ ما می‌آیند. اما همچنان مشتریان اصلی ما افرادی هستند که به سبک زندگی سالم اهمیت می‌دهند یا آنهایی که در مورد میکروبیوم‌های روده تحقیقاتی انجام داده‌اند یا کسانی که به بیماری PCO (سندروم تخمدان پلی کیستیک) مبتلا هستند. محصولات مختلف تخمیری که در این سال‌ها تولید کردیم، با رسپی‌های خاص خودمان تولید می‌شوند و تلاش برای رسیدن به بهترین و سالم‌ترین فرمول، مسیر فعالیت‌مان را روشن می‌کند.»

نویسنده

حبیبه مجیدی

مترجمی بودم که دوست داشت روزنامه‌نگار باشد؛ روزنامه‌نگاری شدم که به دنیای روابط عمومی آنلاین کشیده شد و در نهایت نویسنده‌ای شدم تا همچنان بیاموزم.

بیشتر بخوانید

قصه پنیر کممبر و راهنمای مصرف این پنیر محبوب

پنیر کممبر پخته شده

پنیر کممبر (Camembert) با لایه سفید رنگی که رویش را پوشانده، یکی از زیباترین پنیرهای طبیعی جهان است؛ چیزی شبیه به مزارعی که در زمستان سرتاپایشان از برف یکدست سفیدپوش می‌شود. وقتی این پنیر دویست ساله فرانسوی را از وسط به دو نیمه تقسیم کنید، رودخانه‌ای خامه‌ای و کرم رنگ از درونش جاری می‌شود. کممبر، زاده شمال و منطقه نُرماندی فرانسه (Normandy Region) است.

می‌گویند داستان تولد پنیر کممبر، به سال‌های پر تلاطم انقلاب فرانسه برمی‌گردد و در یک دامداری کوچک متعلق به کشاورزی اهل روستای کممبر اتفاق می‌افتد. ماری هارِل (Marie Harel) ساکن این روستا، هر روز بعد از دوشیدن گاوهایش از شیر بدست آمده پنیر درست می‌کرده و برای فروش به بازارهای محلی اطراف می‌برده. می‌گویند سال ۱۷۹۰ کشیشی که از ناحیه بِری (محل تولد پنیر مشهور بری) فرار کرده بود، در مزرعه او پناه گرفته و به ازای لطف این زن، روش درست کردن پنیری را به او یاد داده است. این پنیر جادویی، همان پنیر کممبر است که مثل پنیر اسرم، رد پای صومعه و کلیسا در تاریخ پیدایشش دیده می‌شود.

ماری، پنیر را طبق دستور دیکته شده کشیش درست کرده و بعد از او فرزند و نواده‌هایش این کار را در مزرعه مادربزرگ ادامه داده‌اند. طی بازدیدی که ناپلئون سوم از روستای کممبر داشت، نوه هارل این پنیر را به او تعارف کرده و او هم مهر ملوکانه‌اش را پای آن زده است. می‌گویند ناپلئون سوم طوری عاشق پنیر کممبر شد، که می‌خواست هر روز مقداری از آن سر میز غذایش باشد.

حتی در دوران جنگ‌ جهانی اول که همگی اهالی کممبر مشغول ساخت پنیر شده بودند، تولیدات کامل یک روز را، برای مصرف سربازان پشت جبهه‌ها اختصاص می‌دادند. پنیرها در مسیر رسیدن بدست سربازان، در جعبه‌های چوبی مدوّری قرار می‌گرفتند و برچسب‌های رنگارنگی با شعارهای میهن‌پرستانه رویشان چسبانده می‌شد. بعدها که سربازها از جنگ به خانه برگشتند، کممبر را با خود به روستاهای فرانسه آوردند. این پنیر خیلی زود در سراسر کشور معروف شد و سپس راهش را به بیرون فرانسه پیدا کرد.

اینکه ماری هارل واقعا کممبر را ابداع کرده یا نه محل شک است. شواهد تاریخی دیگر نشان می‌دهد اولین بار سال ۱۷۰۸ به پنیر تولید شده در کممبر اشاره شده است. توماس کُورنیِل (Thomas Cornielle) در دیکشنری جغرافیایی خود (Doctionnaaire Universal Geographiqye et Historique) که بر اساس یادداشت‌های شخصی‌اش در سال ۱۷۰۲ نوشته، از برپا شدن دوشنبه بازار بزرگی، جایی در اطراف فِرواک (Fervaques) و لیواروت (Livarot) خبر می‌دهد. در این بازار پنیرهایی مثل لیواروت و کممبر با کیفیت عالی به فروش می‌رسیده است.

به نظر می‌رسد پنیر کممبر یک قرن قبل از ماری هارل وجود داشته است. بنابراین، زن کشاورز اولین نفری نبوده که کممبر را ساخته، هرچند ظاهرا به تکمیل تکنیک تولید و طعم و ظاهر آن کمک زیادی کرده است.

شباهت کممبر به پنیر بری
پنیر بری و کممبر شباهت زیادی به هم دارند. سمت راست تصویر پنیر بری و سمت چپ پنیر کممبر را می‌بینید.

کممبر با عشق ساخته می‌شود

تولیدکننده‌های انگشت‌شماری که شغل آبا و اجدادیشان را با تولید دستی پنیر در کممبر ادامه می‌دهند، عشق وصف ناپذیری به کارشان دارند. در تهیه کممبر از شیر خام و غیر پاستوریزه گاو استفاده می‌شود که حاوی آنزیم‌های لاکتیکی است. در تولید این پنیر، مهارت پنیرزن، چشم و هنر دست او نقشی اساسی دارد و روند ظریفی در کار است.

نمونه کارگاه‌های تولیدی سنتی، مزرعه لُو سانک فِر (Le 5 Freres) در روستای بِرمُون ویل (Bermonville) است. این کارگاه‌ها بسیار متفاوت از کارخانه‌های صنعتی هستند. درحالیکه ظرفیت تولیدی کارخانه روزانه تا ۴۰۰ هزار پنیر می‌رسد، اینجا روزی ۵۰۰ یا ۶۰۰  قالب پنیر درست می‌شود و هر پنیر، تا آماده‌سازی نهایی، مراحل متعددی را طی می‌کند که زحمتش بر عهده دست و بازوهای برادران بِرِنت (Breant) است.

تهیه کممبر به صورت سنتی
ساخت کممبر با دست در تعداد کمی از مزارع محلی در فرانسه هنوز انجام می‌شود.

برای هر قالب پنیر، دو و نیم لیتر شیر و برای تولید روزانه، ۱۵۰۰ الی ۲۰۰۰ لیتر شیر مصرف می‌شود. همچنین هر قالب بایستی ۲۵۰ گرم وزن داشته، قطر آن ۱۰ سانت بوده و ۲۲% چربی داشته باشد. خانواده برنت این کسب و کار را از زمان پدربزرگ خود در دست دارند و از آنجا که پنج برادر هستند، اسم مزرعه را هم پنج برادر گذاشته‌اند.

در کارگاه لُو سانک فِر، شیر را از یک روز قبل برای عمل آمدن نگهداری می‌کنند و سپس آن را داخل دیگ‌های مخصوص می‌ریزند. دلیل نگهداری شیر به مدت یک روز آنست که خاصیت اسیدی پیدا کند، میکروارگانیسم‌های درونش فعال شوند و وقتی مایه پنیر به آن اضافه می‌شود، به خوبی خودش را بگیرد. برای تهیه پنیر کممبر به روش کاملا سنتی، شیر را حرارت نمی‌دهند!

پس از دلمه بستن، روی شیر با وسیله مخصوصی خط‌های متقاطع می‌اندازند تا به مربع‌هایی کوچک تقسیم شود. از جمله ظرایف این کار که راز خوشمزگی کممبر را در دل دارد، استفاده از ملاقه برای ریختن شیر دلمه شده در قالب‌های پلاستیکی است؛ یکی از سنت‌های قدیمی و مورد احترام  صنعت پنیرسازی در نرماندی که به آن سخت پایبندند.

دست فردی که شیر دلمه را داخل قالب‌ها می‌ریزد نباید بلرزد تا محتویات ملاقه را یکباره داخل قالب خالی کند. این کار پنج بار تکرار می‌شود و هر بار بعد از بسته شدن لایه قبلی. دلیل فاصله انداختن بین این عمل و تکرار آن این است که آب پنیر فرصت آهسته تخلیه شدن را داشته باشد. به این شکل هر بار که دلمه خودش را می‌گیرد، جا برای اضافه کردن ملاقه‌های بعدی باز می‌شود. اما اگر بخواهند همه لایه‌ها را با هم بریزند، قالب مخصوص کممبر ظرفیتش را نخواهد داشت.

سپس پنیرها را از داخل قالب در می‌آورند، به آن نمک زده و در محل انبار، یک روز کنار می‌گذارند تا خشک شود. به این شکل دیگر لاکتوسرم یا آب پنیری روی سطح آن وجود ندارد. حالا وقت آن است که پنیرها را کنار هم روی قفسه‌های آهنی بچینند و صبح فردا تک تکشان را با دست برگردانند که رویه دیگر هم خشک شود.

پنیرهای یک روزه تَر هستند و می‌توان لایه‌های مختلف دلمه‌هایشان را با دست از هم جدا کرد و با چشم شمرد. لایه‌لایه بودن پنیر، نشانه اصیل بودن آن است. قالب‌های پنیر جامد را به مدت ۱۵ روز در انبار می‌گذارند تا جا بیفتد. در این مدت قارچی دورتادور پنیر رشد می‌کند و آن را اصطلاحا جا می‌اندازد.

مراحل تهیه پنیر کممبر
پس از دلمه بستن، روی شیر خط‌های متقاطع می‌اندازند تا به مربع‌هایی کوچک تقسیم شود.

شارل بِرِنت (Charles Breant) می‌گوید برای آنکه پنیر کممبر طعم خاص خودش را پیدا کند، از شیری استفاده می‌کنیم که حاصل تغذیه گاوها با چند نوع گیاه و علوفه است. برای شکل دادن لایه بیرونی پنیر، به آن پنسیلیوم و ژِئُوتریکوم اضافه می‌کنیم. در ابتدا پنیر تماما سفید است، اما به تدریج که جا می‌افتد رنگی طلایی و کرم رنگ را به خود می‌گیرد. هرچه مدت جا افتادن پنیر بیشتر باشد تغییر رنگ آن هم شدیدتر خواهد بود.

به شکل سنتی، کممبر را در کاغذ پارافین می‌پیچند و داخل جعبه‌ چوبی مدوّری می‌گذارند، تا از درست شکل گرفتن پنیر مطمئن شوند. اگر پنیری به ظرافت کممبر داخل جعبه چوبی نباشد، شل شده و وارفته می شود و شکل آن تغییر می‌کند. دلیل رایحه تند و قوی کممبر هم شیری است که پنیر را از آن می‌زنند. شارل می‌گوید «ما شیر را نمی‌جوشانیم و به علت خام بودنش تمام ویژگی‌های گیاهانی که حیوان از آنها تغذیه کرده است در رایحه‌ پنیر منعکس می‌شود. رایحه این پنیر از مزه آن قوی‌تر است و وقتی آن را مزه می‌کنید طعمی شیرین و خامه‌ای دارد.»

پنیر کممبر جوان را می‌توان از روی سفتی قسمت داخلی‌اش شناخت، زیرا داخل دهان چسبندگی خاصی داشته و پس‌طعمی ترش دارد و مزه شیرش بیشتر احساس می‌شود.

محبوبیت این پنیر نرم به اندازه‌ای است که تنها در فرانسه سالیانه ۳۰۰ میلیون قرص پنیر کممبر تولید می‌شود. همچنین در حال حاضر، تعداد زیادی از کارگاه‌های تولیدی این پنیر اکنون از شیر پاستوریزه استفاده می‌کنند تا با قوانین سلامت و بهداشتی صادراتی همخوانی داشته باشند. جالب است بدانید که فروش کممبر با شیر خام در اروپا پذیرفته شده است، اما در آمریکا ممنوع است.

برچسب‌های خاص کممبر
برچسب‌های معروف و متنوع پنیر کممبر با شعارهای مختلف روی شان شناخته می‌شوند.

ویژگی‌های ظاهری کممبر، پیرینگ‌ها و طعم آن

کممبر را هم می‌توان از شیر پاستوریزه و هم شیر خام درست کرد، البته گزینه دوم شکل سنتی است؛ اما به علت الزامات بهداشتی سالهای اخیر، شیر پاستوریزه نیز استفاده می‌شود. با توجه به آنکه این پنیر فیلر ندارد و در تهیه آن از نگهدارنده‌های مصنوعی هم استفاده نمی‌شود پنیری خالص و بدون گلوتن به حساب می‌آید.

ویژگی‌های ظاهری کممبر
کممبر به لحاظ بافتی، بافتی نرم و و خامه‌ای دارد.

لایه بیرونی سفید رنگ و لطیف این پنیر حاصل قارچ سفید رنگی به نام پنسیلیوم کاندیدُوم (Penicillium Candidum) یا پنیسیلیوم کممبرتی است و قابل خوردن است. در واقع برای اطمینان از اینکه لایه بیرونی کممبر از قوام کافی برخوردار باشد، در زمان استراحت پنیر برای دلمه بستن، آن را با این مخمر کشت شده قاطی می‌کنند. به این شکل مخمر فرصت کافی را برای پخش شدن در سراسر شیر و رشد خواهد داشت و وقتی شیر دلمه زد وقت برش دادن آن است.پنیر کممبر برای جا افتادن دستکم چهار هفته وقت نیاز دارد، تا بافت آن نرم شده و اندکی خود را بگیرد. به مرور زمان این پنیر نرم‌تر شده و مزه قوی‌تری هم پیدا می‌کند.

کممبر را می‌توانید کنار مغز گردو قرار دهید یا روی آن عسل، مربا، پسته و چاشنی آلو بریزید. این پنیر بالاخره راهی برای تکمیل مزه باقی مواد خوراکی زیر زبانتان پیدا خواهد کرد. به عنوان پیش غذا یا دسر، آن را در فر بگذارید تا خامه داخلش آب شده و به دیپ تبدیل شود، سپس میوه، سبزیجات و بیسکوییت مورد علاقه‌تان را در آن بزنید و نوش‌جان کنید.

این پنیرِ کپکی ِسفید، مزه کره کاراملی و قارچ می‌دهد. پس‌طعمِ آن خوشایند است و کمی به ترشی می‌زند. با این وجود طرفداران بسیار دارد.

بهترین پیرینگ برای کممبر، نوشیدنی‌های غیرالکلی است، با این وجود به جز نوشیدنی، می‌توانید دیپ آن را با هر نوع نان برشته شده از باگت گرفته تا پیتا سرو کنید. برای راحت شدن کار، نان را به قطعات کوچک یا انگشتی برش دهید. بِرِداِستیک (breadstick) یا برش‌های نازک نان، کراکر پنیر و سبزیجات خام برش خورده (مثل ساقه کرفس یا هویج) هم برای استفاده همراه دیپ کممبر خوب هستند.

سالاد هم گزینه مناسبی برای امتحان کردن کممبر است، بخصوص که به این روش پروتئین هم به سالاد اضافه می‌کنید. کممبر را ذوب کنید و همراه میوهآ اجیل یا چند شاخه گیاه معطر میل کنید، یا اینکه می‌توانید از آن فوندو درست کنید و برش‌های نان‌های مورد علاقه‌تان را داخل آن زده نوش‌جان کنید. یک پیشنهاد عالی دیگر این است که این بار مک اند چیز را با پنیر کممبر امتحان کنید.  

قوانین کلی مصرف کممبر را می‌دانید؟

مهمترین نکته در مورد کممبر، به خاطر داشتن منشا فرانسوی این پنیر است. بنابراین، تابع چند قانون پذیرفته شده جهانی است که در ادامه می‌آید:

  • قبل از مصرف، کممبر باید به دمای محیط برسد، بنابراین نیم ساعت قبل از مصرف آن را از یخچال خارج کنید. این پنیر را نباید سرد مصرف کرد، در نتیجه سرو آن به روش دیپ نه تنها به پنیر فرصت زنده شدن می‌دهد، بلکه شما هم از خوردن  پنیر لذت می‌برید.
  • لایه بیرونی کممبر خوردنی است. احتمالا بعد از شنیدن اینکه تشکیل این لایه به خاطر وجود قارچی پنیسیلیومی است دچار تردید شوید. درست است که کممبر با لایه‌ای کپکی پوشیده شده اما خوشمزگی‌اش هم دقیقا از همین بابت است.
  • در انتهای مصرف هیچ اشکالی ندارد اگر کف بشقاب یا ظرف حاوی پنیر را با تکه‌های نان تمیز کنید و بخورید. کممبر با بیشتر انواع نان سازگاری دارد، مثلا باگت یا کراکر یا قرص‌های نان‌های دیگر.

کممبر خامه‌ای نسبت به نوع ساده‌اش دارای چربی بیشتر و بافت نرم‌تری است. مدت زمان رسیدن کممبر شیر بز، نسبت به نوع گاوی بیشتر بوده و تا ۲۱ روز طول می‌کشد. این پنیر پنی‌سیلیوم خوراکی دارد و برای دستگاه گوارش مفید است.

اگر در رستوران سفارش کممبر بدهید به احتمال زیاد آن را همراه عسل یا چند میوه به عنوان دورچین و چند برش باگت یک روز مانده برایتان می‌آورند. در خانه هم می‌توانید آن را به همین روش سرو کنید.

نگهداری از پنیر کممبر

فوت و فن نگهداری پنیر کممبر

به یاد داشته باشید اگر پنیر کممبر را در پوشش پلاستیکی، از قبیل سلفون یا کیسه‌های مخصوص فریزر بپیچید، از تنفس آن جلوگیری کرده و رطوبت زیادی داخل پلاستیک به دام می‌افتد. به علاوه، به این ترتیب لایه محافظ پنیر هم دستخوش تغییراتی می‌شود و بافت و طعم آن را از بین می‌برد.

  • هر سه نوع کممبر با شیر گاو،بز و خامه‌ای را می‌توانید به صورت بسته‌بندی به مدت ۲۱ روز در یخچال (دمای چهار تا هشت درجه سانتی‌گراد) نگهداری کنید. در صورت باز کردن بسته‌بندی این مدت به یک هفته کاهش خواهد یافت.
  • بهترین راه این است که از کاغذ روغنی یا فویل آلومینیومی برای نگهداری پنیر استفاده کنید. البته به یاد داشته باشید نباید آنقدر محکم فویل‌پیچی کنید که جلوی تنفس پنیر را بگیرد. به این شکل پنیر خشک نمی‌شود و می‌تواند تنفس کند. درحالیکه در خصوص پنیرهای سفتی مثل چدار و پارمزان، بسته‌بندی با فویل آلومینیومی، محیط مناسبی برای جا افتادن بیشترشان فراهم می‌کند.
  • بعد از پیچیدن پنیر دور فویل یا کاغذ روغنی، آن را در محفظه‌ای دربسته قرار بدهید تا رطوبت کافی به پنیر برسد. اگر این محفظه پلاستیکی باشد جلوی پخش شدن بوی بیش از اندازه پنیر را می‌گیرد و مانعی در برابر فشار و ضربه به پنیر است.
  • بعد از هر بار استفاده از قسمتی از پنیر، کاغذ روغنی را تعویض کنید تا از انتقال ناخواسته باکتری و آلودگی به پنیر خودداری شود. همچنین قبل از دست زدن به پنیر دستتان را بشویید.
  • بهتر است پنیری را که به این شکل بسته‌بندی شده است در جا میوه‌ای نگهداری کنید، زیرا نگهداری در فریزر در نهایت باعث می‌شود پنیر رطوبت طبیعی‌اش را از دست داده و خشک شود.
  • حداقل نیم ساعت قبل از مصرف، کممبر را از یخچال بیرون بیاورید تا مزه و طعم آن سر جای خودش برگردد.
  • پنیر کممبر را هرگز منجمد نکنید.

پنیر اسرم چیست و چه کاربردی در آشپزی دارد؟

پنیر اسروم

به قرن دوازدهم برگردیم! زمانیکه راهبان صومعه اسرم، برای اولین بار فرمول جادویی یک پنیر را کشف کردند. پنیر اِسرُم (Esrom)، یادگاری از آنهاست که تا نیمه قرن شانزدهم هم تولید می‌شده و بعد از آن، برای سال‌های طولانی به فراموشی سپرده می‌شود.

پنیر اسرم یا دَنیش پُور سالو (Danish Port Salut) یکی از چند پنیر مشهور دانمارکی است و در کنار ریدِر (Ridder) نروژی، پراستُوت  (Prästost) سوئدی، دانبو (Danbo) دانمارکی، یکی از ده پنیر مشهور منطقه اسکاندیناوی به شمار می‌آید. این پنیر که از شیر گاو نیمه چرب درست می‌شود، به زمان طولانی برای جا افتادن نیاز دارد.

به علاوه، این پنیر که در طبقه‌بندی پنیرهای ساخته شده بدست راهبان سیستِرسِن جای می‌گیرد، از نظر ظاهری زرد رنگ پریده و نیمه‌نرم بوده، از شیر پاستوریزه گاو تهیه می‌شود و رایحه‌ای تند با مزه‌ای خوشایند و شیرین دارد. 

پنیری که در صومعه به‌دنیا آمد

گفتیم که پنیر اسرم با نام دوم خود یعنی پور سالوی دانمارکی هم شناخته می‌شود. دلیل این مسئله آنست که بعد از توقف تولید اسرم در قرن شانزدهم، دیگر یادی از این پنیر نبود. تا اینکه در قرن نوزدهم دانمارکی‌ها، ساخت پنیر اسرم را مجددا آغاز کردند. این بار آنها از راهبان فرانسوی و پنیر پور سالوی فرانسوی وام گرفته بودند که در صومعه پور دو سالو در فرانسه درست شده بود؛ دانمارکی‌ها هم با ایجاد کمی تغییر، آن را به پنیر اسرم خودشان تبدیل کردند.

در دهه ۱۹۵۰ امتیاز تولید پورسالو فرانسوی به کارخانه لبنی بزرگی در لورین فرانسه واگذار شد، اما نسخه کنونی فرانسوی این پنیر شباهت کمی به نسخه اصلی‌اش دارد و نوع دانمارکی‌اش هم چرب‌تر از پنیر فرانسوی پورسالو است.

بعد از چهار قرن وقفه، تولید پنیر اسرم در سال ۱۹۵۱ از سر گرفته شد و تا ۱۹۶۰ یکی از پنیرهای محبوب دانمارکی بود.

اسرم و دانابلو (Danablu) که نوعی پنیر رگه‌دار یا بلوچیز است دو پنیر دانمارکی هستند که از طرف اتحادیه اروپا گواهی PGI را دریافت کرده‌اند. این گواهی تایید‌کننده مبدا جغرافیایی پنیر بوده و از آن محافظت می‌کند. به این ترتیب، تولید سنتی این پنیرها، تنها در دانمارک و با استفاده از شیر تولید شده در دامداری‌های این کشور، در کارگاه‌های لبنی تایید شده ممکن است.

چطور پنیر اسرم اصل را بشناسیم؟

این پنیر روی سطح خود خلل و فرجی را دارد که در سرتاسر آن پراکنده شده‌است. اسرم تقریبا بافتی ارتجاعی و کره مانند دارد. طرفداران این پنیر، از آن در سینی مزه، داخل ساندویچ، کاسرول یا همبرگر استفاده می‌کنند؛ گذشته از این، اسرم را می‌توان آب کرد و از آن فوندو درست کرد.

پنیر اسرم
برشی از پنیر اسرم که خلل و فرج داخل آن را نشان می‌دهد.

دوره عمل آمدن پنیر اسرم ۱۰ تا ۱۲ هفته بوده و به واسطه نوعی مخمر جا می‌افتد،؛ بعد از این دوره، پنیر در قالب‌های مستطیل شکلی ریخته می‌شود تا خود را بگیرد. لایه بیرونی آن روغنی و به رنگ زرد-قهوه‌ای است.  

اسرم به مرور زمان بیشتر جا می‌افتد و طعم آن قوی‌تر می‌شود، تا زمانی که خاکی شود. البته طعم آن را فلفلی هم توصیف کرده‌اند و رایحه‌ای شبیه بوی نا، شدید و تند دارد.

سال ۱۹۳۰ بود که تولید اسرم به شیوه مدرن استانداردسازی شد. بر مبنای میزان چربی موجود در این پنیر، (که می‌تواند بین ۲۰ الی ۶۰ % متغیر باشد)، اسرم در چهار نوع مختلف در دسترس است. در تهیه آن از شیر گاو، مخمری به نام فلورا دانیکا (Flora Dancia Culture)، ژئوتریکوم کاندیدوم (Geotrichum Candidum)، باکتری‌های لینِنز (Bacteria Linens)، مایه پنیر، نمک و سدیم کلراید (برای آب نمک) استفاده می‌کنند.

آشپزی با پنیر اسرم

پنیر اسرم در ایران هم تولید می‌شود. برای تهیه هر یک کیلوگرم این پنیر، از ۱۵ کیلوگرم شیر تازه گاو استفاده می‌شود. اسرم سرشار از کلسیم، پروتئین، فسفر و انواع ویتامین‌هاست و برای رسیدن به دو ماه زمان نیاز دارد.

اسرم بسته‌بندی را می‌توان به مدت دو ماه در یخچال (چهار تا هشت درجه سانتی‌گراد) نگهداری کرد. همچنین اسرم  باز شده مدت یک هفته در شرایطی مشابه قابل نگهداری است.

پنیر اسرم را می‌توانید برای تهیه انواع ساندویچ‌های گرم و سرد، به صورت اسلایس همراه با کراکر استفاده کنید. این پنیر برای تاپینگ کراستینی (نان‌های تست شده کوچک)، گزینه خوبی است. از آنجا که اسرم طعمی کره‌ای دارد، می‌توانید در انتهای پخت سوپ کمی از آن را برای بافت و طعم بهتر اضافه کنید. البته باید بگوییم که این پنیر در کنار پیاز خام، ساردین و کراکر هم مزه خوبی می‌دهد.